eitaa logo
مجلس شهدا
912 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفارش‌های امیرالمومنین علیه‌السلام به مسئولان حکومتی Join 🔜 @secretcam 🏃‍♀ 🦋 @majles_e_shohada 🦋
🔴 نابغه ایرانی 😍
دیگر تمام شد مرغ از قفس پرید، ندا داد جبرئیل اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی... ◾️شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد
🔆 🔹 چند روز پیش به عنوان مسافر سفری با تاکسی اینترنتی داشتم. 🔹اون روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ ساله بود و آرامش عجیبی داشت که باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم. هیچی نمی‌گفت و فقط گوش می‌کرد. وقتی صحبتم تموم شد، گفت: یه قضیه‌ای رو برات تعریف می‌کنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی، ۱۲ تومن شده بود. گفتم: بفرمایید. 🔹برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم. 🔸یه مسافری بود هم سن و سال خودم، حدودا ۴۰ ساله. خیلی عصبانی بود. 🔸وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده، گفت: چرا اینقدر همکاراتون ... هستند. از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم: چی شده؟ 🔹مسافر گفت: هشت بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر می‌رسند و بعد لغو کردند. 🔸من بهش گفتم: حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن. 🔹این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت: حکمت کیلو چنده، این چیزا چیه کردن تو مختون؟ 🔹با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا می‌کرد و حرص می‌خورد. بازاری بود و کلی ضرر کرده بود. 🔹حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد. من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. 🔹سن خطرناکی است و معمولا همه تو این سن فوت می‌کنن چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول می‌کشه. 🔸من سرپرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ... هستم و مسافر نمی‌دونست. 🔸خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی! 🔸دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. 🔸من اون موقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اون موقع فهمید که من سرپرستار بخش هستم. 🔸اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. 🔸گفتم: دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون هشت همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. 🔹تو فکر رفت و لبخند زد. 🔸من اون موقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ‌کسی نبود به من قرض بده. 🔸رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. 🔸تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود. 🔸هم اون مسافر زنده موند و هم من سکه رو ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. 🔸همیشه بدشانسی بدشانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. 🔹اینا رو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیم رو فراموش کردم. من هم به حکمت خدا فکر کردم.
4_5868738219146740497.mp3
1.24M
⏱ وقت نماز! 💫 اثر نماز اول وقت در زندگی روزمره 👤 استاد پناهیان
گاهی باید عینک خود تحقیری رو برداریم
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️دوقطبی کردن جامعه برای اهداف انتخاباتی متاسفانه با شیادترین دولت اصلاحاتی طرفیم... اخبار داغ سلبریتی ها 🦋 @majles_e_shohada 🦋
💫 فضیلت شب بیست و سوم ماه رمضان(امشب) و احتمال تقریبا قطعی شب قدر بودن این شب 🔸شب بيست و سوم از دو شب قبل برتر است و در روايات درباره غسل و احيا و تلاش در عبادت در شب بيست و سوم تأكيد شده است. 🔸از احاديث متعدّدى استفاده مى شود كه شب قدر همين شب است. در روايتى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه مردى به نام «جهنى» در ماه رمضان خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت عرض كرد: من در بيرون مدينه به سر مى برم و شتر و گوسفند دارم كه نمى توانم همه شب در مدينه حاضر شوم. دوست دارم شبى را به من معرّفى كنى تا آن شب را به مدينه بيايم و در نماز و عبادت حاضر باشم. حضرت او را به نزد خود فراخواند و به طور درگوشى آن شب را معرّفى كرد. 🔸همچنين در روايت ديگرى نقل شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در شب بيست و سوم ماه رمضان به سر و روى خانواده اش آب مى پاشيد تا به خواب نروند (و از فضيلت اين شب بهره بگيرند). 🔸روايات متعدّد ديگرى نيز مى گويد: شب قدر، شب بيست و سوم است. 🔸مرحوم «علّامه مجلسى» نيز در «زاد المعاد» مى گويد: اكثر احاديث معتبر دلالت دارد كه شب بيست و سوم، شب قدر است. منبع:سایت آیت الله مکارم شیرازی / بحارالانوار ج۹۴ صفحات ابتدایی