.
#یلدای_مهدوی
یلدای عشق
جلوه کن ای ماه من در شب یلدای من
تا که ببیند فَلک رویش فردای من
عشق بیا کن نظر داده دو چشمم ثمر
بار دگر می رسد فصل شکوفای من
چون شب یلداست این رؤیت فرداست این
آمده صبح و سحر بهر تماشای من
می گذرد شام دل ، آمده آرام دل
تازه مهیّا شده صبر و شکیبای من
جان بدهم پای دوست ایده و راهم نکوست
هیچ گُهر نَشکند قیمت کالای من
کاش فتد بر سرم ، سایه ی آن سرورم
چون که بُوَد قامتش سرو دلآرای من
یار بهشتی نَسَب تافته گیسو چو شب
قامت دلجوی او محشر کبرای من
یار اگر جلوه ای در شب یلدا کند
دیدن ماه رخش هست تمنّای من
شمس و قمر آگهند آینه ها همرهند
یوسف کنعان کجا ، یوسف زهرای من
بار دگر اشتیاق آمده بعد از فراق
چون که وصالش بُوَد روحِ تولّای من
منتظرم منتظر ، ماه شود منتشر
طالب دیدار او دیده ی بینای من
«یاسر» اگر روی گل بنگرد و ، سوی گل
می رود از اشتیاق این دلِ جویای من
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»
#امام_زمان
#شب_یلدا
.
#یلدای_مهدوی
درتب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم
تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد
به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم
برسر جادّه، سجّادهی صبر افکندیم
چشم برکعبهی موعود به صحرا ماندیم
با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم
روی برقبلهی رویت به مصلّا ماندیم
«رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم»
تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور
ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم
عجب این نیست شکیباییمان را ببرد
عجب این است به هجرتو شکیبا ماندیم
درفراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم
وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم
واژهها در صف توصیف شما مانده و ما
آه! از قافلهی قافیهها جا ماندیم
شاعر: #جوادهاشمی(تربت)
#یلدای_مهدوی
درتب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم
تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد
به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم
برسر جادّه، سجّادهی صبر افکندیم
چشم برکعبهی موعود به صحرا ماندیم
با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم
روی برقبلهی رویت به مصلّا ماندیم
«رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم»
تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور
ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم
عجب این نیست شکیباییمان را ببرد
عجب این است به هجرتو شکیبا ماندیم
درفراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم
وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم
واژهها در صف توصیف شما مانده و ما
آه! از قافلهی قافیهها جا ماندیم
شاعر: #جوادهاشمی(تربت)