eitaa logo
مجـــلـــس شــــــهــــــدا
241 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
892 ویدیو
12 فایل
سفیر عشق شهید است و ارباب عشق حسین (ع) .. جایی که ارباب عشق سر به باد می دهد تا اسرار عشاق را بازگو کند که برای عشاق راهی جز از کربلا گذشتن نیست راه ارتباط با ما @Radio_1403 @arbaeen_ba_shoma
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 یه خبر خوب برای علاقمندان به کار تدوین ☺️ رادیو اربعین باشما ، تصمیم داره از بین علاقمندان جذب همکار افتخاری داشته باشه.🌺🌱 اگر دوست داری با ما همکاری کنی و یا کسی رو میشناسی که دوست داره به جمع تشکیلات رادیو اربعین اضافه بشه ✅ بسم الله...☺️🌱 تازه امتیاز خیلی خوبی هم براتون گذاشتیم.☺️ جهت ارتباط و ثبت نام به آدرس درج شده در بنر مراجع کنید🌱 ما منتظر حضور خلاقانه شما هستیم🌺🌱 @arbaeen_ba_shoma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجـــلـــس شــــــهــــــدا
این روز به یاد سه دانشجو (مصطفی بزرگ‌نیا و احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی) که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ (حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد همان سال) در دانشگاه تهران کشته شدند، گرامی داشته می‌شود. https://eitaa.com/majless_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجـــلـــس شــــــهــــــدا
پنجاه سال عبادت» مجموعه‌ای از وصیت‌نامه‌ها و دلنوشته‌های ادبی و عاشقانه پنجاه تن از شهدا است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جمع‌آوری شده است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: هنوز نوجوان بود که ساواک او را دستگیر کرد. عکس شاه را در مدرسه پاره کرده بود. با پیروزی انقلاب اولین پایگاه بسیج را در محله‌ی کوشک میدان شیراز راه‌اندازی کرد. از عملیات چزابه وارد جنگ شد. در همه عملیاتها حضور داشت. همه پنج برادر و پدرش را نیز با خود راهی کرده بود. جلیل ملک‌پور اعجوبه‌ی کارهای اطلاعاتی و شناسایی بود. از هیچ چیزی نمی‌ترسید. بارها به تنهایی به شناسایی می‌رفت و با دست پر برمی‌گشت. توکل عجیبی داشت. با یاری خدا کارهایی می‌کرد که بسیار عجیب بود. قبل از عملیات فاو بود. به همراه برادرش مشغول نماز شب بود. بعدها نوشته بود که بعد از آن نماز ملائک خدا را دیده بود و... جانشین اطلاعات لشگر فجر بود و دانشجوی مهندسی مکانیک. یک ماجرای عجیب باعث شد درس را رها کند و به دانشگاه اصلی برود. با اصرار پدر ازدواج کرد. اما گفت: من برای تکمیل دین ازدواج کردم. من چهار ماه دیگر شهید می‌شوم و شش ماه بعد از شهادتم پسرم به دنیا می‌آید. نام او را علی بگذارید!! جلیل حتی محل مزار خود را نشان داده بود! همه گفته‌هایش محقق شد. در کربلای ۴ جان یک گردان را نجات داد و به شهادت رسید. مدتی بعد پیکر او پیدا شد اما بدون پلاک. هیچ‌کس او را نمی‌شناخت. قرار بود با شهدای گمنام به تهران برود اما به سراغ پدرش آمد و گفت که پیکرش کجاست! جلیل زنده است. چون قرآن شهدا را زنده خوانده. در مشکلات و گرفتاریها در کنار خانواده حضور دارد. و علی تنها یادگار او مصمم به ادامه دادن راه پدر است. https://eitaa.com/majless_shohada
عقل معاش می‌گوید: که شب هنگام خفتن است اما عقل معاد می‌گوید که همه چشم‌ ها در ظلمات محشر در آن فَزَعِ اکبَر از هولِ قیامت گریانند مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد..
روز دانشجو و به اون دسته از دانشجویانی که بجای فرار از کشور رگ غیرت‌شون باد کرد و حاضر به تحقیر شدن از طرف مستکبرین کودک‌کش عالم نشدند، ایستادند و جنگیدند و در عین مردانگی و صلابت، حقارت دشمنان‌شان را به رخ کشیدند و در نهایت به شهادت رسیدند، تبریک میگیم. 🍃🍃🍃
روستای پُرشهید ایران کجاست...؟ باورم نمی‌شود در پُرشهیدترین روستای ایران ایستاده‌ام، باورم نمی‌شود روی یکی از این دعوت‌نامه‌های دلی نوشته‌اند سرکار خانم کتایون حمیدی! باورم نمی‌شود در این روزهای ناکوک زندگی‌، آماده‌ام تا آن ۷۱ نفر زندگی را برایم کوک کنند. در تنهایی خودم با شهدا غرق بودم، آنقدری که حتی یادم رفته بود که من برای چه اینجا آمده‌ام! یکهو صدایی همه رشته حواسم را قطع کرد: «کجاها سیر می‌کنی دختر؟ اینجا چیکار می‌کنی»؟ دست به سینه ایستادم؛ من خبرنگار هستم و آمده‌ام تا از این روستا گزارش تهیه کنم ولی آنقدر بوی بهشتی جامانده اینجا من را غرق‌ خودش کرد که یادم رفته بود برای چه کاری اینجا آمده‌ام! دَرِ این حسینیه هم باز بود و خلاصه من بدون اجازه وارد شدم. چند قدمی جلوتر آمد: «من چه کاره هستم؟ مگه به قد قواره من می‌آید که بگویم کی اینجا بیاید و نیاید؟ تو میهمان اینهایی! من هم خادم اینجا؛ چند سال آزگاری است که خادم‌ام؛ خوشحالم که نوکرشان هستم، افتخار می‌کنم بهم بگویند نوکر شهدا». گفتم خوش به حال‌تان، خادم جای قشنگی هستید، بادی به غبغب انداخت: آره! واقعا خوش به حالم؛ تو هم خوش آمدی که چای تازه دم دارم، آن هم چای شهدا! https://eitaa.com/majless_shohada خاطره یک روز با شهدا🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا