خودروی گشت که به کلانتری نارمک رسید، بختیاری، فری جغده را دید که
دَم در منتظر ایستاده و با اضطراب اطرافش را میپاید. بختیاری از خودرو پیاده
شده، به سمت فری جغده رفت و پرسید:
چه خبر شده؟
فریدون جواب داد: این بر و بچه های محل... امروز از صبح رفت و آمدشون
مشکوکه. یکی شون که زودتر از همیشه اومده بود بیرون. دو تای دیگه هم،
همش میرَن و میان. به نظرم کاسه ای زیر نیم کاسه اس.
بختیاری صحبت را ادامه داد: آره من هم متوجه شدم. تو برو توی دکّه. موقع
حکومت نظام ی دکّه رو ببند؛ ولی توش پنهان شو و حواست به محلهّ باشه. لازم
شد میام سراغت.
فریدون احترام گذاشت و گفت: هرچی شما دستور بدی جناب سرهنگ!
***
خورشید، آخرین پرتوهای سُرخ رنگش را از روی زمین برگرفت و بچه ها، توی
ساختمان نیمه کاره، پنهان شده بودند. حس عجیبی داشتند، چون این، اوّلین
باری بود که تابویِ وَهم انگیز حکومت نظامی را میشکستند. انجام کارهایی
چُنین پر خطر، برای اکبر بیگانه نبود، اما این بار حس متفاوتی داشت. یک جور
حس بزرگ شدن را در ذره ذره ی وجودش لمس میکرد. دوستانش نیز وضعیتّ
مشابهی داشتند و احساس وظیفه ای که در قبال حوادث کشور داشتند، به آنها
جرأت و جسارتی تحسین برانگیز میداد.
همگی میدانستند که هم اکنون، خانواده هایشان چقدر دلواپس و نگران آنها
هستند. پس حق هیچ گونه اشتباهی نداشتند. چند بار تمام مسائل را بررسی
کردند و هر سه نفر چراغ قوّه های کوچکشان را کنترل کردند.
کم کم وقتِ اجرای نقشه فرا رسید. اکبر جلوی در ایستاد و نگاهی به کوچه ی
تاریک انداخت. تیر چراغ برق فاقد روشنایی بود و علتّ آن واضح بود. اکبر
خودش امروز بعد از ظهر لامپِ آن را با تیر و کمان شکسته بود! این کار به گروه
امکان میداد تا از تاریکیِ شب نهایت بهره را ببرند. وقتی اکبر خیالش راحت شد
که کسی در کوچه و خیابان نیست، رو به امیر گفت:
حالا وقتشه. اونجا رو نگاه کن. برو سرِ اون کوچه و پشت اون کامیون مخفی
شو. از اونجا م یتونی به دکّه ی فر یجغده مسلّط باشی. هر حرکتی که از اون
دیدی یا هر چیز مشکوک دیگه ای که نظرت رو جلب کرد، با چراغ قوه سه بار
علامت بده!
امیر از کنار دیوار دَوان دَوان خود را به مکان موردِ نظر رساند و مستقر شد. اکبر
و حسین، یکبار دیگر نقشه را از اوّل بررسی کرده و بقیه ی کارها را مرور کردند.
اکبر رو به حسین کرد و گفت: تو اوّلش باید با من بیای کمک کنی که من از
دیوار مدرسه برم بالا. بعدش باید سریع برگردی بری رو پشت بوم ساختمون
نیمه کاره. از اونجا، هم به حیاط مدرسه مسلّطی، هم میتونی امیر رو ببینی.
حسین بدون هیچ بحثی گفت: چشم فرمانده!
با کمک حسین، اکبر از دیوار مدرسه بالا رفت. روی پا نشست. کمی مکث
کرد. نگاهی به حیاط خالیِ مدرسه انداخت و خانه ی فرّاش را زیر نظر گرفت. هوا
سرد شده بود و پنجره ها بسته بود. اوضاع به نظر مساعد میرسید. اکبر از روی
دیوار به داخل حیاط پرید.
صدای برخورد کفش هایش با آسفالت سردِ کف حیاط در محوطه پیچید.
بدنش را به سیمان زبر دیوار چسباند تا در سکوتِ رُعب آور شب گوش فرا دهد.
همه جا آرام به نظر میرسید. ساختمان مدرسه روبرویش قرار داشت به طوریکه
برای رسیدن به درِ ورودی آن میبایست از جلوی خانه ی سرایداری عبور کند. با
خود اندیشید که اگر از ضلع روبروی حیاط برود شاید سرایدار از داخل منزل او را
ببیند. بنابراین ترجیح داد درست از کنار دیوار خانه و از زیر پنجره عبور کند. این
راه، مطمئن تر و عقلانی تر به نظر میرسید.
اکبر و گروهش مزاحمت ایجاد کرده بود. اکبر رویش را به سمت دیگر چرخاند
و به آرامی راهش را به سوی خیابان کناری کج کرد. بختیاری به سربازی که
پشت فرمان بود، دستور داد تا بایستد. نگاهی در آئینه انداخت و دور شدن اکبر
را نظاره کرد. شک و تردید در نگاهش موج میزد؛ بنابراین، از خودرو پیاده شد
و به ساختمان نیمه کاره رفت. زمانی که اکبر میخواست وارد خیابان کناری شود،
مکثی کرد و به عقب نگاه کرد. ستوان بختیاری را دید که به سمت ساختمان
میرود. تهِ دلش خالی شد. با خود گفت:
خدای بزرگ! اعلامیه ها. اگه دستش به او نها برسه خیلی بد میشه.
توی دلش آشوب شد. فکرِ اینکه بختیاری اعلامیه ها را ببیند، مثلِ خوره از
درون به جانش افتاده بود. از طرفی هم، از برگشتن به ساختمان هراس داشت.
اگر بختیاری او را میدید، شکش به یقین بدَل میشد، اما بی تفاوت بودن هم
خطرناک بود. از این رو، از کنار دیوار به آرامی و طوری که سربازِ داخل خودروی
گشت، متوجه اش نشود، خود را به ساختمان رساند...
***
حسین، از جلوی دکه ی فرِی جُغده عبور کرد. فریدون، طبق عادت،
زیرچشمی نگاهی به او انداخت و در ظاهر، به کارهایش مشغول شد. حسین
زیر لب غُرولنُدی کرد و تنفّری را در درونش احساس کرد. سعی کرد به خود
مسلطّ باشد و به راهش ادامه داد. وقتی برای تلف کردن نداشت. منزلِ پدرِ
امیر دور بود و اگر دیر میرسید، با توجه به ساعت حکومت نظامی، قانع کردن
خانواد ه ی امیر برای بیرون رفتن او، کارِ محالی بود.
حسین میدانست که تکثیر این اعلامیه ها، در این برُهه از زمان، آن هم یک
روز پس از معرفی کابینه توسط ارتشبد غلامرضا ازهاری، چقدر حسّاس است،
بنابراین هیچ اتّفاقی نمیبایست برنامه را به تأخیر بیاندازد.
درِ ساده ی منزلِ پدریِ امیر، از دور خودنمائی کرد و حسین، اکنون که به آن
جا رسیده بود، با خودش روراست شد! نگران اجرای برنامه و عواقب آن بود.
گام هایش سست شده، لرزشی را در زانوهایش احساس میکرد. به خودش
نهیب زد که موفقیتّ پشت دیوا ر ترس است و باید از آن عبور کرد. بنابراین
سرش را بالا گرفت و خود را در جلوی درِ منزل دید. انگشت لرزانش را بر روی
زنگ فشار داد.
بر خلافِ تصوّرِ حسین، امیر لحظه ای تردید به خود راه نداد و چند دقیقه بیشتر
طول نکشید که پس از کسب اجازه از خانواد هاش، حاضر شد و به همراه حسین
به راه افتاد. مصمّم بودنِ امیر در انجام کار به حسین نیروئی دو چندان میداد.
***
ستوان بختیاری که به دقّت نظر خود میبالید، گوشه و کنارِ ساختمان نیمه کاره
را بررسی کرد. از فضائی که برای پنجره ها روی دیوار خالی مانده بود، به بیرون
نظری دقیق انداخت. موقعیّت ساختمان را نسبت به خیابا نها و کوچه های
اطراف سنجید و با خود گفت: یعنی چه نقشه ای توی کلّه ی این پسره هست؟
اکبر، پشت دیواری پنهان شده و بختیاری را میپائید. بختیاری گوشه و کنار
ساختمان را زیر و رو کرد. دستِ آخر نگاهی به بشکه ای انداخت که داخلِ آن
چند گونی به چشم میخورد. برقی در چشمانش درخشید و به سرعت، گونی ها
را از بشکه خارج کرد. توجهش به چیزی جلب شد. او، کیفِ اکبر را از داخل
بشکه بیرون کشید...
***
حسین و امیر از جلوی دکّه ی فری جغده عبور کردند و به سمت ساختمان
نیمه کاره رفتند. فریدون که مشکوک شده بود، زیر لب گفت: میدونم چی کار
کنم!
درست در لحظه ای که نزدیک ساختمان رسیدند، ستوان بختیاری با کیفِ
اکبر از آنجا خارج شد و با شتاب به سمت خودرو گشت، رفت. چیزی توی دل
حسین هُری ریخت.
اکبر از پشت دیوار به آنها اشاره کرد که به راهشان ادامه دهند و آنها هم به
روی خودشان نیاوردند که بختیاری را دیده اند و راهشان را به سمت خیابان
کناری پیش گرفتند. خودروی گشت به راه افتاد و از نظرها دور شد. اکبر، با
چهره ی درهم، خود را به دوستانش رساند. حسین با نگرانی پرسید: چی شده؟
اکبر مِنو مِن کنان پاسخ داد: کیفم رو پیدا کرد و با خودش برُد. اعلامیه ها...
حسین با دست پیشانی اش را چسبید و گفت: وای خدایا! کارِمون تمومه!
اکبر زد زیرِ خنده. دستی به شانه حسین زد و گفت:
ترسیدی؟ مثل این که دستِ کم گرفتی ما رو؟ اعلامیه ها رو از کیفم برداشته
بودم و زیر چند تا آجر قایم کرده بودم. درست جلویِ درِ ورودی. میدونستم عمرا جلوی چشمش رو نگاه نمیکنه!
حسین نفس راحتی کشید. خیالش کمی راحت شد. امیر، انگار چیزی به ذهنش
رسیده بود و قیافه اش، گرفته و متفکّر شده بود. اکبر از او پرسید: چیزی شده امیر؟
امیر پاسخ داد: توی کیفت چیزی نداشتی که نشون بده اون کیف مال توئه.
کتابی، دفتری، چیزی؟
اکبر مکثی کرد و گفت: روی کتابم اسم خودم و هنرستان رو نوشتم. لعنتی!
حسین پیشنهاد داد: اون که تو رو ندیده. م یتونی بگی یه موتوری کیفت رو زده
و فرار کرده. مدرکی ندارن.
اکبر حرف او را تائید کرد و گفت: آره همین طوره. صبح هم برای رد گُم کردن،
باید دزدیده شدن کیفم رو به مدیر مدرسه اطلاع بدم.
***
لبخند ناظم
کلاسِ چهارم ابتدایی بود. تلفن زدم به ناظم تا از وضع درس و انضباط حمیدرضا در مدرسه بیشتر مطلع شوم.. همهی معلمها و کادرِ دفتر از او راضی بودند.
پرسیدم: انضباط و اخلاقش چطور است؟
ناظم گفت:« حمید یک بچهی گوشهگیر و منزوی نیست. یک دانش آموزِ اجتماعیه. با بچهها بازی میکنه و جست وخیز داره.رفتارش با دیگران خیلی خوبه. توی این چهار سال، حتی یک بار هم خطایی نکرده که دفتر اونو بخواد و یا تذکر بهش بده. »
مادر
https://eitaa.com/joinchat/736755724Cb50ba70d2a
لینک گروه معبر آسمانی جامعه نوین
هدایت شده از ایتا توییت
شمارهی 232 کفش هایت را از سیدالشهدا(علیه السلام) تحویل بگیر ...
➺ @Twitter_eita
هدایت شده از ایتا توییت
خطرناکتر از تروریستی که در #شاهچراغ جنایت میکنه، تروریستِ رسانهایه که با جمله «کار خودشونه» راه رو برای جنایات بعدی هموار میکنه.
🗣 میلادَم 🇮🇷
➺ @Twitter_eita
⚫️ دیروز در ایران دقیقا چه گذشت؟
اذهان آنقدر درگیر #شاهچراغ بود که مردم نفهمیدند در فضای کلی تر چه رخ داده است!
[داعش عامل جنایت یا "گردن بگیرِ جنایت" ؟]
.
از صبح امروز و همزمان با چهلم درگذشت #مهسا_امینی فراخوانهایی برای نقاط مختلف ایران در نظر گرفته شده بود.
همچنین آمد نیوزهایِ منتقل شده به سلبریتیها از توئیتر تا اینستاگرام به یکباره از مخاطبین خود برای #حمل_سلاح دعوت کردند.
جالب است که توئیتر و اینستاگرام که دستورالعمل مشخصی در مبارزه با #خشونت دارند هم در این مرحله چشمان خود را بر دعوت به #جنایت بستند.
.
◾️ همزمان با این فضا تعدادی از اکانتهای توئیتری وابسته به سعودی اینترنشنال از روزها قبل این پیام را به مخاطبین خود منتقل کردهاند که به زودی یک اتفاق مهم در ایران رخ میدهد و وقتی که چنین شد شما بدانید #حکومت پشت آن بوده است.
در چنین شرایطی ما وارد چهلمین روز درگذشت مهسا امینی شدیم.
در ابتدای روز تصاویری از شهادت دلخراش دو پاسدار در سیستان و بلوچستان منتشر میشود.
به یکباره در نیمهی روز خبری در خصوص ریزش باقی ماندهی #متروپل در رسانهها منتشر میشود.
همه ذهنشان درگیر متروپل است و دوباره خاطرات تلخ دارد تداعی میشود؛
که ناگهان خبر جنایت در شاهچراغ رسانهای میشود.
کمی بعد خبری از نقص فنی یک هواپیما (مشهد–یزد)
و بعد از آن خبر #ترور یک پاسدار در ملایر ....
و باز مشخص میشود در #اهواز هم خبری بوده و در یک حادثه در یک کارخانه ۴ نفر از دنیا رفتهاند.
و...
.
◾️ ماجرای جنایت شاه چراغ را #داعش بر عهده گرفته است.
همه میدانند کسانی که در ایران #آشوب کردهاند دغدغههایی دارند (مقابله با #حجاب ) که از نظر داعش غیر شرعی و غیر اسلامی است.
پس چرا به یکباره داعش در قامت یک پاسِ گل دهنده به آنها وارد شده و مذهبیهای موافقِ حجاب را به قتل میرساند؟
داعش اینجا شبیه به یک گروه مذهبی عمل کرده یا یک گروهکِ سیاسی ؟
◾️پر واضح است که دستی در این مرحله داعش را هدایت و #مأمور_جنایت کرده است.
اما کدام دست؟
همان دستی که سه هفته پیش در #زاهدان ، پس از سخنرانی حمید اسماعیل زهی یک فاجعهی خونین و هولناک را در جنوب شرق کشور رقم زد.
از خودتان بپرسید چرا به یکباره حمید اسماعیل زهی که یک روحانی تندرو و افراطی مذهبی به حساب آمده و تا پانصد کیلومتریاش حتی یک زن پیدا نمیشود، در ناآرامیهای ایران که بخشی از آن به بهانهی پوشش زنان مطرح شده، بازی گردان میشود؟
فارغ از چرایی این مسئله، دقیقا در همین هفته حمید اسماعیل زهی مجدداً با سخنانی مشابه یک جنایت دیگر از جنس آشوب را رقم زده است.
◾️ #همزمان با این رخدادها یک گروه تروریستی در مرزهای جنوب شرقی ایران #رزمایش برگزار کرده است.
و در تمام طول این ۴۰ روز حداقل هر چند روز یک بار یک خبر از ترور یک نیروی نظامی در جنوب شرق شنیده شده است.
آنچه امشب در شیراز رخ داد هم رنگ و بویِ مذهبی دارد و هم با تلاش عدهای میرود که خروجی #قومیتی از آن گرفته شود.
ما امشب شاهد بخش کوچکی از یک بازی پیچیده بودیم که در آن تشدید #بحران در ایران، احیا آشوب و تلاش برای شعله ور کردنِ خشونت به خوبی دیده میشد...
این مسئله را نباید ساده گرفت.
◾️ عده ای که نان و آب و ریش و عبا و عمامه و اذانِ مسجدشان به پول امارات و عربستان آغشته است رسمی و علنی در حال ایفای نقش هستند.
اگر هدف مدیریت بحران است، بازی با داعش به کنار، باید امارات، سعودی و همین مهرههای میدانی را درست و حسابی گوشمالی داد...
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آهای کوه غیرت هوامون رو داری!؟
🔴به پویش #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
هدایت شده از تخریب چی
🚨 تفاوت جستجوی خودکشی در گوگل فارسی و انگلیسی
⭕️ در گوگل فارسی، روشهای خودکشی و در گوگل انگلیسی، تماس با امداد نمایش داده میشود.
🔰 پ.ن: عاشق چشم و ابروی ایرانیها نیستن که اینترنت رو تحریم نمیکنند چرا که قصدشان این است خیلی تمیز بر فکر و ذهن مردم ما حاکم شوند.
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
. من المومنین رجال صدقو ...
دوستان و پیشکسوتان تخریبچی لشگر ۲۷ بار دیگر داغدار عزیز دیگری شدیم
برادر عزیز و جانباز حاج حیدر صادقیان دقایقی پیش پس از سالها درد و رنج مصدومیت شیمیایی به رفقای شهیدش پیوست
لذا رحلت این عاشق حضرت اباعبدلله (ع) را به خانواده ایشان و خانواده بزرگ و صمیمی گردان تخریب تسلیت عرض مینمائیم
مراسم تشیع متعاقبا اعلام خواهد شد
هدایت شده از کانال اطلاعرسانی سایت ره توشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ شبکه لهستانی:
📍انگار در زمینه انرژی هم یک جبهه نوین بین تهران و مسکو در حال توسعه است/ایران 40 توربین گازی به روسیه فروخته است/این وضعیت به این معنا است که شاید در آینده بلوکی نوین در منطقه پدیدار شود/روسیه از کشوری پهپاد میخرد که چهل سال زیر تحریم بوده است/این پهپادها به مشکل بزرگی برای اوکراین تبدیل شده اند...
🆔 @Kavoshmedia
هدایت شده از اطلاع رسانی گردان تخریب ل۲۷
. انالله و انا الیه راجعون
مراسم تشییع پیکر مطهر جانباز سرافراز تخریبچی حاج حیدر صادقیان، فردا دوشنبه ساعت ۸/۳۰ از قطعه ۲۹ بهشت زهرا.س. (پس از مراسم دورهمی گردان) مزار فرمانده شهیدش حاج محسن دین شعاری به سمت قطعه ۵۶ برگزار خواهد شد.
هدایت شده از اطلاع رسانی گردان تخریب ل۲۷
. (انا لله و انا الیه راجعون)
بار دیگر خبر عروج یکی از تخریبچیان معبر شکن لشگر ۲۷ حضرت محمد رسول الله(ص)
مایه تأسف و تاثر همرزمان گردید
از خداوند متعال برای آن سفر کرده غفران و همنشینی با شهدا و اولیای الهی، و به بازماندگان صبر و اجر
مسئلت داریم.
مجمع پیشکسوتان تخریب لشگر ۳۱ عاشورا
هدایت شده از اطلاع رسانی گردان تخریب ل۲۷
صبحانه دورهمی گردان تخریب
در دوشنبه های اول هر ماه قمری
دوشنبه ۹ آبان ماه، مطابق با پنجم ماه ربیع الثانی (ویژه برادران) با رعایت موارد بهداشتی برگزار میگردد
مکان : مزار سردار شهید حاج محسن دین شعاری قطعه 29
ساعت : 7 الی 8 صبح
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
#پاسخ_به_سوال_مخاطبین
♨️شبهه:
#جمهوری_اسلامی در این 43 سال چه خدمتی به مردمش کرده است و چه دستاوردی داشته است ؟
⭕️ پاسخ:
نظام جمهوری اسلامی با #سیاستگذاریهای دقیق و به همت #مردم خود، پس از گذشت 43 سال، در حوزههای بسیاری به جایگاههای رفیع دستیافته است.
دکتر سعید جلیلی، دبیر سابق و نماینده فعلی مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی تعریف میکنند:
🔴 #پرودی، نخستوزیر سابق ایتالیا بود و جدای از آن، دارای دکتری اقتصاد و نظریهپرداز توسعه؛ مدتها پیش به تهران آمد و با من ملاقات کرد. پرودی در آن دیدار میگفت: ” سیسال است که مسائل ایران را دنبال میکنم و میبینم کشور شما در چه وضعیتی است، اما آنچه اهمیت دارد این است که شما فقط #مقاومت نکردهاید #پیشرفت هم کردهاید.“
این فقط حرف پرودی نبود، این تعابیر را سران بعضی از کشورهای اروپایی هم در دیدارهای خود بهصراحت بیان میکردند. گاهی هم میگفتند: ” اگر فشاری که به شما وارد میشود به دولت ما وارد میشد، شش ماه هم نمیتوانستیم دوام بیاوریم. شما سالهاست که هم مقاومت میکنید و هم پیشرفت.“ انگار آنها هم میفهمیدند این #انقلاب از جنس دیگری است.
♦️اینجا #ایران است، کشوری که رتبه 10 دنیا از نظر طراحی، ساخت و پرتاب ماهواره، متعلق به اوست.
♦️اینجا ایران است، کشوری که رتبه 2 دنیا در حوزه سلولهای بنیادین، متعلق به اوست.
♦️اینجا ایران است، کشوری که زمان دفاع مقدس، حتی اجازه واردات سیمخاردار نداشت؛ اما امروز نهتنها خود مجهز به پیشرفتهترین تجهیزات نظامی مانند پهپاد، زیردریایی، ناوشکن، موشکهای رادار گریز، کروز، بالستیک و.... است، بلکه مردم فلسطین نیز که تا چند سال پیش با سنگ مقابل رژیم غاصب صهیونیسم ایستادگی میکردند امروزه دارای پدافند بوده و با موشک به گستاخیهای این رژیم متخاصم پاسخ میدهند.
♦️اینجا ایران است، کشوری که برحسب قدرت #توپخانه، رتبه 6 دنیا، برحسب تعداد #کشتیهای_زیردریایی رتبه 5 دنیا، همچنین برحسب ناوگان #تانکهای_جنگی رتبه 7 دنیا و... را داراست و به معنای واقعی در عرصه نظامی به یک #ابرقدرت تبدیل شده است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که نهتنها استقرار تعداد کثیر پایگاههای نظامی آمریکایی، در اطراف مرزهای آن که حتی فاصله برخی از این پایگاهها به کمتر از 200 کیلومتر با شهرهای ایران میرسد، خدشهای به امنیت داخلی آن وارد نمیکنند؛ بلکه، او میتواند مهمترین پایگاه آمریکا در منطقه (عین الاسد) را با خاک یکسان کند.
♦️اینجا ایران است، کشوری که 40 سال پیش ناامنترین کشور دنیا بود، بهطوریکه فقط در بین سالهای 1360-136۱ ه.ش، 17000 نفر در شهرها و روستاهای آن ترور شدند؛ درحالیکه امروزه به #امنترین کشور دنیا در ناامنترین منطقه کره زمین تبدیل شده است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که 40 سال پیش حتی جزء 50 کشور اول دنیا در #تولید_علم هم نبود، اما اکنون رتبه 15 دنیا در تولید علم را داراست.
♦️ اینجا ایران است، کشوری که پیش از انقلاب در مقالات پر استناد دنیا جایگاهی نداشت؛ اما در حال حاضر ۱/۳ درصد این مقالات، نوشته #نخبگان و #دانشمندان_ایرانی است و ۵ درصد مقالات #داغ دنیا توسط ایرانیان نوشته میشود.
♦️ اینجا ایران است، کشوری که ابتدای پیروزی انقلاب، حتی جزء 30 کشور اول دنیا بر اساس تعداد #اختراعات_ثبتشده نبود، اما امروزه هفتمین کشور دنیا در این حوزه است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که نرخ ثبتنام در #مدارس_ابتدایی آن در پیش از انقلاب، ۵۹/۳ درصد بوده، درحالیکه امروزه ۹۹/۲ درصد کودکان ایرانی در #مدارس_ابتدایی تحصیل میکنند.
♦️اینجا ایران است، کشوری که از نظر رشد درصد باسوادان بالای 15 سال، در بعد از انقلاب اسلامی جایگاه اول جهان را داراست.
♦️اینجا ایران است، کشوری که میزان رشد تحصیل در افراد بالای 15 سال آن، حدوداً 3 برابر میانگین جهانی است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که به گزارش WEF، رتبه یک دنیا، در بحث برابری نسبت دختر به پسر در تحصیلات ابتدایی را داراست.
♦️ اینجا ایران است، کشوری که نرخ بیسوادی #زنان آن از 70 تا80 درصد درسال 1354 ه.ش، به کمتر از 10 درصد درسال 1389 ه.ش کاهش یافته است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که نسبت #پزشکان_متخصص زن در آن از 15 درصد به 40 درصد رسیده است.
♦️اینجا ایران است، کشوری که اهمیت به بانوانش تا جایی است که رشد #فوق_تخصصین زنهایش بیش از 12 برابر بوده است؛ درحالیکه رشد آقایانش 3 برابر بوده است.
🔷 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir