eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
2 عکس
2 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
از سوی خدا آیه ی مُحکم آمد زهرا گلی از گلشن خاتم آمد لَولاک لَما را که خدایش فرمود یعنی هدف خلقت عالم آمد 🌸🌸🌸🌸🌸 از عالم بالا خبری آوردند از عرش ِ مُعَلی گوهری آوردند یعنی که برای احمد و همسر او از سیب بهشتی ثمری آوردند 🌸🌸🌸🌸🌸 ای عصمت حق ، خوش آمدی در دنیا امید همه ، شافع ما یا زهرا با لطف خدا سایه ای انداخته شد از سایه ی چادر تو بر عرش خدا ✍️📗 @mortaza110shahmandi. ایتا
اومده دلبر ما حضرت مادر اومده عشق علی دُخت پیمبر زمین و آسمونا غرق شعف شد گل بریزید اومده سوره ی کوثر یاور مولا قبله ی حاجات روزت مبارک اُمِ اَبیها مادرِ سادات روزت مبارک خوش اومدی خوش اومدی مادر یا زهرا (۳) * بی بی جان همه به عشق تو اسیریم همه بچه شیعه ها برات می میریم ایشالا یه روز بیاد توی مدینه برای ولادتِ تو جشن بگیریم دل هممون غرق شادیه امروز و امشب آخه اومده جشن میلادِ مادر زینب خوش اومدی خوش اومدی مادر یا زهرا * چه شب قشنگیه به نام مادر همگی شادی کنید به عشق حیدر یا علی عنایتی کن به گدایت یار و یاورت اومد هم دل و دلبر یا علی به ما عیدی بده در جشن زهرا توی نجفت دم بگیریم حیدر یا مولا خوش اومدی خوش اومدی مادر یا زهرا * بند آخرو می خونم آی رفیقا برای تک تک مادر شما ها دستشو ببوس بیفت بپای مادر بگو که برام دعا کن جان زهرا اگه پر کشیده روح مادر تو مهمونه ایشالا بر سُفره ی مولا همگی بگیم به مادرا ممنونت هستم اگه شدم عاشق حسین مدیونت هستم مادر خوب و مهربون روزت مبارک (۳) * ✍️📗 @mortaza110shahmandi. ایتا
با قدم زهرا ، غرق شعف شد دل رحمت خاص حق ، گشته به ما نازل عصمت کبری خوش آمدی یاور مولا خوش آمدی آسمونا وُ زمین میگن اُم اَبیها خوش آمدی سیدتی فاطمه مدد (۴) شیش دونگ قلب من ، خورده به نام تو دل خوشیمه مادر ، به نیم نگاه تو نگاه تو بال و پَرمه سایه ی مِهرت بر سَرمه تو دنیا با افتخار میگم فاطمه زهرا مادرمه سیدتی فاطمه مدد دوباره میلاد ، یاس نبی اومد گل بریزید مَردم ، عشق علی اومد سوره کوثر رسیده وُ بر همه مادر رسیده وُ نه که فقط دختر رسول همسر حیدر رسیده وُ سیدتی فاطمه مدد ✍️📗 @mortaza110shahmandi. ایتا
گاهی یک حرف به دریایِ سخن می ارزد آنچنان که لبِ بلبل به چمن می ارزد گاهی اوقات میانِ ستم ِ فاصله ها بردنِ نام ِ محمد به قرن می ارزد پشتِ هر وصل ِ نِکو در به دری خوابیده پس به امّید لقا، ترکِ وطن می ارزد سر ِ سائیده به خاک کفِ پایِ زهراست… …آن سری را که مَثَل گفته به تن می ارزد در بهشتی که فقط میوه یِ فصلش سیب است کیسه برداشتن و پرسه زدن می ارزد راهِ دوری نَرَوَد فاطمه جان گاه گهی یک دو تا قاچ از آن سیب به ما هم بدهی سر به جز زیر ِ سرای تو وبال است وبال نوکری جز به نگاه تو محال است محال وقتی اعجاز کند خاکِ سر ِ چادر ِ تو خاکِ پایِ تو شدن اوج کمال است کمال سینه ات سینه یِ سینای رسول است و بر او بوسه بر سینه ی تو طبق روال است روال آتش ِ دوزخ اگر بر تو حرام است حرام آتش ِ عشق تو بر شیعه حلال است حلال بس که اوصاف تو پُر کرده همه دنیا را این برای همه ی دَهر سؤال است سؤال که تو رَبّی؟! ملکی؟! انسیه ای؟! حورایی؟! تو رسولُ اللَهی یا حیدری یا زهرایی؟! تو رسیدی و جهان آینه بندان شد و بعد پَر ِ جبریل پُر از کوثر ِ قرآن شد و بعد به خدیجه خبر ِ آمدنت را دادند میزبانِ تو سر ِ خوانِ تو مهمان شد و بعد مادر ِ عالم و آدم شدی و با قَدَمَت شجره طیبه از میوه فراوان شد و بعد پس از آنی که جهان مزرعه ی طوبا شد نوه ی پنجم تو وارد ایران شد و بعد شهر و آبادیِ ما عطر ِ خوش ِ یاس گرفت شهر و آبادیِ ما یکسره سلمان شد و بعد اینچنین مکتبِ ما مکتبِ ایمانی شد قوم ِ ما جیره خور ِ شاهِ خراسانی شد سر ِ سجاده نگاهِ تو قمر میسازد اشک میریزی و چشم ِ تو گُهر میسازد هر قنوتی که تو در نافله ها میگیری از شبِ تار ِ علی صبح ِ ظفر میسازد در دلِ خانه فقط نیمه نگاهت ، نفست فضه یِ خادمه را معجزه گر میسازد هرکجا دور ِ سر ِ شیعه بلا میگردد گوشه یِ چادر ِ تو دفع ِ خطر میسازد لذتِ پر زدنِ سویِ شما را دارد به مَذاق ِ دلِ ما روضه اگر میسازد مادری کردی و در روضه صدایم کردی سر ِ سجاده نشستی و دعایم کردی بی تو هیهات زمین میل ِ بهاری بکُنَد یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکُنَد روز ِ محشر همه را خاک نشین کرده خدا تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکُنَد به فُلانی و فُلانی و فُلان گفتی: نَه تا علی از تو فقط خواستگاری بکُنَد آنقَدَر خواسته ات را به کسی دَم نزدی که علی مانده برایِ تو چه ...
فاطمه ای که باعث خلقت ماسوا بود دختر خاتم رسل همسر مرتضی بود ام الائمه الهدی قدم نهاده در جهان شاد زِ مقدمش دل خاتم الانبیا بود ▪️ مژده یاران به جهان دختر احمد آمد شاد باشید که محبوبه ی سرمد آمد جای بِگرِفته به دامان خدیجه، زهرا فاطمه نور دو چشمان محمد آمد ▪️ گوهری گشته عطا از سوی داور به نبی تا شود زَامر خدا همسر و همتای علی در جهان اُمِّ اَبیهاش محمد فرمود کوثرش خوانده به قرآن صمد لم یزلی ▪️ نوگل باغ رسالت فاطمه خیر النساست شافعه بر امّت مرحومه در روز جزاست بارها گفتا محمد اُمِّ اَب بر دخترش مادر شُبِّیر و شَبَّر همسر شیر خداست ▪️ پیمبر گر یگانه دختری دارد فقط زهراست علی گر در جوانی همسری دارد فقط زهراست چنان بی پرده می گویم بدون هیچ تردیدی خدا اندر صدف گر گوهری دارد فقط زهراست ▪️ شد تولد دختر نیک اختری اندر جهان از خدیجه زوجه ی پیغمبر آخر زمان باشد او دخت محمد نام او زهرا بود همسر شیر خدا یعنی امیر مؤمنان ▪️ ای حبیبه به خدای ابدی و ازلی فاطمه دخت رسول قرشی مدنی حاصلی گرچه تو بر گفته ی لولائیه شد علی خلق برای تو و تو بهر علی ▪️ امشب به پیمبر ز سوی حق شب اعطاست آن هدیه ی حق فاطمه صدیقه ی کبراست زهراست ز لاهوت ولی آمده ناسوت کز قول نبی فاطمه انسیه ی حوراست ▪️ عالم همه جسم است و بر او فاطمه جان است کز چهره ی او نور خداوند عیان است اِعطا شده کوثر به نبی از سوی دادار کاو باعث ایجاد همه کون و مکان است ▪️ فاطمه! ای حبیبه ی داور ای عطا از خدا به پیغمبر قَسَمَت می دهیم به معصومین دست ما را بگیر در محشر
عشق امشب کرده روشن آسمان مکه را با فروغش جلوه داده کهکشان مکه را فرش سیمین اختران درآسمان گسترده اند بسته اند آذین زانجم آسمان مکه را می رسند ازعالم بالا ملائک فوج فوج هریکی از دیگری گیرد سراغ مکه را درفلک همراه با نغمات قدسی عرشیان می شنیدند از بلال امشب اذان مکه را درکنار کعبه زیر ناودان باردگر حق زنعمت های خود گسترده خوان مکه را آفتاب شرم وعصمت کرد ازمکه طلوع جلوه داده مهر او رنگین کمان مکه را چاربانوی بهشتی درحریری غرق نور گوهری دادند بانوی زنان مکه را زمزم امشب با صفا ومروه می گوید که باز صیقلی دادند با کوثر روان مکه را برلبان باغبانش غنچه ی شادی شکفت زینتی بخشیده این گل بوستان مکه را با چنین گنجینه ای لطف خدا کرد آشکار برامین وحی اسرار نهان مکه را میزبانی کرد ازاین گلبن چمن هجده بهار فرصتی دادند کوته میهمان مکه را ای «وفایی» عاشقان را این نوید آمد که عشق بسته از دل های عاشق کاروان مکه را
نوری ازخود درشبی شورآفرين آفريد از نورخود نور آفرين در وجود ذرّه ها شوری فكند برزمين و آسمان نوری فكند نوررا بر تيره گی ها چيره كرد آسمان را مات كرد و خيره كرد قدسيان ديدند نوری منجلی است آسمان ها غرق درنوری جلی است سجده آوردند برنور مبين روی آوردند برعرش برين يك صدا گفتند ، بانورآفرين آفرين برخلقت نوری چنين سيّد و آقای ما ،اين نورچيست؟ آفرينش روشن از انوار كيست؟ وحی آمد سوی آنان ازخدا كای همه مبهوت اين نور هُدا آفريدم نوری از قدر و شرف تاكه در دل ها فتد شور و هدف در زمين و آسمان شور من است اين تجلی جلوه ی نور من است ای ملائك نور،نوری اعظم است درحريم حُرمت من مَحرم است دردل هر ذرّه ای گر همهمه است آفرينش غرق نور فاطمه است فاطمه يعنی، تجلی بخش عرش نوراو يعنی، عمود عرش و فرش فاطمه يعنی، صراط مستقيم فاطمه ،بانوی جنّات نعيم فاطمه آئينه ی تقوا بود فاطمه انسية الحورا بود فاطمه نوراست ومهر عصمت است مادر خورشيدهای خلقت است ازهمين آئينه ی غيب وشهود يازده خورشد می آيد وجود هريكی خورشيد او،نوری جلی است كزتجلايش جهانی منجلی است هريكی شمس ولايت می شود مشعل راه هدايت می شود درشب ميلاد او، با های وهو ای «وفایی» بربنی الزّهرا بگو گركه درشعرم فروغی ظاهراست اين روايت ازامام باقراست
ما را شب دیدار بود هر شب جمعه دل منتظر یار بود هر شب جمعه شب یلداشده بر گل زهرا بشتابید یوسف سر بازار بود هر شب جمعه خون شد جگر ما ز بس آدینه شمردیم بین دیده چه خونبار بود هر شب جمعه گویند چرا هیئتیان خواب ندارند گو فاطمه بیدار بود هر شب جمعه آدینه ای آن جان جهان می رسد از راه ز آن دل پی دلدار بود هر شب جمعه ای گمشده ی فاطمه برگرد که دل ها از عشق تو سر شاربودهرشب جمعه
. وقتی قدم به خاک زدی خاک جان گرفت آئینه ای ز نور تو هفت آسمان گرفت چشمت که باز شدبه خدا جز خدا ندید هفت آسمان زنور تورنگین کمان گرفت گلزار وحی با تو نه تنها بهشت شد عطربهشت از توتمام جهان گرفت کعبه زیمن آمدنت غرق شور شد بطحا زشوق ، رونق باغ جنان گرفت زیباترین پدیده ی تاریخ شد پدپد وقتی رسول نور ، تورا درمیان گرفت یک فاطمه به خلقت خود داشت کردگار او را ز حق، خدیجه کنون ارمغان گرفت بانوی بانوان بهشتی تو و ، ز تو مریم نشان خدمت این آستان گرفت حوا به پاس دیدن رخسارت ازبهشت دردست خویش دسته گل ارغوان گرفت جبریل آن پرستوی قدسی، به پاس تو بربام بوستان نبوّت مکان گرفت فضّه زفیض خدمت این آستان نور ازابر رحمت توبه سر، سایبان گرفت بادیدن جلال توهرگز عجیب نیست انگشت حیرتی که فلک دردهان گرفت قرآن کتاب نورخدادرمدیح توست باید تورازمصحف قرآن نشان گرفت ازسیرزندگانی غرق شکوه تو درس وفاوعشق وفضیلت توان گرفت ای آفتاب عصمت کبرای حق،دلم درسایۀ محبت توآشیان گرفت چون خط نورمی گذرد از پُل صراط هرکس که ازولای توخط امان گرفت هردل که شمع محفل زهرا وآل شد پروانۀ بهشت ازاین خاندان گرفت دیگرچه می توان به مدیحت نوشت وگفت وقتی قلم زدست فتادو زبان گرفت امشب شبی خوش است «وفایی»که می توان حاجات خویش را ز امام زمان گرفت