eitaa logo
مجلس شهدا
905 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات @ghatre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام سجاد علیه السلام: حــق‌مادرت بر تو اين است كه بدانى او تو را در جايى حمل كرده است كه هيـچ كس ديگرى را حمل نمى كند و از مـيوه دلش آن به تو داد كه هيچ‌كس به ديگرى نمیدهد. ⏳امروز سه‌شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹ ۱۲ محرم ۱۴۴۲ ۱ سپتامبر ۲۰۲۰ 🏴 @majles_e_shohada 🏴
🔸 امام حسین (ع): پروردگارا آنکه تو را نیافت چه یافت و آنکه تو را یافت چه از دست داد بحار ۲۲۶: ۹۵ 🏴 @majles_e_shohada 🏴
فـردای قــــیامـت ڪه هیـچ چیز از انسان نمیخرند را مثل دانه‌دُرِّۍ برایش نقد مےکنند. 📚ڪتاب رحمت‌واسعه ص ۲۵۷ 🏴 @majles_e_shohada 🏴
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" . چه مانند عباس (ع) از آغاز همراه امام باشیم و چه مانند وهب از میانه راه و یا مانند حر در آخرین لحظات... امام با آغوش باز تو را می پذیرد... مهم تا آخرین نفس پای امام ماندن است. ...😔 @shahidesarboland 🏴 @majles_e_shohada 🏴
خوش به حال شهدا که امام حسین دلشونو برد و خدا هم خوب خریدشون .... 🏴 @majles_e_shohada 🏴
می تونی!؟ مِثل شُهَدا باشی!؟ حَتی چَند ، دَقیقهِ...
قصہ بگیم🚶‍♀. . . نامش هَفهاف‌بن‌مهند راسبی بصری است. ساعت پنج و شش عصر رسید کربلا. فـکر میکـرد آن لـشکر سی‌هزار نفـره کـه در ظاهر پیروز شدند لشکر حسین‌اند! رفت سمت لشکر گفت: "مولای من کجاست؟" گفتند: "مولای تو کیست؟" گفت: "پسر علی‌بن‌ابی طالب" گودال را نشانش دادند😓 فهمید ورق برگشته.... فهمید دیر رسیده.... کاش بصره اینقدر از کربلا دور نبود!💔 رفت سمت‌ گودال نگفت دیر شده! نـگفت ببخش حسیـن‌ جـان نیـامـدم بـه یـاری‌ات!👋🏼 نگفت لیاقت نداشتم با تو باشم! نا‌امید نشد... گـفت مولای من! لـحظاتی دیـگر می‌آیـم زیـارت.... زد به دل لشکر... محاصره شد افتاد نزدیک گودال...🙃💔 . ای کسانی که فکر می‌کنید جا مانده‌اید! هفهاف بصری بعد از حسین شهید شد! میگـویند هفهاف آخـریـن‌ شهیـد واقـعه است👐🏻 امــا مـن مـی‌گـویـم‌ هـفـهـاف اولــیــن زائــر کـربـلاسـت!🌱 🏴 @majles_e_shohada 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 اعتراف مریم رجوی، سرکرده گروهک به حضور در فتنه ۸۸ و فعالیت در انتخابات سال ۹۶ 🔻 «جای جلاد و شهید عوض نشود!» 🏴 @majles_e_shohada 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ما تحت امر هستیم! ♦️ اگر داعش به ایران برود، خانواده‌ام را بر می‌دارم و به آنجا می‌روم... 🍃🌷🍃 🏴 @majles_e_shohada 🏴
⛔️قابل توجه⛔️ 🌺خواهرم و برادرم🌺 ❌مراقب باش که جلوی چشمان نامحرم، حتی با محارمت شوخی نکنی... نگذار نمک درونت را کسی بجزمحارمت ببینند... تو شوخی شوخی نمک میپاشی و جدی جدی دلی میلرزد‼️😔 🦋 @majles_e_shohada 🦋
حاج اسماعیل دولابی: ‏از هر چيز تعريف کردند، بگو مال خداست و کار خداست نکند خدا را بپوشانی و آن‌ را به خودت يا به ديگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ‌تر از اين نيست؛ اگر اين نکته را رعايت کني، از وادی امن سر در می‌آوری! 🏴 @majles_e_shohada 🏴
. . نامش جَون بود؛ جَون‌بن‌حوی... از همان ابتدا غلام بود. غلام «فضل بن عباس». در همان منصب غلامی آنقدر شریف بود که اورا برای آینده‌ی حسین (ع) انتخابش کردند. امیرالمؤمنین (ع) او را از «فضل» خرید و به «ابوذر غفاری» بخشید. بعد از وفات ابوذر غفاری، جَون به مدینه بازگشت و به پناه خانه‌ی امیرالمؤمنین (ع) آمد. سلاح شناس قدری بود و در ساخت و تعمیر سلاح مهارت عجیبی داشت. امام سجاد (ع) می‌فرماید: «شب عاشورا پدرم در خیمه اسلحه نشسته بود. به غلامش جَون نگاه می‌کرد و این اشعار را زمزمه می‌کرد: «یا دهر! اُفً لکَ من خلیل...» : آه از دوستی تو ای روزگار! چه‌بسا یارانی که در بامداد و شامگاهانت کشتی که دیگر روزگار کسی شبیه آنان را نیاورد... روز موعود فرا رسید بعد از نماز ظهر بود که جَون برای اذن مبارزه خدمت مولایش حسین (ع) آمد. امام اذن جنگش نداد و فرمود: جَون! تو در طلب عافیت و سلامتی نزد ما آمدی و از ما تبعیت کردی، امروز خودت را به بلای ما گرفتار نکن. تو از طرف من آزادی، راه سلامت ات را بگیر و برو... اشک چشمان جَون امانش نمی‌داد. خود را به پای حسین (ع) انداخت: یابن رسول الله! در روزگار خوشی با شما بودم و از نعمت شما خوشنود، حال در روزگار سختی‌تان بگذارم و بروم؟!! حسین جان! غلامت خوب می‌داند که سیاه و بد بو است و سابقه خوب خانوادگی ندارد، اما بگذار جانش را فدایت کند که به این قربانی شدن شرافت یابد و روسفید گردد. به خدا سوگند تا لحظه‌ای که خونم با خونت آمیخته شود، از تو جدا نمی‌شوم. دل کندن از جَون‌بن‌حوی که از کودکی کنارش بوده، برای حسینی که حتی غلامش را شبیه فرزندانش دوست‌دارد سخت است اما جَون دیگر برای قربانی شدن به پای حسین (ع) سر از پا نمی‌شناسد. اذن میدان گرفت و رفت... چه رجزها که نمی‌خوانْد در میدان... چه سینه‌ای سپر کرده بود برای اربابش... چه رذل‌هایی را که باشجاعت در میان میدان به زمین نینداخت... و حالا چه لحظه‌ای رسیده بود برای جَون... «اجل در پیش رو، تن مضطرب، سراپای غلطیده در خون و سر به دامان حسین ع... » دارد جان می‌کند و چشم بر نمی‌دارد از حسین (ع) حسین (ع) سر جون را به آغوش گرفته... مراد برای مریدش دعا می‌کند: خدایا ! رویش را سفید کن، بویش را معطر و با نیکان و محمد و آلش محشورش گردان... جَون به سالها خدمت و کشته شدن در رکاب اباعبدالله (ع) عاقبت به خیر شد... روایت است که بعد از عاشورا وقتی قوم بنی اسد برای دفن بدن ها آمده بودند بوی مشک از پیکر جَون‌بن حوی بر می‌خواست و چهره‌اش نورانی و سفید بود... . . (ع) 🏴 @majles_e_shohada 🏴