ماه حسین خوش آمدی
برای آمدنش نذر کرده بابایش
نشسته بوسهٔ عمه به دست و بر پایش
عموست آنکهِ نشسته کنارِ پرهایش
عقیله محو رباب است محو لالایش
طلوع غنچه قلب حسین دیدنی است
که بوسه بر گل این خوانواده چیدنی است
دوباره وقت ظهور پیمبری شده است
به روز اول عمرش، چه دلبری شده است
به باب حاجت عالم عجب دری شده است
به یمن اوست دلم باز حیدری شده است
سلام بر گل رویت عزیز آل الله
به کهکشان ولایت خوش آمدی ای ماه
خدا ز رویِ تو چون کرد پرده برداری
فرشتگان همه گفتند بَه چهِ دلداری
لباسِ رزم به قنداقه بهرِ سرداری
که پرچم علوی را تو خود نگه داری
خدا کند که شود دور از تو حول و وَلا
به روی دست نیایی میان دشت بلا
رباب آنکه به گرد دلش وفا نرسد
دعا برای تو کرده به تو بلا نرسد
گلوی خشک تو را تیر بی هوا نرسد
که راس کوچک تو روی نیزها نرسد
خدا کند که نبیند رباب رویت را
درآن زمان که زند بوسه نی گلویت را
تو آمدی که بگویی هنوز لشگر هست
علیِ اکبر اگر پرکشید اصغر هست
برای حفظ حرمها هنوز سنگر هست
برای یاری بابا هنوز حنجر هست
چقدر زود شده خوابِ دشمنت تعبیر
نشسته زیرِ گلویت سه شعبه ایی از تیر
حامد آقایی
نور تولد اصغر
آمد از راه علّیِ دگری مثلِ علی
گوهرِ نازتر از هر گُهَری مثلِ علی
نوری از حضرت ارباب نمایان شده است
به گُمانم که رسیده قمری مثلِ علی
نامش «اصغر» ولی انگار بزرگ ست به خلق
ها علیٌ بَشَرٌ چه بشری مثل علی
آخرین عشق حسین ست در این چرخ و فلک
از لبش ریخته شهدِ شکری مثلِ علی
به یدک می کِشد او بابُ الحوائج شدنش
کیست این طفل؟ که دارد هنری مثل علی
پدرش سیّد و سالار شهیدانِ غریب
وَ حسین داشته جانم پدری مثل علی
چه مبارک سحری آمده از نسلِ کَرَم
نَمک آلِ عبا را پسری مثل علی
می خرد نازِ گلو را دو لبِ اُمّ رُباب
این گلِ فاطمه دارد جگری مثل علی
محسن راحت حق
خورشید رباب
زمین گهواره ی ماهِ ربابه
داره آروم، می گرده؛ بخوابه
می جوشه اشکِ شوقش چشمه چشمه
چشای آسمونم خیسِ آبه
چشاش و حتی وقتی که می بنده
نگاش شیرین تر از حلوا و قنده
بهشتِ آسمونا خالی می شه
بهشتِ رو زمین وقتی می خنده
پَرِ قنداقه ش از پرواز میگه
صدا گهواره ش از اعجاز میگه
«علی اصغر» شد اسمش؛ چونکه بابا
بهش کوچیکترین سرباز میگه
کی گفته جا توی لشکر نداره؟!
بدونه هر کسی باور نداره
بنی حیدر پُر از مردِ نبرده
علی اصغر؛ علی اکبر؛ نداره
شبای آسمون؛ جشنِ شرابه
می گن خورشید، هم می خواد بتابه
می گه مادر به اهلِ آسمونا
یه کم آروم تر؛ بچه م بخوابه!
لالایی هاش مثِ روضه می مونه
زمین شونه ش می لرزه؛ تا می خونه
می گه مادر یه وقت از شب نترسی!
نگاه کن؛ آسمونه؛ مهربونه!
کنارِ باغچه ی رویا می شینم
گل از گلدونِ فردامون می چینم
بذار آروم بگم؛ پاییز نفهمه
الهی که دومادیت و ببینم!
دلِ پاکت مثِ دریا بزرگه
چقد دستات مثِ بابا بزرگه
تو هم مثل بابا جون مرد، می شی
خدای روزِ عاشورا بزرگه!
رباب و آرزوهای درازش
قنوتای پُر از راز و نیازش
تا بچه ش تشنه می شه؛ آب می شه
دلش می ریزه روی جانمازش
به جز گریه نداره راهِ دیگه
زمانِ خنده هاش کوتاهه دیگه
با غصه ش داره از حالا می میره
خدا صبرش بده شش ماهِ دیگه
رضا قاسمی
کوچک ترین مسیح
یک باره اشکِ شوق ز چشمم روانه شد
تا عطر گیسوی تو در عالم روانه شد
حُسن تو یوسفانه به بازار رخنه کرد
عشق تو در ضمیرِ منِ زار رِخنه کرد
حُسن تورا به قیمت جان مشتری شدم
خوشبخت عالمم که(علی اصغری) شدم
کوچک ترین مسیح شفا خانه ی حسین
ای گونه ی لطیف تو بر شانه ی حسین
دُردانه، نور عین شدن را نشان بده
ممسوس در حسین شدن را نشان بده
در مُنتهای چشم نوازی؛ جهان توست
بوسیدنی ترین لب عالم از آن توست
جان علی و فاطمه بودن برای توست
باب الحوائج همه بودن برای توست
آغوش گرم عمّه ی سادات؛ محملت
طفلی ندیده ایم به این جاه و منزلت
یاقوت سرخ بودی و الماس هم شدی
در کسوت علی شدن عباس هم شدی
حق می دهی که آینه ی محشرت کنم؟
یعنی که هم ردیف علی اکبرت کنم
هنگام جلوه مجمع اضداد می شوی
سجده نکرده حضرت سجّاد می شوی
آب حیات؛ خضر ز جوی تو خُورده است
گل بوسه ی رُقیّه به روی تو خورده است
تا نقش لاله ی تو به گلشن اضافه شد
آرامش سکینه یقینا اضافه شد
محتاج نور بودم و مهتاب من شدی
قرآن روی سینه ی ارباب من شدی
جشن تولّد تو اگر گریه آور است
این اشک شَهد و شِکّر و قند مُکرّر است
نَه آیه ای؛ نَه سوره؛ که قرآن من تویی
اصلاً طبیب و دارو و درمان من تویی
تو خواستی اگر که خدا را شناختم
در روضه ی تو راه شفا را شناختم
ای تکیه گاه آخر بی سر پناه ها
با تو نمی رسند به بن بست راه ها
تا هست بزم روضه ات؛ آوارگی چرا؟
تو چاره ی منی؛ غمِ بیچارگی چرا؟
با تو گشوده شد گره هایی که داشتم
از کف نرفت حال و هوایی که داشتم
از عشق تو خراب خرابیم تا ابد
مدیون مادر تو ربابیم تا ابد
با مادر مطهر تو گریه می کنیم
هرشب برای حنجر تو گریه می کنیم
روزی سه وعده در غم تو غصّه می خوریم
با یاد فرصت کم تو غصه می خوریم
می خواستی که کاری از این بیشتر کنی
فرصت نشد درست گلو را سپر کنی
لبخند آخرت چه قَدَر جانگداز شد
از گوش تا به گوش تو یکدفعه باز شد
مجبور شد که گریه کند بی صدا رباب
با آب قهر کرد پس از کربلا رباب
محمد قاسمی
چشمه عشق
چشمه عشق که جوشید خدا لب تر کرد
با نی خلق جهان را نفس کوثر کرد
هر چه جوشید علی بود علی بود و خدا
نمک سفره این طایفه را حیدر کرد
جاری از دامن این چشمه فقط چشمه شده
چشمه هایی که زمین را زفلک برتر کرد
و خدا هر چه که جوشید از آن خیر کثیر
صورت و سیرت او را علی دیگر کرد
عالمی تشنه این طایفه چشمه شدند
کاش می شد زغبار رهشان لب تر کرد
باز هم هر دو جهان نیز گرفتار شده
دومین چشمه از آن چشمه پسر دار شده
پسری که رخ او جلوه مولا دارد
پسری که نمک حضرت زهرا دارد
چوب گهواره چنان دست گرفته است ببین
به کفش باز عصا حضرت موسی دارد
به تماشای قدش زنده شود گورستان
این که در مهد قدی محشر کبری دارد
به غبار قدم پیر غلامش سوگند
نفس نوکر او بوی مسیحا دارد
آنچنان آینه حیدر کرار شده
کعبه بردارد اگر باز ترک جا دارد
نام تو شد علی و یاد پدر بود حسین
نام تو نام پدر بود پسر بود حسین
خنده روی لبت زندگی مادر شد
لای لایی شبت هر نفس خواهر شد
هر که پرسیدکه دختر شده یا اینکه پسر
همه گفتند که شیری چو یل خیبر شد
سیب سرخی و پدر هر چه تو را وصف نمود
نیمه ای حیدر یک نیمه تو کوثر شد
همه از هیبت عباسی تو می گویند
باز فرزند علی صاحب یک لشگر شد
زینت دوش ابالفضل رقیه است اگر
تن تو زینت آغوش علی اکبر شد
تو فقط گریه نکن هرچه که شد باز بخند
در غم را به دل مادر غمدیده ببند
چه قدر رخت برای تو خریدم پسرم
چه قدر نقشه برای تو کشیدم پسرم
رخت میلاد تو را تا به شب دامادی
چه قدر پارچه پای تو برید م پسرم
لای لایی ششم خواب تورا می گیرد
اینقدر خفتن با ناز ندیدم پسرم
کاش می شد که کمی زود زبان باز کنی
چه قدر کاش از این سینه شنیدم پسرم
نذر کردم که علمدار پدر باشی تو
علم و مشک برای تو خریدم پسرم
آن همه نقشه کشید و همگی رفت به باد
تا گذار پدرت بر گذر غم افتاد
هر چه کردند نشد قطره آبی برسد
قطره آبی به لب خشک و کبابی برسد
هر چه کردند نشد گریه تو بند شود
کاش می شد که به چشمان تو خوابی برسد
پدرت برد که تا منت دشمن بکشد
خواست تا یک نفر از شر به ثوابی برسد
آنچنان دست پرش کرد عدو، هیچ کسی
این چنین حدس نمی زد که جوابی برسد
خون او را به فلک داد مبادا مردم
به سرلشگر نامرد عذابی برسد
چشمه عشق که جوشید خدا لب ترکرد
بانی مجلس ما را علی اصغر کرد
موسی علیمرادی
نفس حضرت رباب
ساقیا می بده شراب آمد
از پس پرده آفتاب آمد
جان ارباب رب آب آمد
نفس حضرت رباب آمد
کیست این مه نواده حیدر
پیر میخانه بلا اصغر
هیبتش هیبت پیمبرهاست
گریه اش تار و مار لشگرهاست
کی حریفش سنان و خنجرهاست
فتح کردن مرام حیدرهاست
تا زگهواره رو به میدان کرد
لشگر کوفه را هراسان کرد
حیف بال و پر کبوتر سوخت
حنجرش پاره پاره شد سر سوخت
پدرش پیش روی لشگر سوخت
همه آرزوی مادر سوخت
نه سری مانده نه بدن دارد
شیرخواره مگر زدن دارد؟!
سید پوریا هاشمی
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
گهوارهاش به بحر گنه، دستگیر ماست
این کشتی نجات بُوَد گاهواره نیست
در یک شکوفه نیز شکوه بهار هست
نامش علی است، شیر بخوان، شیرخواره نیست
#حمیدرضا_اسلاملو
#فصیحالزمان_شیرازی_رضوانی
#فریدون_مشیری
#ولادت_جوادالائمه_حضرت_علی_اصغر_ع
#بهمن_۱۴۰۱
در ماه رجب آمده مولای عِباد
باب کرم و باب دعا ، باب مراد
از یُمن قُدومش دل عالم شاد است
آهنگ فرشتگان مبارک باد است
با نور رُخش مُحب او دلشاد است
غرق طَرَب و شادیِ این میلاد است
سر تا به قدم آینه ی لطف خداست
نامش ز همه خلق جهان عقده گُشاست
جود و کرم و لطف خدا شد آغاز
دل در حرمش به شوق او در پرواز
ما دل به حریم کاظمینت بستیم
ما هر چه که هستیم گدایت هستیم
چون ذکر شما بر دل ما حک باشد
از مَقدم تو رجب مبارک باشد
بابا شده مَحوِ صورت و ابرویت
گلبوسه زده با لب خود بر رویت
فرمود رضا که از تو بهتر نَبُوَد
مولود از این با برکت تر نَبُوَد
عالم به فدای نام تو ای آقا
هستیم همه غلام تو ای آقا
ای سوره ی کوثر رضا اَدرکنی
ای تو علی اکبر رضا اَدرکنی
شش گوشه ی بین الحرمین میخواهیم
آقا سفری به کاظمین میخواهیم
در روز دهم که دل شد از غم آزاد
هم روز حوائج است و هم روز مراد
چون ناز گلی هدیه به گلزار شده
ارباب همه ، حسین پسر دار شده
از نسل علی گل پسری پیدا شد
یعنی که حسین حجت حق بابا شد
این کودک شش ماهه دل عالم بُرد
بر صورت او بوسه ی زینب میخورد
مِی از خُم این دو باده بر لب بزنید
کف بر قدم هر دو مُرتب بزنید
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#سرود_سنگین_ولادت_امام_جواد_علی_اصغر
#دیماه۱۴۰۲
#سبک_گل_وشیرینی_بیارید
شد مدینه بار دیگر غرق شادی و سُرور
گوهر والای هستی آمد از دریای نور
شد امام هشتمِ ما صاحب زیبا پسر
با قدمهای جوادش نور حق شد جلوه گر
زمین و آسمون گشته همه شادِ شاد
شده دل مُصفا اومده باب المُراد
یا امام جواد خوش آمدی تو آقا (۴)
صاحب جودی و تنها دل خوشیِ ما تویی
باب حاجاتی و امید دل بابا تویی
من بقربانت که بابایت رضا فرموده بود
مثل تو مولودِ با برکت در این دنیا نبود
دل و دلدار اومد شادی کنید عاشقا
وَ ان یَکاد بخونید اومده آقای ما
یا امام جواد خوش آمدی تو آقا
عاشقا شادی کنید اصغر به دنیا اومده
باب حاجات همه امید بابا اومده
دسته دسته گل بیارید پای قنداق علی
شادی و شور و شعف شد کار عشاق علی
شب جشن علی شیش ماهه ی رُبابه
چقَدَر خشکله مثل ابو ترابه
علی اصغر مدد یا علی اصغر مدد (۴)
ما همه دلداده و شهزاده ی آقا تویی
دلبر و دلگرمی و دلداده ی مولا تویی
شیر خواره هستی و اما شدی عالیجناب
با نگاهت میشود قطعا دعاها مُستجاب
گل پیغمبره این نوه ی حیدره
گل ناز رُباب از همه عالم سَره
علی اصغر مدد یا علی اصغر مدد
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#سرود_میلاد_جوادالائمه_ع
بهترین هدیه ی عالم و خدا به عاشقا داده
شکر حق می کنم که این عشق آقا امام جواده
صدای قلبم ، تپش اونه
دلم از عشقش ، داره می خونه
حق رو سینه ی عاشقا نوشته
مِهر آقا سند بهشته
جواد بن الرضا ای گل زهرا (۳)
ماه نازنین مدینه جلوه در ماه رجب شد
ترانه بارون از عرش حق دوباره به روی لب شد
دَرای جنت ، شده امشب باز
دل توی صحنش ، می کنه پرواز
تویی باب المرادِ دلِ مضطر
جواد الائمه گل پیمبر
جواد بن الرضا ای گل زهرا
توی خوابم ضریح جواد الائمه رو می بوسم
همیشه ممنون عنایات آقا شَمس الشُموسم
دل دیوونه ، شد اسیر تو
حاتم طائی ، شد فقیر تو
مَقدمت مبارک باشه به دنیا
عیدیِ ما همه به دست زهرا
جواد بن الرضا ای گل زهرا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#امام_جواد_ولادت
#رباعی
حُسن تو به ماهِ آسمان داده نشد
بی جلوهی تو، بهشت آماده نشد
در وصف تو ثامنالحجج فرمودهست:
مولود به این مبارکی، زاده نشد
#محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد
باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد
خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است
آینه ی حُسن برادر به نظر میرسد
می چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور
کودک شش ماهه پیمبر به نظر میرسد
وقت جلوسش به سر دست امام زمان
حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد
چشم زمین محو شکوه اسداللهی اش
در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد
کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین
یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد
در قد و بالا نه ولی در دل و جرات چرا
با عمو عباس برابر به نظر میرسد
بعد علمدار علمدار حرم میشود
بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد
با قدمش با جنمش با نفسش با دمش
محسن صدیقه ی اطهر به نظر میرسد
مشک ،عمو ، آب ،عطش ،خیمه و اشک رباب
روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد
حرمله گر تیر سه پر را نزند هم ؛ علی
با لب خشکش گل پرپر به نظر می رسد
#مسیحالحسین
#علیرضا_خاکساری