eitaa logo
مجلس شهدا
904 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🔴 🔘 بعثی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می ڪردند ؛ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾڪﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ڪﺮﺩ . بعثی ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ؛ ﻫﯿﭻ ڪﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ... ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ ، ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ڪﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ؛ ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ڪﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدا بود ... ⭕️ ﺷﺐ ڪﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍڪﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ؛ ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ . ﺻﺒﺢ ڪﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ ، ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ . ﻭﻗﺘﯽ ﯾڪﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ !!! 🔘 ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺯﯾﺮ ﺧﺎڪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ، ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ڪﺮﺩن ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ؛ ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ . ﺻﺒﺢ ڪﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، ﺗڪﻪ ﺗڪﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ... ⭕️ اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای ڪانالهای ماهواره نشستیم و صحنه های زننده رو تماشا می ڪنیم و گاهی با خانواده هم همراهی می ڪنیم و نمی دونیم یه روز همون شهيد رو می آرند تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ ڪرده و غصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته و شهادت رو بجون خریده تا خود و دوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشند . 🗓 نشر بمناسبت ۲۶ مرداد ، ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی 🦋 @majles_e_shohada 🦋
با‌این‌دݪم‌به‌درد‌محࢪم‌نمیخورم باید‌خودٺ‌تمام‌دلم‌را‌عوض‌ڪنے :)💔
حآل‌من‌با‌پیرھن‌مشڪے‌خوش‌‌است...🖤
حاج اسماعیل دولابی: ‏از هر چيز تعريف کردند، بگو مال خداست و کار خداست نکند خدا را بپوشانی و آن‌ را به خودت يا به ديگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ‌تر از اين نيست؛ اگر اين نکته را رعايت کني، از وادی امن سر در می‌آوری! 🦋 @majles_e_shohada 🦋
شهید محمد مسرور از عشق به نماز می‌گوید... 🦋 @majles_e_shohada 🦋
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتن رژیم بشار رو میبریم، سوریه و عراق رو تجزیه میکنیم، نقشه تجزیه ایران رو منتشر کردن! اگر شیرمر‌دهای سپاه قدس و فاطمیون و حشدالشعبی نبودن، ایران رو به ۶ قسمت تجزیه کرده بودن؛ اونوقت نشستن از لزوم برخورد با داعش صحبت میکنن 🦋 @majles_e_shohada 🦋
•|🕊|• شرم‌دارم‌از‌اینکہ‌غمگین‌باشم... https://eitaa.com/joinchat/592838690C24e1068839 🦋 @majles_e_shohada 🦋
پنج شاخه گل🌹 صلوات هدیه به شهید حسین معز غلامی اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🦋 @majles_e_shohada 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هدف ما از جبهه آمدن فقط شهادت نیست بلکه میخواهیم پشت دشمن را به زمین بزنیم 👈 این جور اعتقاد به مبارزه با دشمن و در عین حال شهادت در این مسیر، گوهر گمشده ی این روزهای بعضی مسئولین است 🔻 حاج محسن شعاری، فرمانده گردان تخریب لشگر ۲۷ محمد رسوال الله (ص) 🦋 @majles_e_shohada 🦋
🌿 علامه طباطبایی (ره) : 💕🍃اینڪه خداوند متعال عبادات ما راقبول می کنـد فقط از فضل خداستـــــ وگرنه اصلا عبادتی رخ نداده است...💕🍃 «رساله الولایه» 🦋 @majles_e_shohada 🦋
|° 💛🌱🍎 °| ♥️ مـن همان اهلِ گناهمـ، ڪه شـدمـ اهلِ نمـاز من همانمـ ڪہ بہ دستـانِ تـو تعمیـر شدمـ 🌹 «" 🧡 حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا... 💚"» 🦋 @majles_e_shohada 🦋
مسئول مشاوره به زندانیان محکوم ‌به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد: 🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار می‌شود، ‌شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد. او متواری می‌شود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود. 🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به‌ قول‌ معروف پوست‌ انداخته و اصلاح‌ شده بود. آن‌قدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها قلبا دوستش داشتند. 🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری‌ بودند، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمه‌چینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرف‌نظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچک‌ترین برادرمان واگذار شده است. به‌هرحال برادر کوچک‌تر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم." 🔸به‌هرحال روی اجرای حکم مسر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا به‌شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم." 🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرف‌نظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند. به‌هرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همه‌چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه‌ دارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید. 🔸 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقی‌مانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. می‌خواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (ع)، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم. " 🔸 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یک‌دفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل (ع) درنمی‌افتم؛ من قصاص نمی‌کنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچ‌کس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد. 🔸 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم. خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(ع) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند. *السلام علیک یا باب الحوائج ، یا قمر بنی هاشم* *التماس دعا* اگردلتان شکست ماراهم دعاکنید 🌷 @majles_e_shohada 🌷