eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
جلوه جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصار کعبه را جبریل دربانی کند صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه میتابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر بی نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سروکارش بود با عترت پاک رسول کی عنایتبا کم و کیف جهان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجتبنور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین اینهمه همسایه عرش آستان دارد بقیع در پناه مجتبی در ظل زین العابدین ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبی و صادق آل رسول خفتهاند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع کس نمیداند چرا یا قرة عین الرسول منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه گوی رنجبی پایان تست غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابی اما بازهم از تو ای انسیه حورا نشان دارد بقیع راز مخفی بودن قبر ترا با ما نگفت تا بکی مهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟ شب که تنها میشود با خلوت روحانیاش ای مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بستهاست زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع کاش باشد قبضه خاکم در آن وادی «شفق» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع شاعر:(شفق) مناسبتهای شیعی روضه
باید اینجا حرم درست کنند چارتا مثل هم درست کنند با امام حسن ع سزاوار است چند باب الکرم درست کنند با طلا دور مرقد سجاد ع بیتی از محتشم درست کنند به تولای باقر ع و صادق ع صحن دار القلم درست کنند نزد ام البنین نمادی از مشک و دست و علم درست کنند دودمه نه در این مکان باید شاعران چاردم درست کنند با کریمان کریم خانی ها قطعه ی آمدم درست کنند دور گنبد چهار گلدسته ولی از داغ، خم درست کنند کاش هرچیز را نمی سازند کوچه را دست کم درست کنند کوچه را در ادامه ی طرحِ از حرم تا حرم درست کنند.. شاعر: مهدی رحیمی مناسبتهای شیعی روضه
شبیه این زمین درآسمانها آسمانی نیست ندارد وسعتی اما به وسع او جهانی نیست بجای گنبد و گلدسته کفترها نما دارند نشانی ساختند آخر که مانندش نشانی نیست کریمان هرچه که دارند را وقف گدا کردند نگو اینجا چرا صحن و سرای آنچنانی نیست به اجبار عده ای باب الکرم را روی ما بستند به در مانده نگاه میزبان و میهمانی نیست مدینه شهر پیغمبر بگو تو لااقل با ما چرا روی سرخورشیدها پس سایبانی نیست؟ نه سینه زن نه یک دسته نه حتی یک حسینیه همه آماده اشکند اما روضه خوانی نیست به یاد چادرخاکی بقیع امروز خاکی شد وحالا زائرش جز مادری قامت کمانی نیست همان مادر که آمد کوچه و باقد خم برگشت بلایی برسرش آمد که آثارش نهانی نیست چنان سیلی برویش حوریه زمین افتاد صدازد که حسن درزانویم دیگر توانی نیست سید پوریا هاشمی مناسبتهای شیعی روضه
بار دیگر قلب مهدی غم گرفت همچو مولا ،قلب زینب هم گرفت یاد آن روزی که ویران شد بقیع در جنان، حیدر به سر ماتم گرفت شاعر:محمدمهدی عبدالهی مناسبتهای شیعی روضه
الا حریم تو کوی چهار امام بقیع تو عرش قرب خدایی ولی بنام بقیع به خفته گان حریم مقدّس تو درود به آستان جلالت ز ما سلام بقیع اگر که دست دهد سنگ آستان تو را کنم چنان حجر السود استلام بقیع تو خوابگاه جگر گوشه گان زهرایی تو قبله ی دلی و کعبه ی اَنام بقیع میان منبر و قبر نبی اگر نبُوَد گرفته فاطمه در دامنت مقام بقیع چو ذکر نام تو با نام فاطمه آید بَریم نام تو را ما به احترام بقیع ز خاک پاک تو بوی حبیب می آید از آن به کوی تو مهدی نهاده گام بقیع خدا کند که مؤید برای عرض ادب کند دوباره اقامت در آن مقام بقیع شاعر:سید رضا موید مناسبتهای شیعی روضه
یاد حرمت که نیست، در دل غوغاست در سینه ی ما صحن و سرایت برپاست ای شیر جمل! ، قبر تو ویران شد چون تخریب همیشه عادت ترسو هاست شاعر : محمد کاظمی نیا مناسبتهای شیعی روضه
دیشب برای دفتر من هم و غم شدی بی حرف پیش مطلع حرف قلم شدی باور نکرد ، نیست سرانجام در زمین مهمان رسمی شب شعر خودم شدی تو از زمان ادم و حوا، وَ قبل از آن بر روی دست های مشیت علم شدی بی مرحمت که روز شما شب نمیشود اصلا تو افریده برای کرم شدی هشتاد سال و خرده ای انگار می شود از جمع اهل بیت حرم دار کم شدی با اتفاق هشتم شؤال آن زمان تنها گریز روضه من در حرم شدی ماندم چرا زمین و زمان زیر ورونشد آن موقعی که وارد بازی سم شدی آن بار هفتمی که لبت رنگ سبز شد آن بار هفتمی چه قَدَر پر ورم شدی وقتی که شعله چادر مادر گرفته بود زخمی دست هیزم و چوب ستم شدی حالابماند اینکه چه شد بین کوچه ها حالا بماند اینکه برای چه خم شدی «عارف» نگو دگر،نکند فکر می کنی! مثل مؤید وشفق ومحتشم شدی شاعر:علی زمانیان(عارف) مناسبتهای شیعی روضه
می تپد هر لحظه قلبم در هوایِ شهرری زائرم! عمریست هستم آشنایِ شهرری حاجتم را بی برو برگرد میگیرم سریع از دو دست حضرت مشکل گشایِ شهرری دست-خالی رد نخواهد کرد مانند حسن(ع) سائلم بر آستانِ مجتبایِ شهرری خواندمش عبدالعظیم(ع) و پیش او تعظیم کرد پا به پایم، رو به صحنش جای جایِ شهرری أشهدُ أنّ حسن(ع) را دوست دارم بشنوم در اذانِ صبح از گلدسته هایِ شهرری پرچم مشکی به روی گنبدش گریان شده نیمۂ شوّال شد روز عزایِ شهرری داغدارش شد امام هادی(ع) و با حال زار اشک جاری میشود از سامرایِ شهرری خوانده ام از قبرهای غرقِ در خاکِ بقیع نیمه شب ها گوشۂ صحن و سرایِ شهرری سال های سال؛ گریان! روضه خوان ها خوانده اند از شهید تشنه لب در کربلای شهرری! مرضیه عاطفی حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) روضه
عمریست دلم میل به جایی دارد جاییکه زمین حال و هوایی دارد یک روز میاید و ز جان میخوانم ایوان بقیع عجب صفایی دارد شاعر : نیما نجاری مناسبتهای شیعی روضه
وقتی کسی در معرکه یار پیمبر شد، خویشِ پیمبر بینِ اغیارِ پیمبر شد، وقتی کسی در قعرِ چاهِ جهلِ یک امّت برخاست و چشمانِ بیدارِ پیمبر شد، وقتی کسی دورِ بلا چرخید و بعد از آن حلقه به گوشِ حلقۀ دارِ پیمبر شد، باید که جبرائیل در مدحش سخن گوید باید چنین محبوب و دلدار پیمبر شد حیدر نبود امّا به دستش ذوالفقار آورد شمشیر برّان، وقت پیکار پیمبر شد تکبیرگویان، ناگهان بدر و اُحد دیدند با حیدر کرّار، کرّار پیمبر شد اصلاً نمی‌چسبد که شعری بی علی باشد مردی که تا محشر، علمدار پیمبر شد عمار، راه حمزه را پیمود؛ این یعنی حمزه، جوابِ " أینَ عمّارِ " پیمبر شد حمید رمی حضرت حمزه (ع) روضه
قوّتِ بازوی من بود كه افتاده به خاک همه ی نيروی من بود كه افتاده به خاک اين همان است كه ياریِ ولايت می كرد مثلِ يک شير زِ اسلام حمايت می كرد در اُحُد هر كه به خونِ جگرش می گِريَد هر پسر بر سرِ نَعشِ پدرش می گِريَد ای عمو جان به سرِ پيكرِ تو گريه كنم من به جای پدر و مادرِ تو گريه كنم مثلِ تو هيچ كسی كُشته در اين صحرا نیست به خدا هيچ كسی چون تو شهيد، اینجا نيست چه سرش آمده هر عضوِ تَنَش مُثله شده گوش و بينی و دو دست و دهَنَش مُثله شده فكری امروز به حالِ بَدَنَش بايد كرد شُده با خار و گیاهی كَفَنَش بايد كرد صورتش زود بپوشان كه زِ رَه خواهَرِ او تا رِسد خاک به سَر ريزد بالا سَرِ او خواهرش گر برسد موی پريشان بِكُند دشت را گريه ی او شامِ غريبان بِكُند در غم دلبر خود پاره گريبان بكند خواهرانه دل ما را همه سوزان بكند مَگُذاريد صَفيّه برسد تا اينجا مَگُذاريد ببينَد رُخِ خونينَش را لحظه ای سخت تر از ماندنِ من اينجا نيست بدنت هست، ولی بَر تنِ تو اَعضا نيست؟ زِرِهَت پاره، كمان و سِپَرَت باقی هست جگرت نيست ولی شُكر، سَرَت باقی هست باز هم شُكر عمو راسِ تو بَر نيزه نرفت باز هم شُكر كه در حَلقِ تو سَرنيزه نرفت نزده بوسه به پاره گلويت خواهرِ تو با صَفيّه كه نزد حرف زِ نيزه سرِ تو ای عمو راسِ تو در بزمِ شرابی كه نرفت به تماشا سوی هر شهرِ خرابی كه نرفت باز هم شُكر سَرِ پاكَت عَمو چوب نَخورد گاه دندان و گَهی پاره گَلو چوب نَخورد اَلاَمان وای حُسين... وای سَرِ شاهِ شَهيد... تا نَفس هَست مَرا، گويم: "مالي لِيَزيد" رضا رسول زاده حضرت حمزه (ع) روضه
بنا نبود که این خاک بی بنا باشد بنا نبود حسین از حسن جدا باشد برای اینکه حسن بی حرم نماند پس چه عیب دارد اگر کربلا دو تا باشد میان صحن حسین علی چه غوغایی ست چرا کنار حسن گریه بی صدا باشد چه میشود که ببینم ضریح قاسم هم درست زیر قدمهای مجتبی باشد بعید نیست که روزی گمان کنی از دور بقیع را نکند کوهی از طلا باشد برای شاه کرم یک حرم کم است نوشت مزار پاک حسن قلب شیعه ها باشد مزار خاکی او خلوت و حسن راضی ست که زائر حرمش سهم کربلا باشد حسن دو تیر شد و سوی کربلا آمد نخواست لحظه ای از قافله جدا باشد زره نبود به اندازه تن قاسم حسین گفت که بگذار با عبا باشد عمو دوید به میدان جنگ تا نکند خدا نکرده گلش زیر دست و پا باشد گذشت ساعتی و دست کوچکی افتاد پسر شبیه پدر نیز با وفا باشد عمو بلند شو نگذار دست عبدالله به زیر چکمه ی این مرد بی حیا باشد شاعر: امیر حسین آکار مناسبتهای شیعی روضه