هدایت شده از مجمع الذاکرین
✨🌸#عهد_ثابت چهار شنبه 🌸⚡️
↩️ اذکار روز،،،
🔸یا حی یا قیوم 👈100مرتبه
🔶 یا متعال 👈541 مرتبه
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️سوره روز،،،
🔅سوره حشر "تمام کائنات بر او درود فرستند و برای او استغفار نمایند.
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️ادعیه و زیارت روز ،،،
1/ دعای روز چهار شنبه
2/ مناجات امیر المومنین (ع) در کوفه
3/ دعای فرج
🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌼 #نماز روز چهار شنبه ↩️ هر کس در این روز چهار رکعت نماز بجا آوردو در هر رکعتی بعد از حمد،یک مرتبه سوره توحید وسوره قدر را بخواند خداوند توبه او را قبول میکند.
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
❄️ به نام خالقم
که منتظر یک اشاره من است
تا آنچه را که میخواهم
در اختیارم قرار دهد
پس بخواهیم تا به ما داده شود
❄️ خـدایا
به من کمک کن تا آنچه را برایم رقم زدی
با آرامش و صبر بپذیرم
یاریم کن تا آنچه را میخواهم
تنها از تو بخواهم
و خواستن و رسیدن به آن
مرا از تو حتی لحظهای دور نکند
❄️ خـدایا
کمکم کن تا در خواستن این خواسته
همواره امیدوار باشم
و در لحظه لحظه آن به تو توکل کنم
کمکم کن که به یاری تو در این مسیر
ایمان قلبی داشته باشم
و با یقین به آن بیندیشم
❄️ خـدایا
آفات و بدیهای خواستهام را
از من دور کن
تا آن را وسیلهای کنم
برای نزدیکیام به تو
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#آرزوهای_بزرگ
🌸✨ مرحوم نایینے ؛
۱۰۲۲ بار بگو تَوَکَّلْتُ عَلیَ الله
تا حاجتروا شوے و از قضاے
سوء محفوظ بمانے ✨
📚 گوهر شب چراغ ۲۰۶
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
الان یک هفته است از سر صلاة صبح
تو رادیو تا اخبار پس از شامگاهی
تو تلویزیون اعلام میکنه زنهار!! آگاه باشید
و هوشیار که هوا این هفته سرد خواهد شد!
حالا چی؟ چند درجه فقط چند درجه ناقابل
هوا قراره سرد بشه
مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو
این جدیدیها اداره میکنند که اینقدر
هول برشون داشته وگرنه قدیمیترها
یادشونه زمستونهای سرد و بخاریهای
نفتی پِت پِتی رو!! برفهای سفید
و چکمههای رنگی کفش ملی رو
از اول مهر هوا رو به خنکی میرفت
آبان دیگه سرد بود مدرسهها بخشنامه داشتند
از وسط آذر بخاری روشن میکردند
قبلش باید دیگ دیگ میلرزیدی تو کلاس
از همون اول پائیز لباس کامواییها
از تو بقچه درمیومد، کی با یه تا پیرهن
میگشت تو خونه؟ دو لا، سه لا لباس
میپوشیدی یه بافتنی مامان دوز هم روش
جوراب از پامون کنده نمیشد
اوایل آبان بخاریهای نفتی و علاءالدینهای
سبز و کرمی رنگ از تو انباریها درمیومد
تویست هم بود که ژاپنی بود و با کلاس
تازه بو هم نمیداد
بخاری نفتیها اکثراً یا ارج بودند یا آزمایش
همشون هم سبز و سیاه
ملت یا بشکه دویست و بیست لیتری نفتی
تو حیاط داشتند یا مثل ما اگه باکلاس بودند
یه تانکر بزرگ ته حیاطشون
نفت آوردن نوبتی بود، پسر و دختر هم نداشت
اگه زرنگ بودی و یادت بود تا قبل از غروب
بری و سهمت رو بیاری که هیچ
وگرنه تاریک و ظلمات باید میرفتی
ته حیاط بشکه به دست عین هو کوزت
برف که اکثراً بود رو زمین شده دو سانت
برف هم اگه نبود یخ زده بود زمین
باید تاتی تاتی میرفتی تا دم تانکر
گاهی مجبور بودی از تو بشکههای بیست
لیتری نفت رو منتقل کنی به بشکههای کوچیک
اون موقع یه وسیله کارآمدی بود که
هیچ اسم خاصی هم نداشت
از قضای روزگار یه لوله کرم رنگ با یه چی
آکاردئون مانند نارنجی به سرش و شیلنگی
که عین خرطوم فیل آویزون بود
خدایی اسم نداشت ولی کار راه بنداز بود
بخاری رو میذاشتن تو هال و بسته به شرایط
جوی و گذر فصل دکوراسیون خونه رو هی
تغییر میدادند، یعنی سرد و سردتر که میشد
در اتاقها یکی یکی بسته میشد و محترمانه
منتقل میشدی به وسط هال
دی و بهمن عملاً خونه یه هال داشت با دمای
قابل تحمل و یه آشپزخونه گرم
اتاقها در حد سیبری سرد بودند و اگه یه وقت
قصد میکردی بری تو اتاقت و یه چیزی برداری
باید یه نفس عمیق میکشیدی درو باز میکردی
به دو میرفتی و به دو برمیگشتی
تو همون زمان حداقل چهار نفر با هم داد
میزدند درو ببند!! سوز اومد!!! باد بردمون!!!
گاهی که خسته میشدی و دلت میخواست
بری تو اتاقت یا امتحانی چیزی داشتی
یه بخاری برقی قرمز با دو تا لوله سفالی
سیم پیچ شده میدادند زیر بغلت
بدیش به این بود که باید میرفتی تو بغلش
مینشستی تا گرم بشی دو قدم دور میشدی
نوک دماغت قندیل میبست
بخاری محل تجمع کل خانواده بود
موقع سریال همه از هم سبقت میگرفتند
که نزدیکترین جا رو به بخاری پیدا کنند
حتی روایته شام هم نصفه ول میکردند
از هول دور موندن از بخاری
پشت بخاری معمولاً مخفیگاه جورابهای
شسته شده بود که باید خشک میشد
تا صبح به پا بکشی و بری مدرسه
و اما روی بخاری آشپزخونه دوم مامان بود
همیشه یه چیزی بود برای خشک شدن
اگر هم نبود پوستهای پرتقالی بود که بابا
شکل آدمک و ترازو و گربه ردیف میکرد
رو بخاری تا بوی بد نفت زیر عطر پوست
پرتقالهای نیم سوز گم بشه
موقع خواب دل شیر میخواست سرت رو
بذاری رو بالش یخ زده، پتو و بالش رو
پهن میکردیم رو بخاری بعد هم جلدی
تاش میکردیم که گرمیش نره
سرت رو که میذاشتی رو بالش گرم
انگار گرمی آفتاب وسط تابستون که آروم
لابه لای موهات نفوذ میکرد
پتوهای ببر و طاووس نشان
و لحافهای پنبهای ساتن دوز رو
تا زیر چونه بالا میکشیدیم
بیرون سرد بود، خیلی سرد
ولی دلمون گرم بود
گرم به سادگی زندگیمون
به سادگی بچگیمون
دلمون گرم بود به فرداهائی که میومد
فرداهائی که سردیش اثری نداشت تو شادیمون
شادی بچههائی که با چکمههای رنگی
کفش ملی تو راه مدرسه
گوله برفی رو سمت هم پرتاب میکردند
بچههائی که گرچه دستهاشون مثل لبو
قرمزِ قرمز بود ولی دلهاشون گرمِ گرم بود
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
474.mp3
زمان:
حجم:
1.07M
#ترتیل _صفحه_۴۷۴
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
@hazin14/مسئله شرعیسه راه محرمیت.mp3
زمان:
حجم:
3.7M
سهراه محرمیت
💕🌺 مسئله شرعی🌺💕
#احڪام
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
@hazin14ناراحتی دشمن.mp3
زمان:
حجم:
2.71M
💕🌺 ناراحتیدشمن
#مجتهدی
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰