#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #شام #مجلس_یزید
چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی
مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی
به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز
دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی
به غیر سایه ی سرنیزه ها و خار مغیلان
برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی
اسیر بود امامی که کائنات اسیرش
اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی
به پاره پارهی معجر، مخدرات مکدر
خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی
گرفت سکه ولی نیزه را...خلاصه بگویم
ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی
به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک
محال بود نروید پی دعاش گیاهی
بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت
شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
#مسعود_یوسف_پور
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زینب_اسارت
#شام #کوفه #اسارت
خبر داری کجایی و کجاییم
اسیر قاتل و زنجیر هاییم
خبر داری چه آمد بر سر ما
سر آزار ماها گشت دعوا
خبر داری چه دشمن شاد بودیم
به لطف تازیانه رو کبودیم
خبر داری خرابه جایمان شد
سرت بر نی بلای جانمان شد
خبری داری غرورم را شکستند
مرا با ریسمان کینه بستند
خبر داری مرا تحقیر کردند
به تو سنگ ومرا هم پیر کردند
خبر داری غم بسیار خوردم
مسیرم خورد بر بازار مُردم
#محمد_حبیب_زاده
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#اسارت
#شام
خون شد دلم ز حسرت خونین دلان چند
دارم نهان به این دل بر خون فغان چند
اه از دمی که آل علی را اسیر وار
بردند سوی شام به خواری خسانِ چند
بر ناقه هر اسیر گشودی چو دیده را
دیدی سرانِ چند به نوک سنان چند
افتادشان گذار به دیری که اندر ان
بودند زاهل ملت عیسی، کسانِ چند
آن دم به پیرِ دیر سپردند ظالمان
آن شب سر امامِ اُمم با سرانِ چند
راهب سر امام به یک خانه ای گذاشت
آمد برون ز خانه و بعد از زمان چند
زآن خانه آه و ناله و شور و فغان شنید
چون بنگریست دید که انجا زنانِ چند
افغان کنان و موی پریشان نشسته اند
یک جا به ناله همنفس و همزبان چند
یک زن از آن میانه کشیدی به حال زار
از دل فغانِ چند ز سوز نهان چند
گفتی بناله کای شه خوبان بگو به من
این بَد که با تو کرد؟ بگفتا بَدانِ چند
گفتا ز حالت حرمت ده خبر مرا
گفتا مپرس حالت بیخانمان چند
گفتا چه کرد خواهر تو زینب فکار
گفتا که پیر گشت ز داغ جوان چند
راهب ز هوش رفت و بهوش آمد و ندید
دیگر اثر به خانه از ان نوحه خوان چند
آمد به بیش آن سر و با اه و ناله گفت
کای بر در تو خیل ملک خادمان چند
هستی اگر نه عیسی مریم بگو که ای؟
من دیده ام ز معجزه ات فضل و شان چند
کاندر صحف به شان مسیحا ندیده ام
بر گو که بوده اند همان بانوان چند
بگشود لب چو غنچه سرِ شاه تشنه لب
کرد از برای راهب ترسا بیان چند
گفتا که سبط احمد مرسل منم حسین
باشد مرا ز دست ستم داستان چند
امت به روی طاعت من پشتِ پا زدند
گشتند شیرگیر به من روبَهانِ چند
در راه دوست تشنه لب از راه دشمنی
کشتند دوستان مرا دشمنان چند
بهر یزدید از سر من هدیه میبرند
از کوفه سویِ شام، کنون کوفیانِ چند
در پای دین نموده ام این راه طی ز سر
بودم همیشه پیشرو کاروان چند
اینجا پی زیارت من امشب آمدند
با مادرم ز خلد برین حوریان چند
امشب بُرون دیر تو منزل گرفته اند
فرزند ناتوان من و ناتوان چند
چون راهب این شنید مسلمان شد از یقین
اورد پیش زین العباد ارمغان چند
دیوانه وار روی به ویرانه ها نهاد
در ناله گشت همنفس وحشیان چند
دیوانهسان به قیدِ غمش عقل کن رها
گر عاقلی به صورت دیوانگان درآ
فدایی_ مازندرانی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_سکینه
#اسارت #شام
نفس چو تیغ دو دم میکشید گاهِ غضب
نداشت دست کمی خطبه هایش از زینب
نبود در پی نفرین وگرنه عمر زمین
به سر میامد اگر آه مینشاند به لب
رباب بود ربابی کز آفتاب بلا
اگر چه سوخت سرش، پای او نرفت عقب
نرفت معجرش از سر کنار، باری هم
رسد به فاطمه او را درختِ اصل و نسب
زمین توان کشیدن نداشت حجبش را
قدم به زانوی اکبر گذاشت امّ ادب
سکینه آنکه همین در مقام او کافی ست
حسین فاطمه خیرالنساش داده لقب!
کنار زینب کبری علم گرفت به دوش
رود که فتح کند شام را وجب به وجب
سزد برابر نطق فصیح او همه عمر
زبان به کام بگیرند شاعران عرب
ز تیر خطبه ی او، بعدِ باء بسم الله
به خاک تیره نشستند شامیان چون شب
سپس به تیغ سخن بر یزید وارد شد
چنان علی که بیاید به کشتن مرهب
زبان به عجز گشودند چون درِ خیبر
شکست خورد به نطقش سپاهِ جنگ طلب
به دست ناله خود میشکست بت ها را
ز پا فتاد به پا آنکه کرد بزم طرب
سوال میپرسید و سکوت حاکم بود
عزیز فاطمه را کشته اید از چه سبب
به عمه گفت بگو چوب خیزران نزنند
که جای بوسه پیغمبر ست بر این لب
آهای زاده ی هند از سرش چه میخواهی
تنش بس است که تازانده ای بر او مرکب
به نیزه شد سرِ قرآن، قسم به کهف رقیم
تو از معاویه هم بدتری، چه جای عجب
سخن تمام کنم آه از خرابه شام
که ماه در طبق آمد به دیدن کوکب
#مسعود_یوسف_پور
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
اينجا شرار ناله آتش بر فلك زد
اينجا عدو بر زخم پيغمبر نمك زد
از مدخل اين شهر تا كنج خرابه
دشمن ميان كوچه زينب را كتك زد
اينجا لباس عيد پوشيدند زنها
پاى سر ببريده رقصيدند زنها
اينجا زدند آل على را ظالمانه
شد بسته بر يك ريسمان ده نازدانه
با دست بسته كودكى نقش زمين شد
برداشتند او را ولى با تازيانه
اينجا سر راه اسيران ايستادند
اينجا به زين العابدين دشنام دادند
اينجا به نوك نيزهها هجده قمر بود
خورشيد زهرا جلوهگر از طشت زر بود
لبهاى خونينش بهم مىخورد اما
چشمش به سوى زينب خونين جگر بود
او با لب خونين دم از محبوب مىزد
دشمن به پاسخ بر دهانش چوب مىزد
اينجا عدو ظلم و ستم همواره كرده
با چوب، زخم بغض دل را چاره كرده
زينب كه صبر از صبر او مىبرد حيران
در پاى طشت زر گريبان پاره كرده
مىرفت چون بالا و پايين چوب كينه
مىزد به روى ماه خود سيلى سكينه
#غلامرضا_سازگار
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#اسارت
#شام
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند
گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازه شام
دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همه روضه همان الشام است
#مسعود_یوسف_پور
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت
#شام
#غزل
دید با چشم خود چهل منزل، اشکِ پنهانِ چشم زینب را
کاروانی که با خودش می برد، تشنگی را و خشکیِ لب را
دست و پاها اسیر سلسله بود، شمرِ ملعون امیرِ قافله بود
یک علی(ع) مانده بود غرق غضب! چه کند غیرتِ لبالب را؟!
بچّه ها خسته، پابرهنه، نحیف! زخم شد دستهای کوچکشان
بسکه بر خارها زمین خوردند، گریه کردند تا سحر شب را
روی هر نیزه یک سرِ مظلوم، قاتل جانِ کاروان می شد
تا که با خود تکان تکان میداد، باد موهای نامرتّب را
ناقه ها در کمالِ عریانی، بی کجاوه بدون محمل بود
ساربان ها مقابل نیزه، آب دادند هر چه مرکب را
خسته از راه آمدند امّا، دورشان ازدحام و هلهله بود
همۂ شهر را خبر کردند، تا تماشا کنند زینب را!
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_رقیه
دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده
خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده
جای نوازش کردنِ دستان بابا
شعله، میان گیسویم شانه کشیده
هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را
از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را
طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته
حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را
درد کف پا، خسته ام کرده حسابی
دارم میان پهلویم دردِ حسابی
گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را
دادِ مرا دشمن در آورده حسابی
آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟!
پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟!
من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است
نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟
با که بگویم این همه داغ گران را
با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را
بر ما اهانت شد میان کوچه هایش
ویران کند حق خانه های عَسقلان را
خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی
از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی
دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود
سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی
از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا...
از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟
غصه شده در سینه ام با که بگویم
حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا
طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟!
من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟!
بار سفر بستم بیا آماده ام من
پایان بده بر این چهل منزل جدایی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
یا بنت الحسین(س)
من از شهری که باشد مرکز اشرار می ترسم
از این تاریکی ویرانه ی غمبار می ترسم
ز یاد من نرفته ضربه ی سیلیِ زجر دون
از اینکه آن شود در شام هم تکرار می ترسم
بمیرم، عمه زینب مو سپید وقد کمان گشته
از اینکه عمه جان من شود بیمار می ترسم
مرا با دیگران بردند ودر هر کوی گرداندند
هنوزم از نگاه مردم بازار می ترسم
سر بابا ز نی کرده جدا ، از پیش ما بردند
ز توهین عدو بر رأس آن دلدار می ترسم
به روُیا دیدم اورا سرنهادم روی زانویش
خوشم در خواب، از اینکه شوم بیدار می ترسم
سر بابا خرابه آمده از بهر دیدارم
زحال عمه ام از بعد این دیدار می ترسم
شعر:اسماعیل تقوایی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دل غمگینم
دل گرفتهام
دل بیتابم
دل تنگم
دل سوختهام
دل پریشونم
دل هراسونم
دل بیقرارم را چه کنم؟؟
حسین جان قبول ...
ما آدم ها عاشقی بلد نیستیم!!
اما تو خودت خوب میدانی
هر سال اربعین یتیمان مهدی فاطمه
با کولهباری از دعا برای فرج فرزندت
راهی جاده عاشقی میشدند ...
نگرانیم ارباب عالم خودت رحمی کن!!
▪️دردسری شده سفر کربلای ما😭
▫️اللهم عجل لولیک الفرج
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین