💢پدر شهید والامقام علی اشرف سلیمانی به فرزند شهیدش پیوست
پدر با فضیلت شهید والامقام علی اشرف سلیمانی ،مرحوم مشهدی علی میر سلیمانی دعوت حق را لبیک گفته و به فرزند شهیدش پیوست.
کانال #مجلس_شهدا فقدان درگذشت این پدر با فضیلت را به بیت ایشان تسلیت گفته غفران و رحمت واسعه الهی روح آن مرحوم و صبر جمیل و اجر جزیل بازماندگان را از درگاه خداوند متعال مسئلت مینماید .
قالَ الباقِر عليه السلام: إنَّ اَصْحابَ النَّبِىِّ(ص) كانُوا یَتَجَهَّزُونَ لِلْجُمُعَةِ یَوْمَ الْخَمیسِ.
🔅امام باقر علیهالسلام میفرمایند: یاران پیامبرصلیالله علیه وآله وسلم از روز پنجشنبه خود را براى نماز جمعه آماده مىنمودند.
📚 وسائل الشیعه، ج ۵ ص ۴۶
17.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام حسین جان ،منم دوباره
نگی فلانی، وفا نداره...
تو که تو صحنت، برو و بیا هست
تو اون شلوغی، برا ما جا هست...؟
#حسین_جانم
#شب_جمعه
🍃
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمبھعشق . .
کھنامشهمیشھپابرجاست!
نرفتھقاسمما
-اوهنوزهماینجاست:)
#حاج_قاسم
وَ سلام بر او که میگفت :
حجاب، مانند اولینخاکریز جبهھ است
که دشمن برای تصرفِ سرزمینی، حتماً
باید اول آن را بگیرد!
#شهید_مرتضیٰ_مطهری
#حضرت_زهرا
🌷 #شهید #رضا_شکریپور
آتش دشمن یکباره افزایش پیدا کرد. انواع و اقسام گلولههای خمپاره، آسمان را میشکافت و زوزهکشان به طرف ما آمد. عراقیها درست نیم ساعت خط را زیر آتش گرفتند. در این میان نیز چند نفر از بچهها پر کشیدند. حاج رضا شکریپور همچنان گردان را با صلابت خاص خود هدایت میکرد. او مدام عرض خاکریز را طی میکرد و به بچهها روحیه میداد. زیر باران خمپاره، به تک تک نیروها سرکشی میکرد و حال آنها را جویا میشد.
همچون بقیهی بچههای مستقر در خط، با من نیز خوشوبش کرد، و پس از احوالپرسی راه افتاد تا به دیگران نیز برسد. هنوز چند قدم فاصله نگرفته بود که یک گلولهی خمپاره شصت درست جلوی پاهایش منفجر شد، و حاج رضا به زمین افتاد. خیلی زود من و سه نفر از بچهها، بالای سرش رسیدیم. شگفتزده به زخم بزرگی که روی شکماش ایجاد شده و رودههایش را بیرون ریخته بود، نگاه میکردم. همین که نگاهم به چهرهی حاجی افتاد، از تعجب خشکام زد. حاجی داشت میخندید؛ انگار نه انگار که چنین جراحت بزرگی برداشته است. او همچون چند دقیقهی پیش که با لبخندش خستگی را از تن بچههای گردان بیرون میکرد، باز هم میخندید و امید را در دلمان زنده نگه میداشت. به هر زحمتی بود، برانکاردی تهیه کردیم و حاجی را روی آن گذاشتیم. یکی از بچهها، رودههای حاج رضا را با دست داخل شکمش فشار میداد. دیگری هم سعی داشت زخم را با چفیهاش ببندد تا خون کمتری از بدنش خارج شود. دو نفر هم دو سر برانکارد را گرفتند تا هرچه سریعتر او را به آمبولانس برسانند. فاصلهمان تا خاکریز چهارم، دویست متر بود، و طی کردن این مسافت با برانکارد، آن هم زیر حجم سنگین آتش خمپاره، کار دشواری بود.
به محض حرکت، یکباره حاج رضا دستش را بالا برد و کلاه پشمیاش را که بر سر داشت، روی صورت کشید. قبلا دیده بودم هر کس که مجروح میشود، دیگران سعی میکنند با بیرون آوردن لباسهایش، بدن او را خنک نگه دارند؛ اما در آن گرمای فاو، حاجی، کلاه پشمی ضخیمی را که زیر کلاه کاسک سر میکرد، روی صورتش کشید. این کار، منطقی به نظر نمیرسید. ابتدا فکر کردم شاید متوجه موقعیت خود نیست و شدت مجروحیت باعث شده دست به کارهای غیرمنطقی بزند. برای همین دست بردم و کلاه را بالا کشیدم. حاجی که با تکانهای برانکارد بالا و پایین میرفت، نگاهی به من کرد و دوباره کلاه را پایین کشید. دیگر طاقت نیاوردم. با اخم دلسوزانهای گفتم: حاج رضا، گرمتان میشود!
حاجی از زیر کلاه جواب داد: نه، مهدی جان؛ اگر بچهها ببینند که فرماندهشان زخمی شده و به عقب برمیگردد، ممکن است روحیهشان پایین بیاید. اگر صورتم پوشیده باشد، مرا نمیشناسند.
با شنیدن این حرف، درجا خشکم زد. دیگر توان حرکت نداشتم. برایم باورکردنی نبود. او به فکر خودش نبود؛ گویی زخمی نشده است. در آن وضعیت، باز هم به فکر نیروهایش بود، و تنها نگرانیاش، حفظ سلامت و روحیهی آنها بود.
📚به نقل از کتاب #آن_روز_سهونیم_بعدازظهر
ده صلوات هدیه به روح مطهر
*🌸شهید رضا شکری پور🌸*
12.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرکت قشنگ مجموعه آزادی به مناسبت ایام شهادت فاطمه الزهرا (س) و ایستگاه صلواتی برای هوادارانی که در این روز سرد و بارانی به ورزشگاه آمدند
.
در فاطمیه جای تو خالی است، گریهکنِ داغ در و دیوار
ای قلب تو از داغ مادر خون، ای چشمت از اندوه گوهربار
یار و علمدار علی بودی، سرباز جانباز ولی بودی
رفتی و تنهاتر شده آقا، با رمز "یازهرا" بیا سردار
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۰۹/۲۴
🌷ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🏴 ائمّه علیهم السّلام فرمودند جدّهی ما حضرت زهرا علیها السّلام در صحرای قیامت مثل مرغی که دانه را از بین سنگ و خاشاک جمع میکند، دوستان ما را از بین اهل محشر جمع میکند و به بهشت میبرد.
▪️همینطور فرمودند حضرت زهرا علیها السّلام سوار بر شتری از نور وارد محشر میشود و دوستان ما ریشههای روپوشی را میگیرند که بر روی آن شتر قرار دارد و حضرت آنها را با خود به بهشت میبرد.
▪️انشاءالله همینجا اینها را ببینی و به بعد از فوت موکول نکنی.
▫️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▫️
📙 کتاب مصباح الهدی
تألیف استاد مهدی طیّب
@ahlevela_channel