eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.9هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل مصیبت – حضرت امیر   کاش باز از مأذنه آوای مولا می رسید نیمه شب نان و رطب با دست بابا می رسید خانه دلگیر است بی شیر خدا این روزها با صفا می کرد او کاشانه را تا می رسید چاه عادت داشت تا آه علی را بشنود یاد نخلستان و شبهایی که آوا می رسید منبر و محراب مسجد بی قرار حیدرند کاش آرام و قرار قلب شیدا می رسید یاد نجوای خوش آهنگ مناجاتش به خیر یا مُجیرش از زمین بر عرش اعلی می رسید تیغ زهر آلوده ی دشمن حریف او نبود سالم از کوچه اگر آنروز زهرا می رسید قاتل حیدر غم یاس کبودش بود و بس او که نیلی وُّ کمانیّش به بابا می رسید مرتضی شرمنده ی روی پیمبر شد   سوال؟! کار او بی ضربه ی قنفذ به اینجا می رسید چاه شد تنها کسی که آه او را می شنید العجلهایش به گوش آسمانها می رسید @majmaozakerine
غزل مصیبت بیست و سوّم – حضرت امیر   نخلها دلتنگ آهنگ صدای حیدرند چاهها بی تاب آه و ناله های حیدرند اشک در چشم یتیمان حلقه بست و پشت در نیمه شبها بی قرار لقمه های حیدرند پیر نابینای ویران از غمش دق کرد و مُرد مسجد و گلدسته ها نوحه سرای حیدرند کیسه ی خرما و نان بر دوش مردی دیگر است بچّــه ها سیر از غذا صاحب عزای حیدرند اشکهای زینبین و آه عبّاس و حسین یاد روز آخرین و گفته های حیدرند کوفه در فکر فراموشیِّ خوبیهای اوست کوفیان دنبال طرح روضه های حیدرند سنگهای کوچه ها انگار بیش ازپیش تر در هوای ضربه ای بر بچّــه های حیدرند زینب از حالا شده دلواپس ارباب ما نان و خرما خورده ها خیره به جای حیدرند کاسه های شیر ما را سمت تیری برده که در مسیر حلق طفل کربلای حیدرند از علیِّ خیبر افکن تا علی اصغر همه چشم بر راه غریب آشنای حیدرند @majmaozakerine
غزل مصیبت – مدح حضرت امیر و روضه غروب عاشورا   آفتاب عالم آرا روح معنا یا علی ساقیِّ کوثر علیِّ عالیِّ اعلی علی قبله گاه قبله ای ُّ و سرپناه آسمان پای مدح تو گذشت از قوس و اوعدنا علی فاتح بدر و حنین و خیبر و خندق تویی بت شکن بر دوش احمد می گذاری پا علی قدِّ تو جز در حریم عشق ربُّ العالمین هیچ جا و لحظه ای هرگز نمی شد تا علی در رکوعت با اشاره رزق سائل می دهی خوب و بد را رد نخواهی کرد از اینجا علی کوفیان دیدند دادی در رکوع انگشترت ساربان هم گوش داده قصّه هایت را علی قصّه ی بذل نگینت نقل محفلها شده آمده عصر غم و تکرار شد مولا علی دلبرم فهمید دست ساربان خالی شده برق زد انگشتری ُّو راه شد پیدا علی پیش چشم خواهری انگشتر و انگشت رفت دخترت بر ناقه  و سرها روی نیها علی کاروان با تازیانه می رود از کربلا کوفه و شام است و ذکر العجلها یا علی @majmaozakerine
غزل مدح ومرثیّه حضرت علی   فدای زمزمه ها و نمازهای علی فدای آه و مناجات و ربــّــنای علی بخوان دوباره دعایی که سخت دلتنگ است مقام و مسجد و محراب از برای علی چه گریه ها که نکردی در این حوالی تو؟! چه روضه ها که در این صحن شد نوای علی نماز خواندی ُّو تسبیح فاطمی گفتی هوای فاطمه و آه و های های علی سرت به چاه فرو رفت و آه برآمد وَ تازه شد همه ی زخمها و نای علی به یاد کوچه ی درد و غلاف نامردی به یاد پر زدن روح مبتلای علی به یاد سینه و بازو و پهلوی زهرا نفس نفس زدن عاشقانه پای علی چه کوچه ای ؟! چه غلافی؟! چه دست و بازویی؟! چه سینه ای که شده سرخ با ولای علی چقدر گفته در اینجا امیر  یا زهرا چقدر خوانده فرج عرش همصدای علی
غزل مدح حضرت امیر   اعتبار و عزّت من از نوای مرتضاست جنــّــة الاعلی حصیری زیر پای مرتضاست چشم طاق عرش حق  خیره به ایوان طلا حسرت کعبه طوافی در سرای مرتضاست آرزوی آسمانیها تماشای علیست بر لب قدّوسیان هر دم دعای مرتضاست بهترین تصویر از حق ُّو حقیقت روی اوست صوت معراج رسول لــَـله صدای مرتضاست ناد او درمان درد لاعلاج و مشکلات دست عیسی نسخه ی دارالشّفای مرتضاست الگوی ایثار و عشق و غیرت عبـــّــاس اوست کلِّ فضل ساقیِّ لشکر برای مرتضاست یا علی ذکر لب فرمانروای دلبریست کربلا بی شک ُّو شبهه کربلای مرتضاست زینت روز ظهور مهدیِّ صاحب زمان برق تیغ ذوالفقار آشنای مرتضاست   @majmaozakerine
چهارپاره بیست و سوم رمضان – حضرت امیر   دوسه روز است خانه دلگیر است دوسه روز است مثل بارانیم دو سه روز است همدم اشکیم دو سه روز است روضه می خوانیم   دو سه روز است کوفه نشنیده نغمه های خوش اذانت را وقت افطار بر سر سفره یاد کردیم لقمه نانت را   دو سه روز است مثل فاطمیّه دور هم گریه می کنیم ولی روضه ها رنگ دیگری دارد ختم آن است ذکر وای علی   دو سه روز است نان و خرما را حسنت می برد برای یتیم می دهد سهم کودکان را بعد می کند بغض مثل کوچه کریم   دو سه روز است قلب زینب را داده آزار حرف بی پایه شده اوضاع مدینه ای انگار بازهم طعنه های همسایه   دو سه روز است چاه و نخلستان شده دلتنگ ربّــنای علی شده رویای مسجد و محراب گریه و سجده و دعای علی   دو سه روز است کوفه فهمیده می رسید از کجا غذای فقیر از کجا می رسید خرمایی تا شود باز روزه های فقیر   دو سه روز است اشک می ریزد گاه و بیگاه ازغمت حسنم بیش از پیش لرزه می افتد با دعای کمیل بر بدنم   دو سه روز است چشم عبّــاسم سرخ مثل زمان جنگ شده کوچه پس کوچه های کوفه پر از خشت و خاشاک و قلوه سنگ شده   دو سه روز است دختر حیدر خوابهای عجیب می بیند گاه گودال و خنجر و حنجر گاه شیب الخضیب می بیند   دو سه روز است کربلائیّم چشم بر چشم یار می دوزم مانده در بغچه یک کفن باقی وَ به یاد نگار می سوزم   دو سه روز است سخت می خواهم بزنم بوسه بر گلوی حسین وای از دود و خون و خاکستر پنجه ی گرگها و موی حسین   دو سه روز است درس قرآنم سوره ی کهف نی نشین شده است سینه ام مثل دامن و خیمه یا در ِ خانه آتشین شده است   دو سه روز است مثل بابایم می کنم گریه یاد لب تشنه وای از لحظه ای که می بینم بر روی حلق دلبرم دشنه   دو سه روز است بیشتر دارم انتظار وصال دلدارم با دعای فرج پس از روضه به امید وصال می بارم @majmaozakerine
غریبان حضرت علی (ع) نوحه   داغِ دلِ خسته جلی شد شام غریبان علی شد آه ازین غربت بی کرانه فرقِ بشکسته ، دفنِ شبانه یاعلی یاعلی یاعلی جان ** اولاد مولا زار و مدهوش تابوت بابا بر روی دوش زنده شد یاد یاس شهیده دفنِ آن مادرِ قد خمیده یاعلی یاعلی یاعلی جان ** مولای عالَم رفته در خاک ناله زنم با قلب صد چاک خورده بر فرقِ باب الحوائج ضربه ی فتته های خَوارج یاعلی یاعلی یاعلی جان ** تابنده شد نور هدایت از مهر رخشان ولایت مکتبش مکتب رَبّ یکتا درس او درس زُهد است و تقویٰ یاعلی یاعلی یاعلی جان ** ما چون شهیدان خدایی هستیم همه کرببلایی راه ما راه خیر و سعادت پیروی از وَلی ، تا شهادت یاعلی یاعلی یاعلی جان
نوحه مسجدی شب بیست و سوم لیلة القدر و ماهِ اِجابت لطف الهی شد بی نهایت رَبّی یا الله رَبّی یا الله... لیلةُ القدر و دل خدایی شد مدینه اي و کربلایی شد رَبّی یا الله رَبّی یا الله... ما را کن یا رب اهل سعادت رِزقِمان گردان فیض شهادت رَبّی یا الله رَبّی یا الله... دیگر رسد بر مَشامِ عالَم بوی عرفه،بوی مُحرّم سالار زینب سالار زینب... ای حسینی ها آماده باشید بر غم زینب دلداده باشید سالار زینب سالار زینب... اباعبدالله جانفدا گردد سرش هلال نیزه ها گردد سالار زینب سالار زینب... در راه اسلام میشود قربان در بین گودال با لبِ عطشان سالار زینب سالار زینب... دشمن ستیزی درس عاشورا باید که باشیم پیروِ مولا سالار زینب سالار زینب... از فتنه هاشان نباشیم ایمَن دل نبندیم بر لبخند دشمن سالار زینب سالار زینب... ما با خمینی بسته ایم عهدی ولیّ فقیه،نایبُ المهدی سالار زینب سالار زینب... تا دم آخر پا در رکابیم فدای دین و این انقلابیم سالار زینب سالار زینب... همیشه هر جا با ولی هستیم تا دمِ آخر با علی هستیم سالار زینب سالار زینب... @majmaozakerine
خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو سحر و روزه و افطار به هم ریخته است هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش: دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است بستر خالی تو گوشه این خانه پدر علتی شد که پرستار به هم ریخته است بودنت مایه آرامش و آسایش بود حال با رفتن تو کار به هم ریخته است حَسَن غم‌زده را بیشتر از زخم سرت قصه سینه و مسمار به هم ریخته است... حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین چون که با گفتنش هر بار به هم ریخته است... صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی از همان لحظه علمدار به هم ریخته است... گفته‌ای کوفه میارند مرا طوری که همه کوچه و بازار به هم ریخته است...  مهدی نظری @majmaozakerine
به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را       شنیدم نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را       نگه بر دیدۀ گریان مادر کردم و دیدم       که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را       امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت       به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را       به یاد غربت مادر فتادم پای تابوتت       چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را       ملاقات خدا رفتن عذار لاله گون خواهد       از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را       زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر       تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را       به گلزار جنان محسن در آغوشت چو بنشیند       ببوس از جانب من روی تنها یاور خود را       تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم       نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را       بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت       که گیرم در بغل نعش علّی اکبر خود را       یتیمان بر تو آوردند شیر و یاد من آمد       که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را       زبان طبع (میثم) را به محفل ها دُر افشان کن       که ریزد بر قدوم خاندانت گوهر خود را    غلامرضا سازگار @majmaozakerine
شب هاي احيا در فراق تو گذر شد عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد اي روضه خوان و يوسف زهرا کجايي آقا بيا روزم شب و شب هم سحر شد از اول ماه خدا ياد تو هستم اما چرا اين ناله هايم بي اثر شد آقا اجازه شب شب قدر است و روضه از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد مولاي دين رفت و جسارت ها شروع شد در سينه هاشان بغض مولا پر ثمر شد اما امان از روضه اي که خون تو گريي آقا اسارت رفت و زينب در خطر شد بي تو چه سخت است از سر و سرنيزه گفتن مولا بيا چون يک سه ساله در به در شد طشت طلا و خيزران ها بر حسينت بزم شراب و دختري غرق نظر شد وقتي جسارت بر سر ببريده کردند مويش سپيد و زينب تو خون جگر شد اين بار در شام و پليدي هاي بسيار گويد رقيه اي پدر وقت سفر شد مولا حلالم کن ولي اي صاحب من چشمان زهرا مادرت از گريه تر شد   @majmaozakerine
آقا بيا که بي تو پريشان شدن بس است از دوري تو پاره گريبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادي پذير نيست يوسف! ظهور کن که پريشان شدن بس است يعقوب ديده ام چه قَدَر منتظر شود؟ يعني مقيم کلبه ي احزان شدن بس است گريه ... فراق ... گريه ... فراق ... اين چه رسمي است؟! ديگر بس است اين همه گريان شدن بس است موي سپيد و بخت سياه مرا ببين ديگر بيا که بي سر و سامان شدن بس است تا کي گناه پشت گناه ايّها العزيز؟! تا کي اسير لذّت عصيان شدن؟! بس است خسته شدم از اين همه بازي روزگار مغلوب نفس خاطي و شيطان شدن بس است سرگرم زندگي شدنم را نگاه کن بر سفره هاي غير تو مهمان شدن بس است يک لحظه هم اجازه ندادي ببينمت گفتي برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول مي روم امّا دعاي تو... ...در حقّ من براي مسلمان شدن بس است دست مرا بگير که عبدي فراري ام دست مرا بگير، گريزان شدن بس است اِحيا نما در اين شب اَحيا دل مرا دل مردگي و اين همه ويران شدن بس است آقا بيا به حقّ شکاف سر علي از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است محمدفردوسي @majmaozakerine