هدایت شده از داستان های عبرت آموز
اي دل ار سيل فنا بنياد هستي برکند
چون تو را نوح است کشتيبان ز طوفان غم مخور
.🍃
اگر میخواهید در این دوران
پر آشوب گمراه نشوید،
گوشتان به سخنان
ولایت مطلقه فقیه باشد..!
#شهیدمحمودرادمهر🌷
خدایا.. تو شاهدی که ما تلاشمون رو کردیم، تو شاهدی که این بچه ها دویدن..، بد و بیراه شنیدن، زمین خوردن، خاکی شدن.. ولی باز در راه حق دویدن، آقای امام زمان، شما شاهدین بر اعمال ما.. شما شاهدین به کار هایی که برای کشورتون انجام دادیم..! فقط بخاطر دل شما(:
فارغ از هر نتیجه ای ما بردیم..، انقلاب و نظام برد، خدا قوت به همگی
از اینجا به بعد توکل به خدا، میسپاریم به اهل بیت.. میسپاریم به صاحبمون.. می سپاریم به پناه عالمین، غریبِ مادر..حسین
ما مامور به وظیفه ایم، نه نتیجه / تمام!
وَ عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا میداند، و شما نمیدانید.
✨﷽✨
✳️ کمک شهید همت به روزه گرفتن سربازها در زمان طاغوت
🔻 خيلی عصبانی بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه. ماه رمضان آمده بود و او بیسروصدا گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحریاش با من. ولی يك هفته نشده، خبر به گوش سرلشكر ناجی رسيد. او هم سرضرب خودش رو رسانده بود. دستور داده بود همهٔ سربازها به خط شوند و بعد، يكی يک ليوان آب به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به روزه گرفتن!»
🔸 حالا ابراهيم بعد از بيستوچهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. با چند نفر ديگه، كف آشپزخونه رو تميز شستند و با روغن، موزاييكها را حسابی برق انداختند و بعد منتظر شدند و خدا خدا كردند سرلشكر ناجی یه سر بیاد آشپزخونه. اتفاقا ناجی اومد و جلوی درگاه ايستاد. نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. ولی اولين قدم را كه گذاشت داخل، تا ته آشپزخونه چنان رو زمین كشيده شده بود كه مستقیم كارش به بيمارستان كشيد! پای سرلشكر شكسته بود و میبايست چند صباحی توی بيمارستان بماند. بچهها هم با خيال راحت تا آخر ماه رمضان روزه گرفتند.
📚 برگرفته از کتاب «يادگاران 2»
امروز نويسنده: #مريم_برادران
انتشارات روایت فتح.