eitaa logo
مجله کودکان
18.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
121 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B69m.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
یه دایناسور تو کوچمون گم شده باید بگردم اونو پیداکنم. اگه نباشه من چه جوری دیگه قفل در خونه مونو واکنم؟ دایناسورم چشاش دوتا نگینه بهم بگین هیشکی اونو ندیده؟ یه دم داره که توی سوراخ اون یه زنجیر سفید ویک کلیده 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
کبوتر پر فرفری یکی از انواع کمیاب کبوتر هست 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
طوطی را پیدا کنید! 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
♦️غزلی برای غزه چون کبوتر ز نسل پروازیم مالک سرزمین اعجازیم با شهادت دوباره جان گیریم ما صبوریم ، ما سرافرازیم کودکم مشق جنگ می خواند ما ز گهواره نیز ، سربازیم غزه هرگز ز پا نمی افتد تا شهیدیم ، تا که جانبازیم غزه از نو دوباره می روید غزه را ما دوباره می سازیم احمدبابایی(آه مجنون) 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🚺🚹🚼 دوباره ماه زیبا نشسته اون بالاها می تابه نور مهتاب همه چشما پر از خواب مامان جونم بخون باز برایم شعر وآواز شده وقت لالایی شبتون قشنگ بچه ها 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 🌱 🌱 🌱 🌸 🌱 🌱 🌱 🌸 🌱 🌱 🌸 🌱 🌸 🌱 🌸 صبحتون بخیر و نیکی🌸🍃 آرزو میکنم دقایق امروز برایتان سرشارازعشق🌸🍃 برکت وتندرستی باشد🌸🍃 و بـه هـر آنچه کـه آرزویًش را دارید بـرسید🌸🍃 روزتــون سـرشـار از زیـبــایـی 🌸🍃 🍃🌸 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
من آقای رفتگرم زباله هارو می برم هرشب میام درِخونه ها سراغ اون زباله ها که ریخته توی کیسه ها کیسه هارو برمی دارم داخل ماشین میذارم اگه زباله جمع نشه باعث بیماری می شه 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
خرگوش باهوش و جشن تولد یکی بود یکی نبود . غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یک روز خرگوش با هوش به همراه دوستش سنجاب کوچولو ومیمون دم دراز از مدرسه به خانه بر می گشتند ودر راه درباره جشن تولدی که می خواستند برای معلم مدرسه ،خانم دارکوب بگیرند،صحبت می کردند. هر یک می خواستند هدیه ای زیبا تهیه کنند تا با این کار از زحمت های معلم تشکر کنند. در خانه، هنگام خوردن غذا، خرگوش با هوش به مادرش گفت: مامان! خواهش می کنم یک کیک خوشمزه برای خانم معلم درست کنید. می خواهم آن را به او هدیه بدهم و با این کار خانم معلم را خوش حال کنم. مامان خرگوش با خوشحالی گفت: البته! حتما برات درست می کنم. همین امروز می روم و هویج تازه و مواد لازم را برای کیک می خرم. صبح روز بعد خرگوش با هوش زود تر از همیشه بیدار شد. چون آن روز برایش یک روز مخصوص بود.روز تولد خانم معلم. وقتی که دست وصورتش را شست وبرای خوردن صبحانه رفت توی آشپز خانه، دید که مادرش مشغول تزئین کیک تولد خانم معلم است. با خوشحالی به طرف مادرش رفت و او را در آغوش گرفت وگفت: مامان عزیزم خیلی از تو ممنون هستم! این طور که معلوم است شما صبح خیلی زود بیدار شدید، مطمئن هستم که خانم معلم از دیدن این کیک خیلی خوشحال می شود. مامان خرگوش گفت: دخترم بهتر است زود آماده بشوی وگرنه مدرسه ات دیر می شود. خرگوش باهوش هم با خوشحهلی صبحانه اش را خورد و لباس هایش را پوشید وکیک تولد را از مادر گرفت و خدا حافظی کرد. مامان خرگوش موقع خدا حافظی گفت: امیدوارم به تو خیلی خوش بگذردعزیزم! مواظب خودت باش. خرگوش با هوش باز هم از زحمت های مادر تشکر کرد و با خوشحالی به طرف مدرسه راه افتاد. همین که کمی از خانه دور شد دوستش آهوی مهربان را دید که با ناراحتی به طرف مدرسه می رفت. با عجله خودش را به او رساند وبه او گفت: سلام دوست من! حالت خوب است؟ چرا این قدر ناراحت هستی؟ آهوی مهربان گفت: من نتوانستم برای خانم معلم هدیه مناسبی تهیه کنم. برای همین هم خیلی غمگین هستم واز خانم معلم خیلی خجالت می کشم. خرگوش با هوش کمی فکر کرد ونا گهان فکری به ذهنش رسید وگفت: فهمیدم. من به تو کمک می کنم تا یک هدیه زیبا برای خانم معلم ببری. وقتی رسیدند زنگ مدرسه به صدا در آمد و بچه ها به ترتیب وارد کلاس شدند وبه خانم معلم سلام کردند وتولدش را به او تبریک گفتند. آهوی مهربان و خرگوش با هوش کمی دیر تر از بقیه ی بچه ها وارد کلاس درس شدند. بعد همگی با هم سرود تولدت مبارک را برای خانم معلم خواندند. خانم معلم خیلی هیجان زده شده بود واز همه ی بچه ها تشکر کرد. سپس نوبت به هدیه ها رسید. سنجاب کوچولو یک سبد گردو وفندق به خانم معلم هدیه داد. میمون دم دراز هم یک سبد بزرگ موز به خانم معلم هدیه داد. خرس تپلی هم یک کوزه عسل آورده بود. خرگوش با هوش کیک هویجی را که مادرش پخته بود به خانم معلم هدیه داد و تولدش را تبریک گفت. بعد هم به آهوی مهربان رسید. آهو یک گردن بند از گل های زیبا و خوش بو را که با کمک خرگوش با هوش درست کرده بود به گردن خانم دارکوب انداخت و تولدش را تبریک گفت. خانم معلم که از دیدن گردن بند خیلی خوشحال به نظر می رسید از آهوی مهربان تشکر کرد آهو گفت: این گردن بند را با کمک خرگوش با هوش درست کردهام. خانم معلم از همه ی بچه ها تشکر کرد و گفت: حالا وقت آن است همه با هم از کیک خوش مزه ای که خرگوش با هوش آورده است، بخوریم. من از همه ی شما بچه های خوب که به یاد من بودید تشکر می کنم. خرگوش باهوش از همه خوشحال تر بود. می دانید چرا؟ چون توانسته بود به دوست خودش آهوی مهربان کمک کند و دیگر این که خانم دارکوب با آن گردن بند گل ها واقعا زیبا تر و دوست داشتنی تر از همیشه شده بود. نتیجه: وقتی به کسی کمک می کنیم، یا هدیه ای می دهیم، خودمان از کاری که کرده ایم بیشتر راضی وخوشحال خواهیم بود. 🤹‍♂️@majaleh_kodakan