لرزه بر پیڪره ےشام می افتد وقتے
چادر فاطمه را بر سرخود می پوشد
بی سَبَب نیست عَدو ازسخنش میترسد
زینب است،خون علے در رگ او میجوشد♨️
#أم_المصائب💔
#شهادت-تسلیت
🏴🇮🇷🖤🇮🇷🏴
#حضرت_زینب
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند
کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند
عدهای شاگردهایم عدهای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند
در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک
دختران از هول دادنهای آنها ریختند
بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند
نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند
آتشِ خیمه ، کشیدنهای تا کوفه چه کرد
گیسوان بچهها یا سوخته یا ریختند
بی هوا بر ناقهها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*
مردمانی که درِ این خانه میخوردند نان
کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند
با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند
خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند
*حرام زادهای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقهها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)
💔💔😭😭
1_1130036933.mp3
5.37M
امان از دل زینب😔🖤
https://eitaa.com/joinchat/3447193675C585963c761
آسمان بیشک پر از تکبیرةالاحرام اوست
غم همیشه تشنهی دریای ناآرام اوست
اوج تفسیر تمام آیههای عاشقی
در میان خطبههای کربلا تا شام اوست
مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیدهام
هر کجا نام حسین آمد، پس از آن نام اوست
چشم هایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید
ما رأیت... اولین و آخرین پیغام اوست
شیعه بیتردید بیزینب به پایان میرسید
در دل ایمانی اگر داریم از اسلام اوست
از نجف تا کربلا موکب به موکب میروم
هر کجا پا میگذارم سفرهی اکرام اوست
کربلا پایان پرچم داری زینب نبود
تازه این آغاز ختم سورهی انعام اوست
شعر: سما روشنایی
#یا_زینب_کبری(س)🖤
از آدمها بُت نسازید
این خیانت است
خدایی میشوند ڪه
خدایی ڪردن نمیدانند
و شما در آخر میشوید
سر تا پا ڪافرِ خدایِ خود ساخته...