#امام_هادی_ولادت
#امام_هادی_مدح
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند
دهمین پنجره را سمت خدا باز کند
تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند
جگر شیر بیارید که اعجاز کند
دهمین مرتبه امروز، قیامت آمد
علیِ آخرِ دنیای امامت آمد
ردّ پایش همه جا قبلهنما میسازد
خطّی از جامعهاش، جامعه را میسازد
خادم خانهاش از خاک، طلا میسازد
کرمش نیز به شدت به گدا میسازد
بیسبب نیست اگر عادتشاحسان شدهاست
نوۀ ارشد آقای خراسان شده است
گوشۀ صحن عجب حال و هوایی دارم
برسرم سایۀ ایوان طلایی دارم
از سر سفرۀ او نان و نوایی دارم
سامراییام و عادت به گدایی دارم
سامرا، کرب و بلایی به نظر میآید
این دو ششگوشه، به دنیا چقدر میآید
#مجید_تال
#امام_هادی_ولادت
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بسته ایم دل
امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش
منت خداى را که به ما کرده مرحمت
توفیق برگزارى جشن ولادتش
تبریک باد بانوى کبرى سمانه را
کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش
ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش
خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش
این است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتش
این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده اند به جود و کرامتش
این است آن امام که در برکة السّباع
شیران شوند رام و گذارند حرمتش
این است آن امام که از نقش پرده هم
ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش
این است آن امام که دشمن به چند بار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتش
سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش
آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشد عبادتش
افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتش
مائیم و دست و دامن آن حجت خدا
چون نا امید کس نشود از عنایتش
گردیده ایم جمع به ذیل لواى او
افکنده ایم دست به دامان رحمتش
از آستان قدس رضا هدیه مى کنیم
آه دلى به غربت و اشکى به تربتش
یارب بحق فاطمه با فتح کربلا
بگشا بروى ما همه راه زیارتش
از لطف آن امام (مؤید) مؤید است
کو را نشان خدمت آل محمد است
#سیدرضا_مؤید
#امام_هادی_ولادت
#امام_هادی_مدح
ای دهم حجّت خدای ودود
هادی ملک خالق معبود
آفرینش یم عنایت تو
هادیان بندۀ هدایت تو
ای فدایّی تو اب و اُم ما
ای تو ابن الرّضای دوّم ما
همه عالم یم عنایت تو
اولیا تشنۀ ولایت تو
ای تو باب المراد اهل البیت
نور چشم جواد اهل البیت
آفتاب رخ هو القیّوم
همه ی حسن چارده معصوم
معرفت سایه ای ز قامت تو
نور، یک جلوه از کرامت تو
روی تو آیت هوالموجود
به وجود تو بسته کلّ وجود
حلم ها لاله ای ز گلشن تو
علم ها خوشه ای ز خرمن تو
روح، قربانی تن پاکت
تن، غباری به دامن خاکت
بال جبریل فرش مجلس تو
گل نرگس نثار نرگس تو
ابر بارنده فیضی از جامت
شیر درّنده در قفس رامت
چشم دشمن به لطف و رحمت تو
متوکّل حقیر عزّت تو
نور الانوار کلّ اجدادی
سیّدی یا علیّنا الهادی
جامعه سطری از عبارت تو
انبیا عاشق زیارت تو
در خراسان، مدینه، سامرّا
نجف و کاظمین و کرب و بلا
زائرین هر کجا که مهمانند
جامعه با دم تو می خوانند
کیست ابن الرّضای دوّم، تو
در امامان علیّ چارم، تو
به مزار مطهّر تو سلام
به عروس و به خواهر تو سلام
بوی احمد دمد ز یاسمنت
از رواق مقدّس حسنت
زده بر سر هوای سامره ام
خاک پای گدای سامره ام
سامره آفتاب سینه ی من
کربلای من و مدینۀ من
سامره شهر نور، شهر شرف
سامره باغی از بهشت نجف
سامره در زمین بهشت اله
آسمان دو آفتاب و دو ماه
تو ولیّ خدای دادگری
تو جوادالائمّه را پسری
تو ز هر وصف خوب، خوب تری
تو به یک چهره چارده قمری
تو علیّ علیّ و فاطمه ای
تو چراغ هدایت همه ای
به دعای تو سنگ گل آرد
به ولای تو ابر می بارد
هم تو گفتیّ و هم خداست گواه
من اطاکم فقد اطاع الله
تو زعیمی تو رهبری تو امام
حق بود از تو با تو در تو مدام
ذکر حق چیست ذکر خیر شما
کیست میزان حق به غیر شما
بی دمت آدمی نمی ماند
به خدا عالمی نمی ماند
طایر وحی از تو دانه گرفت
در ریاض تو آشیانه گرفت
من اتاکم نجی سرود سرود
به شما خاندان درود درود
شمع بزم اخوّتید شما
اهلبیت نبوّتید شما
در زمین در سپهر در افلاک
هر که شد بی شما هلاک هلاک
چشم دل بی چراغتان کور است
شاهد من کلامُکم نور است
به خداوندی خدا سوگند
به محمّد به انبیا سوگند
به کتاب و به مکّه و به حرم
به صفا و به مروه و زمزم
به مدینه به خاک قبر رسول
به مزاری که گم شده ز بتول
به شهیدان بدر تا امروز
به شهادت به مرگ ظالم سوز
این کلام خدای دادار است
مهرتان خلد و بغضتان نار است
روح قرآن بود بیان شما
جان «میثم» فدای جان شما
#غلامرضا_سازگار
#امام_هادی_ولادت
امشب بشیـر از جانب حی تعالی آمده
گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده
یــا کوثــری از دامــن امابیهــا آمده
چـارم علـی در مجمع اولاد زهرا آمده
از نسل مصباح الهدی هادی به دنیا آمده
نور هدایت تافته هم در عرب هم در عجم
کهف التقی، بـدرالشرف، نورالهدا، ابنالرضا
رخ رحمه للعالمین هیبت علی مرتضی
قرآن از پـا تـا بـه سر توحید از سر تا به پا
هر دیده بر او یک حرم هر دل بر او یک سامرا
هم وجـه ذات کبریـا هـم نجل ختمالانبیا
آیینـۀ حسن قـدم بگـذاشت در عالـم قدم
از آیـۀ «اللهُ نور» افکنده گل سیمای او
نام دلآرایش علی، قلب محمّد جای او
در چشم عرش کبریـا پیداست جای پای او
دل، حج بجـا آرد ولـی در طوف سامرای او
جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او
عالم اگر سائل شود در پیش بذل اوست کم
چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش
یعقوبهـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهنش
نور الهـی در دلش روح محمّـد در تنش
قرآن، کتـاب منقبت مداح ذات ذوالمنش
شیرین دعای جامعه از منطق شور افکنش
بیـن زیـارات دگـر این جامعـه گشته علم
باغ بهشت من بود صحن و سرای سامره
مرغ دلـم دائـم زنـد پـر در هـوای سامره
تا چهره بگذارم شبی بـر جایجای سامره
سعی و صفا و مـروهام باشد صفای سامره
ای کاش یارب میشدم عمری گدای سامره
هرچند دائم خویش را بینم کنار آن حرم
ای آفتاب شهر دل روی جهـانآرای تو
ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو
روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو
نور خـدا میتابـد از سرداب سامرای تو
دُر کرامت ریختـه از لعل گوهـرزای تو
در زیر بـارِ منتت پشت فلک گردیـده خم
تو وجـه حـی داوری یابنالجواد ابنالرضا
تو احمدی تو حیدری یابنالجواد ابنالرضا
تو جسم ایمان را سری یابنالجواد ابنالرضا
تو روح را بال و پـری یابنالجواد ابنالرضا
از هرچه گویم برتری یابنالجواد ابنالرضا
چون مینگارم وصف تو در دست میلرزد قلم
من عبـد بیپا و سـرم اما سر و سرور تویی
ساحل تویی دریا تویی کشتی تویی لنگر تویی
گمگشتگان را تا ابد هادی تویی رهبر تویی
علم و کمال و فضل را گردون تویی محور تویی
لبتشنگان نـور را ساقی تویی ساغر تویی
باشد که از لطف و عطا جامی کنی بر ما کرم
تو هادی و بـا نور خود ما را هدایت میکنی
تو دوستـان خویش را مست ولایت میکنی
در گیرودار حشـر، هم از مـا حمایت میکنی
بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت میکند
برما عنایت نـه! که لطف بینهایت میکنی
ای وصف تو خیرالکلام ای لطف تو خیرالنعم
ای داده ذات حق تو را بر خلق عالم برتر
جـد امـام منتظـر! بـاب امـام عسکری!
جوشد ز تیغ مهدیات نور عدالتگستری
از ما سراسر تیرگی از تو همه روشنگری
«میثم» کند با مدح تو پیوسته گوهرپروری
باشد که جوشد مدح تو از خامۀ او دمبهدم
#غلامرضا_سازگار
#امام_هادی_ولادت
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بسته ایم دل
امشب که جلوه گر شده خورشید طلعتش
منت خداى را که به ما کرده مرحمت
توفیق برگزارى جشن ولادتش
تبریک باد بانوى کبرى سمانه را
کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش
ماه تمام و نیمۀ ذى حجه مطلعش
خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش
این است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتش
این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده اند به جود و کرامتش
این است آن امام که در برکة السّباع
شیران شوند رام و گذارند حرمتش
این است آن امام که از نقش پرده هم
ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش
این است آن امام که دشمن به چند بار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتش
سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش
آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشد عبادتش
افزون ز ریگ هاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتش
مائیم و دست و دامن آن حجت خدا
چون نا امید کس نشود از عنایتش
گردیده ایم جمع به ذیل لواى او
افکنده ایم دست به دامان رحمتش
از آستان قدس رضا هدیه مى کنیم
آه دلى به غربت و اشکى به تربتش
یارب بحق فاطمه با فتح کربلا
بگشا بروى ما همه راه زیارتش
از لطف آن امام (مؤید) مؤید است
کو را نشان خدمت آل محمد است
#سیدرضا_مؤید
#امام_هادی_ولادت
جلوه ای از جبروت آوردند
سوره ای از ملکوت آوردند
اَبری از جنس بهار و باران
به سر این بَرَهوت آوردند
به درِ خانه ی آقا یک شهر
همگی دست قنوت آوردند
به تماشای تو آدم را باز
از بهشتش به هبوط آوردند
از سرِ سفره ی زهرا امشب
محضِ لبخند تو قوت آوردند
آب و آیینه و قرآن این است
نوه یِ شاهِ خراسان این است
قبله خوب است همین در باشد
علیِ آلِ پیمبر باشد
چارمین نادِعلی را گفتند
باید این نام مکرر باشد
چار دیواری کعبه یعنی
چارسو جانب حیدر باشد
جامعه خواندم و گفتند که آن
با مفاتیح برابر باشد
بگذار از لب بامت نرویم
دل ما مثل کبوتر باشد
گیسویی دین و دلِ ما برده
خاصه وقتی که معطر باشد
آی همنامِ رضا آمده است
مغزِ بادامِ رضا آمده است
زلف تو کاش مجعد نشود
دل در این شام مُردد نشود
تو علی هستی و مانند علی
هیچکس صاحبِ مسند نشود
هست تاسامره و سردابش
حالِ ما شکر خدا بد نشود
جز نسیمی که پُر از عطر شماست
کاش از کوچه ی ما رد نشود
دلِ من رفت به کویَت گفتم
رفتِ تو کاش که آمد نشود
گره ام دستٍ تو بود و واشد
کار دستِ تو نباشد نشود
صدو ده مرتبه ممتد گفتیم
یاعلی ابن محمد گفتیم
دیدنت جامه دریدن دارد
یا که انگشت بریدن دارد
مژه ام خاکِ مسیرت را خورد
الحق این سُرمه،کشیدن دارد
ارزشش داشت پریشان باشیم
نازِ این زلف خریدن دارد
دلِ من میتپد آقا چه کنم
آهویی میلِ رمیدن دارد
ما رسیدیم و زمین اُفتادیم
بوسه از خاکِ تو چیدن دارد
آنچه گفتند در اوصافِ شما
دیدن و دیدن و دیدن دارد
علیِ عالیِ اعلیٰ هادیست
دهمین معنیِ زهرا هادیست
مثل یک آینه ام می شکنم
که تَرَک خورده ترین قلب منم
سامرایِ تو بنا شد اما
من پریشانِ امام حسنم
بعد تو وقف بقیع،کاش شود
عمر من صرفِ حرم ساختنم
حضرت هادی ما مهدی کو
من اویسم به هوایِ قرنم
گریه ام را به محرم برسان
کشته ی روضه ی یک پیرهنم
خواهری گفت که ای وای حسین
مادری گفت که ای بی کفنم
کاروان آه که آمد از راه
هرکه دارد هوسش بسم الله
#حسن_لطفی
#امام_هادی_ولادت
شمیم عطر رحمت می وزد از کوچه ها امشب
دوباره دیده شد در آینه وجه خدا امشب
میان گاهواری که ملک گهواره جنبان است
به جلوه آمده روی علیِ مرتضی امشب
بخوان چندین فراز از جامعه در نیمه ای از شب
که حال دیگری دارد مناجات و دعا امشب
چرا باید به دارو و دوا و نسخه دل بندم
چرا که نام هادی می شود درد و دوا امشب
ز یمن مقدم مولود زهرا حضرت هادی
شده آیینه بندان خانه ی ابن الرضا امشب
شبیهِ کنج ایوانِ طلا، در کنج این هجره
نشستن پای گهواره عجب دارد صفا امشب
دخیل دامن این نازدانه شهرِ پیغر
نمایان شد که فرقی نیست در شاه و گدا امشب
نه اینکه در مدینه کوچه های شهر روشن شد
چراغان می شود از نور او عرض و سما امشب
شب میلاد، ساقی پر کند جام مرا از می
چه شوری در زمین و آسمان گشته به پا امشب
شده عرش برین شهر مدینه، لیک می دانم
خبرهایی است در هر جای جایِ سامرا امشب
دمِ بابُ الجواد آنگونه خیلِ زایران دیدم
که گفتم هست این میخانه هم دارالشفا امشب
#رضا_باقریان
#امام_هادی
از تو گفتن همیشه شیرین است
درک ما از تو گرچه پایین است
می نویسم به قصد شیدایی
من فقیرم بضاعتم این است
*
واژه هایی که نیست در شانت
و زبانی که الکن است هنوز
من کجا وصف خیر بی پایان
وصف آیینه کار آیینه ست
*
امرکم رشد، ما تهی دستیم
فعلکم خیر، ما گدا هستیم
نه فقط ما که آسمان و زمین
پیش پایت فقیر و مسکین است
*
و بکم یمسک السما مولا
رزق و روزی شعر دست شماست
بموالتکم...، ولای شما
اصل و فرع و تمامی دین است
*
کربلا گرچه قسمت ما شد
حسرت سامرا به دل مانده
دعوتم کن برای پابوسی...
از تو گفتن همیشه شیرین است...
#محمد_صادق_ابراهیمی
#امام_هادی_ولادت
#رباعی
هردم به دم امام هادی صلوات
هم بر کرم امام هادی صلوات
ای شیعه بیا و با ملائک بفرست
ناز قدم امام هادی صلوات
......
هردم دل مرده را حیاتی بفرست
از بهر جزایت حسناتی بفرست
ایام ولادت امام هادی ست
بر ماه جمالش صلواتی بفرست
#عبدالزهرا
#امام_هادی
شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علیَ النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یا علیَ النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علیَ النقی
هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سر در مشق های سیات یا علیَ النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آب های جهان اگر که دوات یا علی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علیَ النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سروده ای غزل از زبان خدات یا علیَ النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علیَ النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام می دهمت به شوقِ لقات یا علیَ النقی
نبُوَد به بودن تو غمم، به خدا که حُرِ جهنمم
که گرفته ام به ولات برگِ برات یا علیَ النقی
بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را
سر خویش را بزنم به کویِ منات یا علیَ النقی
#محمد_بیابانی
#امام_هادی
در میان جامعه از آه خود با ماه گفتم
ایها الهادی النقی؛ یابن رسول الله گفتم
نامتان تا بر زبان آمد به سامرّا رسیدم
ذکرکم فی الذاکرین را در میان راه گفتم
نیمه شب از مویتان از لیلةالقدرم نوشتم
صبح شد از رویتان از فالق الإصباح گفتم
آسمان چشم هایم را کمی ابری کشیدم
زیر باران قطره قطره از شما آنگاه گفتم
خاک های صحنتان مرطوب شد مانند ساحل
رو به دریا ایستادم از غمی جانکاه گفتم
خانه ات آباد ای مرد غریب ای مرد تنها
خواستم از غربتت چیزی نگویم؛ آه گفتم
آبرو دارم ولی با شوق لبخند رضایت
از گناهان خودم بینی و بین الله گفتم
بیت هشتم بود سامرّا برایم مشهدی شد
سمت خورشید خراسان جمله ای کوتاه گفتم
گفتم از شمس الشموس و تو همان شمس الشموسی
من ندانسته شما را تو شما را ماه گفتم
آنقدَر درگیر مضمون بودم و روباه پرده
که حواسم پرت شد آن شیر را روباه گفتم
شعر هرگز دست هایم را نمی بندد برایت
من به پیش پایت ای دریاترین با آه افتم
#رضا_خورشیدی_فرد
#امام_هادی_ولادت
دلم امشب گدای سامراست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
یا علیّ النقیٍ الهادی
حرم تو بهشت قرب خداست
آسمان خاکبوس گنبد تو
کهکشان پیش پای تو برخاست
«مهبط الوحی و معدن الرحمه»
دل دریایی و زلال شماست
ذره با یک اشاره ات خورشید
قطره با یک نگاه تو دریاست
« من عصاکم فقد عصی الله »است
که مطیع شما مطیع خداست
قصه ی دوستی تان مولا
شرح و تفسیر وال من والاست
«قد نشرتم شرایع الاحکام»
راه غیر از شما فریب و خطاست
«قولکم صدق ، فعلکم حقٌّ
امرکم متبع » که حکم قضاست
بسته بر بال هر ملک آمین
نفس جاری تو عین دعاست
«من اتاکم نجی» ، برای همه
آن ضریح شکسته قبله نماست
مشعل جامعه کبیره ی تو
به یقین رهگشای اهل ولاست
هر فرازش کتاب معرفت است
سطر سطرش شعور و شور افزاست
و خدا در طلیعه ی خلقت
عرش خود را به نورتان آراست
برج و باروی اقتدار شما
تا قیامت بلند و پا بر جاست
بزم می ، برکة السباع ، ای وای
روضه هایت گریز عاشوراست
خاکبوس در تو سلطان است
هرکه بیچاره ی تو شد آقاست
#کمیل_کاشانی