eitaa logo
مجلس شهدا
918 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام معنوی همسر بی عیب راه رسیدن به شیرینی پایدار در زندگی مشترک این نیست که دنبال یک همسر بی عیب باشیم. شیرینی زندگی بیش از هر چیز به نحوه ی رفتار خوب خود آدم بستگی دارد، اگر چه پاسخ خوبی دریافت نکند. دنبال همسر بی عیب گشتن خودش یک عیب بزرگ است استاد پناهیان 🌷 @majles_e_shohada 🌷
‌#اتمام_حجت امروز فقط بادولت نیست، مردم هم هستند. مردم نقش بزرگی در #جنگ_اقتصادی دارند. مهمترینش کم کردن وابستگی کشور به #دلار است، میگید چطور؟ #حمایت_از_کالای_ایرانی #ایرانی_ایرانی_بخر 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🌹 #شهید_آوینی الهي، اگر جز سوختگان را به ضيافت عنداللهي نمي خواني، ما را بسوز آنچنان كه هيچ كس را آن گونه نسوخته باشي. #یادش_باصلوات 🌷 @majles_e_shohada 🌷
دلت ڪہ گرفت دیگر منتـــ زمین را نڪش راه آسمان همیشہ باز است اگر هیچ ڪس نیستـــ خدا ڪہ هستـــ ... #آسمان‌رادریابـــ #شبتون_شهـدایے 🌷 @majles_e_shohada 🌷
اشک کودک یمنی قبل از شهادت در یمن هر روز انسانیت میمیرد 🌷 @majles_e_shohada 🌷
◾توئیت دختر مرحوم آیت الله خزعلی در سالگرد فوت ایشان؛ تا آخر عمر بر اطاعت از رهبر انقلاب و برائت از فتنه گران سفارش کردند 🌷 @majles_e_shohada 🌷
جانان من سفر ڪرد با او برفت جـــــانم ... #وداع نوعروس و همشیره سردار شهید علیرضا ناهیدی با پیکر مطهر و پاک همسرش #شهید_سردار_محسن_نورانی 🌷 @majles_e_shohada 🌷
نمے‌شناسمِ‌تـان! امّـا در این قاب تصــویر، نگاه‌تـان خیلـے آشناست! اینقدر ڪہ دلتنـگ‌تان مے‌شوم ڪاش شرمنـده نگاه آشنایتـان نباشم... #گردان_مالک_اشتر #لشکرویژه۲۵کربلا 🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از مجلس شهدا
🌺 دوستان علاقمند به رمان تا دقایقی دیگر رمان بدون تو هرگز بارگزاری میشود. منتظر باشید🌺
مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
کسی از سرنوشت خبری نداشت ...تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ...مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ... زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ... از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ...یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ... هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ...چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ...ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ...چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ...چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ...اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ...دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود... داستان دنباله دار بدون تو هرگز :یا زهرا اول اصلا نشناختمش ... چشمش که بهم افتاد رنگش پرید... لب هاش می لرزید ... چشم هاش پر از اشک شده بود... اما من بی اختیار از خوشحالی گریه می کردم ... از خوشحالی زنده بودن علی ... فقط گریه می کردم ... اما این خوشحالی چندان طول نکشید ...اون لحظات و ثانیه های شیرین ... جاش رو به شوم ترین لحظه های زندگیم داد ... قبل از اینکه حتی بتونیم با هم صحبت کنیم ... شکنجه گرها اومدن تو ... من رو آورده بودن تا جلوی چشم های علی شکنجه کنن ...علی هیچ طور حاضر به همکاری نشده بود ... سرسخت و محکم استقامت کرده بود ... و این ترفند جدیدشون بود ...اونها، من رو جلوی چشم های علی شکنجه می کردن ... و اون ضجه می زد و فریاد می کشید ... صدای یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمی شد ...با تمام وجود، خودم رو کنترل می کردم ... می ترسیدم ... می ترسیدم حتی با گفتن یه آخ کوچیک ... دل علی بلرزه و حرف بزنه ... با چشم هام به علی التماس می کردم ... و ته دلم خدا خدا می گفتم ... نه برای خودم ... نه برای درد ... نه برای نجات مون ... به خدا التماس می کردم به علی کمک کنه ... التماس می کردم مبادا به حرف بیاد ... التماس می کردم که ...بوی گوشت سوخته بدن من ... کل اتاق رو پر کرده بود.. داستان دنباله دار بدون تو هرگز :علی زنده است ثانیه ها به اندازه یک روز ... و روزها به اندازه یک قرن طول می کشید... ما همدیگه رو می دیدیم ... اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمی شد ... از یک طرف دیدن علی خوشحالم می کرد ... از طرف دیگه، دیدنش به مفهوم شکنجه های سخت تر بود ... هر چند، بیشتر از زجر شکنجه ... درد دیدن علی توی اون 🌷 @majles_e_shohada 🌷
شرایط آزارم می داد ... فقط به خدا التماس می کردم ...- خدایا ... حتی اگر توی این شرایط بمیرم برام مهم نیست... به علی کمک کن طاقت بیاره ... علی رو نجات بده ...بالاخره به خاطر فشار تظاهرات و حرکت های مردم ... شاه مجبور شد یه عده از زندانی های سیاسی رو آزاد کنه ... منم جزء شون بودم ...از زندان، مستقیم من رو بردن بیمارستان ... قدرت اینکه روی پاهام بایستم رو نداشتم ... تمام هیکلم بوی ادرار ساواکی ها ... و چرک و خون می داد ...بعد از 7 ماه، بچه هام رو دیدم ... پدر و مادر علی، به هزار زحمت اونها رو آوردن توی بخش ... تا چشمم بهشون افتاد ...اینها اولین جملات من بود ... علی زنده است ... من، علی رو دیدم ... علی زنده بود ...بچه هام رو بغل کردم ... فقط گریه می کردم ... همه مون گریه می کردیم... داستان دنباله دار بدون تو هرگز :آمدی جانم به قربانت... شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدر اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ...ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد... التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ...صدای زنگ در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود... علی 60 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ...زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ...و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ...من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ...دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو … –بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ...علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم... –مریم مامان ... بابایی اومده ...علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم... –میرم برات شربت بیارم علی جان ...چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد... من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ...بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
⭕️ #حدیث_روز 🔸 حضرت فاطمه زهرا (س): 🔹 بهترين شما كسانى‌اند كه با مردم نرم‌ترند و زنان خويش را بيشتر گرامى مى‌دارند. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#کل_یوم_عاشورا_و_کل_أرض_کربلا یعنےچه؟ جواب از "امام خمینی(ره)": تا شرک و کفر هست، #مبارزه هست؛ و تا #مبارزه هست،ما هستیم! 📚صحیفه جلد۲۱ صفحه۸۸ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#چالش_فرزندت_کجاست؟ 🔶+مادر فرزندت کجاست؟ 🔷-همین جاست عصر ها باهم چای میخوریم.... #شادی_روح_شهدا_صلوات 🌷 @majles_e_shohada 🌷
... 🍃علامه طباطبایی : یک برگ که بر زمین می افتد ، در کل عالم تاثیر گذار است. چطور فکر می کنید که گناه تاثیر گذار نباشد؟ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
شهید: #مـــــردان_خــــدا ، پــــرده #انڪـار دریدند ... یعنے همہ جـــا ، غیر #خـــــدا هیــــچ ∅ ندیدند ... سلام ۰۰۰ 🌹 صبحتون متبرڪ به نگاه پرمهـ☺️ـر شهدا ۰۰۰ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
مارا به نوڪرے درت آفریده اند خطے ز #عشق💕 بر دل وجان ها ڪشیده اند... زینب مباد بشڪند این دفعہ هم دلت مارا #مدافعان_حرم آفریده اندـ.. #مدافعان_حرم 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
` مدیر ترین مدیرانِ دنیا، هستند؛🌹🍃 آنها حتی خود را هم مدیریت میکنند!🌺🍃 التمـاس دعـای شهــادت😔 🌷 @majles_e_shohada 🌷
💠شهید محمودرضا بیضائی : اسرائیل الان مثل آدمی می ماند که کتک خورده و افتاده گوشه رینگ و نا ندارد از جایش بلند شود.... اسرائیلِ کتک خورده 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🌷امام صادق (ع): هيچ غنيمتي مانند غنيمتي كه آدمي از راه كنترل چشم به دست مي آورد نيست، زيرا ديدگان از نگاه به نا محرم فرو بسته نميشود جز آنكه در قلب او عظمت و جلال الهي مشاهده مي شود. 📚مصباح الشريعة، ص ۹ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
شب کربلای پنج پلاکش رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی.  گفت: چه کار داری میکنی؟! چرا پلاکت رو میکنی؟ الان تیر میخوری، مفقود میشی. گفت: «فلانی من هر چی فکر میکنم امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم؛ با این آتیشی که از سمت دشمن میاد دخل ما اومده. من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من شهید بشم جنازه‌ی ما که بیاد مثلاً جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه! به دلم رجوع کردم دیدم قبل از لقاء خدا و دیدار خدا، شهوت شهادت دارم. میخوام با کندن این پلاکه، با نیامدن جنازه یقین کنم که جنازه‌ای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم.» تیر خورد و مفقود شد... مفقود شد؟؟؟!!! اگه مفقود شد چرا خاطره‌هاش گفته میشه؟ چی برا خدا بود و تو اَبَر کامپیوتر خدا گم شد؟ ✅ خدا یه زیر خاکی‌هایی داره که نگه داشته روز قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک؟ ببینید این هم جوون بوده. اونجاست که " فتبارک الله أحسن الخالقین " رو ثابت میکنه !!.... حاج حسین یکتا 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷 @majles_e_shohada 🌷
4_555661192056537292.mp3
6.98M
🌹خوش بحال شهدا که از دنیا بریدن... شهدا بعد شما کاری نکردم... پسر فاطمه رو یاری نکردم😔 @hemmat_channel سیدرضانریمانی ... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
💌 پیامڪی از بهشت 📲 سلام دوست خوبم خوبی میدونی ما میبینیمتون و حواسمون ڪاملا به شما هست 🙂 #شهید_مدافع_حرم #شهید_بابڪ_نوری_هریس #یـادشهـدابـاصلـوات 🌹 🌷 @majles_e_shohada 🌷
✅ اطاعت از ولی فقیه، آزمون قبل از ظهور است... 🔴 کجایند عمارها تبیین حقایق کنند... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
محسن چاوشی: کشورت خفت کرد, عوضش کن! دیوارنویسی جوان سوری: ﻭﻃﻦ ﻫﺘﻞ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﻣﺎﺗﺶ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯿﻢ؛ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺎﻧﺪ! کاش سلبریتی‌های میلیاردر و "یک شبه ره صد ساله رفته", وطن پرستی رو از جوانان جنگ زده سوری یاد بگیرن! 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا گفته اند : باید بدانیم که سه چیز انسان را بهشتی و جهنمی‌ می‌کند:تفکر، سکوت، کلام 🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
🍃تصویر متن دار... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
✨ میانبر بر مطالب ناب کانال..✨👆👆