باز هم دارد صدای گریه بالا می رود
امشب از بیت علی آرایه بالا می رود
در میان گریه ها «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» گفت
در جوابش دادِ هر همسایه بالا می رود!
عاملان شرع و قرآن کور و کر بودند چون
پشت در دارد صدای آیه بالا می رود
هر شبانه روز ماهی بود و زهرا آب شد
پس چرا هِی طول هر ثانیه بالا می رود؟!
حرف پیغمبر به یاد حیدر افتاد و چه دید؟
لحظه لحظه ارزش این هدیه بالا می رود
وقت غسل فاطمه لرزید دست حیدر و
آه ، دیگر شدت مرثیه بالا می رود😭
#فرید_افشاری
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت
گفتی علی!غمهای عالم از دلم رفت..
دیروز بود انگار با تو پا گرفتم
خندیدی و آرام دستت را گرفتم
دیروز بود انگار شب را کور کردیم
یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم
دیروز بود انگار رونق داشت باغم
با بودن تو غم نمیامد سراغم
دیروز بود انگار گل با شمع بودیم
شبها سر یک سفره باهم جمع بودیم
دیروز بود انگار دنیا کام من بود
در شهر عنوانم علی صف شکن بود
دیروز بود انگار دادم این خبر را
گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را
دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود
زیباترین اوقات من نان پختنت بود
دیروز بود انگار با شور جوانی
می ایستادی تا نماز شب بخوانی
امروز اما غم گرفته خانه ام را
سر درد اذیت میکند ریحانه ام را
امروز اما هر نمازش بی قنوت است
هرچیز میگویم جواب او سکوت است
امروز اما راه من بن بست خورده
بانوی من سیلی ز مردی پست خورده
امروز اما بخت حیدر واژگون است
هرجای بستر را که میبینیم خون است
امروز اما سوخت مغز استخوانم
با من وصیت کرد بانوی جوانم
امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد
از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد
امروز اما کوثر من در مدینه
زخم عمیق میخ در دارد به سینه
امروز اما خاک شسته جامه ام را
گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را..
امروز اما سر به زیر شهر هستم
دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم
امروز اما داغ زد بر روی داغم
فرمود وای از کشته ی خاک عراقم..
گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را
فرمود میبرند لب تشنه سرش را
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#سید_پوریا_هاشمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
#فاطمیه
صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا
ای بانی شکسته دل روضه ها، بیا
درد فراق تو به خدا می کشد مرا
رحمی نما به حال دل این گدا، بیا
از بس به هجر روی تو عادت نموده ایم
دل می رود به سمت گناه و خطا، بیا
ما در میان بحر گنه غوطه می خوریم
آقا نجاتمان بده از این بلا، بیا
مشغول خویش و بندۀ دینار و درهمیم
فکری به حال نوکر زهرا نما، بیا
لطف تو بوده گریه کن مادرت شدیم
ای سفره دار واسعۀ هل اتا، بیا
ای آخرین نگار دل آرای فاطمه
آقای من! برای رضای خدا، بیا
آقا به حقّ چادر خاکی مادرت
آقا به حقّ داغ دل مرتضی، بیا
#محمد_فردوسی
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
بعد از شهادت
برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد
ولی به غیرِ همین هقهقِ شبانه ندارد
درِ شکسته ، دو دستان بسته ، کوچهای باریک
برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد
مرا که روز سکوتِ یتیمهای تو کُشتهاست
به خانهای که دری بین آستانه ندارد
خدا کند نرسد صبح برنخیزم از خاکت
کجا رَوَم که علی بی تو آشیانه ندارد
هرآنکه دید مرا نیمه شب دراینجا گفت :
که این غریبه هرآنکس که هست خانه ندارد
به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت
مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد
نخواستی که بیافتد زمین علی ، چه بد اُفتاد
شبیه روضهی تو روضهای زمانه ندارد :
رسید طعنهی قنفذ به کودکانِ غریبم
چنان زدم که پس از این توانِ شانه ندارد
کسی نگفت مغیره بزن! ولی به علی زن
زنی که خورده زمین ضربِ تاریانه ندارد
(حسن لطفی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
روضه متنی #فاطمیه
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
تو آه می كشی و...
گفت: هرنفسی كه بی بی می كشید ، از دهنش خون جاری می شد،
تو آه می كشی و خون چكد ز پیروهنت
تو راه می روی و سرخ می شود حسنت
زهرا💔 جان
تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است
تو نان نمی پزی و سفره ی شبم خالی است
نه آب می خوری و آب می شود بدنت
وای وای وای
علی می گه: گفت فاطمه
بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت
بگیر پرده ، ببینم چه آمده به سرت
بلندتر شده این روزها نفس زدنت
مادر مادر مادر
چگونه در به رُخم باز كرده ای تنها
كه غرق خون شده پا در مسیر آمدنت
تو گریه می كنی و من به سینه می كوبم
برای زخم دو چشمت ، برای زخم تنت
امام زمان
زگیسوان پریشان زینبم پیداست
كه مانده نقش غلافی به دست شانه زنت
بس سوخته باغ ما دگر سر نزنید
این خانه ی آتش زده را در نزنید
مادر مادر
از ما كه گذشت مادری را دیگر
در خانه به پیش چشم دختر نزنید
آخ مادر مادر مادر مادر...
خدا مادراتون براتون نگه داره،
دیدید خونه ای كه،اون خونه مادر از دست داده،
یازهرا
اگر اون خونه دختر و پسر داشته باشه، تا وارد خونه بشه، جای خالی مادرش و ببینه، اون پسر كم میاره، از خونه می زنه بیرون، بمیرم برات
یه وقت ،ابی عبدالله وارد خونه شد، دید خانم زینب چادر مادرشو سر كرده، داره نماز می خونه، جای خالی مادرشو كه دید، كم آورد از خونه زد بیرون، اومد تو شهر مدینه، اومد،تو كوچه های مدینه ،صدا زد، ای مردم نامرد شهر مدینه !!!حالا راحت شدید مادرمو كشتید؟ بذار معرفی كنم كیم،
حسینم این همه بر سینه آذرم نزنید
نمك به زخم دل، درد پرورم نزنید
چرا؟
در این مدینه همین جا سر مرا ببرید
وای وای وای ..چی می خواد بگه
در این مدینه همین جا سر مرا ببرید
چرا؟
اما غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید
آ ی زهرا... آ ی زهرا... آ ی زهرا....
یه وقت یه عده اراذل ریسمان به گردن علی انداختند،
غیرتی ها كجا نشستند، باید ناله بزنی ، امام زمان میون شما داره گریه می كنه،
علی رو دارن می كشن،می کشن !!!
میون این مردم مدینه كه وایستاده بودن تماشا می كردند، یه مرد یهودی بر علی و زهرا گریه كرد،
ای وای ای وای، ای وای
مادر ..مادر ...مادر
گفت: نه اون علی كه من می شناسم، این علی نیست، آخه اون علی در خیبرو از جا كند، من باورم نمیشه، ریسمان به گردنش انداختند، جلو خانمش دارن می زنن،
یا زهرا،
حقشو ادا می كنی بگم،؟
ای وای ای وای،
همین طوری كه دارن مولا رو می كشن،
غیرتی ها،
آخه مولا غیرت الله،
یه وقت خانم خودشو كشوند رو زمین،گفت : كجا می بری علی مو ؟
صبر كن، یه وقت مولا صبر كرد،
سرشو پایین گرفت، نگاه نكرد فاطمه شو،
یا زهرا...
گفت: مولا جان سرتو بالا بگیر، نذار اهل مدینه به ما بخندند،
ای وای غیرتیا
مولای یا مولای، سرت رو بالا بگیر تو مرد خونمی، تو مرد عالمی، گفت: فاطمه، غیرتم اجازه نمی ده، نمی تونم سرم رو بالا بگیرم، گفت: علی!!! این دفعه رو به خاطر دل زهرا سرت رو بالا بگیر، یه بار دیگه ببینمت، آقا جیگرش آتیش گرفت، تا سرش رو آورد بالا دید سینه و صورت زهرا خونیه، گفت: فاطمه جای پنجه ی كیه رو صورتت؟
در خونه ی فاطمه رو آتیش زدند، شعله اش كشید كربلا،
ساکت نباشی،ای وای ای وای....
یه وقت خیمه های حسین رو آتیش زدند، اموالشو به غارت بردند، یه وقت زینب اُمد، گفت حسین،
حسین، حسین ،حسین...
مادرم وصیت كرده، زیر گلوتو ببوسم،
آقا جان حسین حسین،
این جا تو مدینه مادرو زدند، ریسمان به گردن علی انداختند، بی حرمتی كردند، كربلا، خود آقایی كه صاحب حرمت بود، جلوی زن و بچه اش حرمت شو ریختند،
اسباشونو نعل تازه زدند بر بدن حسین تازوندند، نیزه دارا اُمدند،
ای وای
یكی با شمشیر می زد،
یكی با نیزه می زد،
اونایی كه حربه ایی نداشتند، دامناشونو پر سنگ كردند، به. سرو بدن حسین،می زدن
ای وای
ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
ای وای ای وای...
ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غریب بودی و مادر نداشتی
حسییییین
هرکی میخواد بره کربلا...این دستاتو نشون بده به حسین،بگو آقا جان این دستا خالیه..
این سیاهی که تنم کردم آبروی منه....
آقا آبروم نره....
شب جمعه اس شب زیارتی حسینه..
دوست داری بین الحرمین باشی..این دستاتو بیار بالا
طوری صدا بزن حسینو ،که صدات برسه حرم حسین
آقا بگه جان حسین
از سویدای دلت صدا بزن
یاحسیییین.......
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
.
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#روضه متنی و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#بعد_از_شهادت
___
علی رو حلال کن ، ورم داره بازوت
علی رو حلال کن ، که بشکسته پهلوت
علی رو حلال کن برا لحظه ای که
تو افتاده بودی در افتاده بود روت ..
علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..
علی رو حلال کن ، عدو بی حیا شد
علی رو حلال کن ، که غوغا به پا شد
علی رو حلال کن برا لحظه ای که
برا اولین بار که پایِ مغیره به این خونه وا شد
علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..
___
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ...
از دست گریه های تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدایِ تو
*هر شب میومد کنارِ قبر زهراش .. یکی ازین شبا تا خواست در و ببنده دید صدا گریه میاد .. دید صدا صدایِ حسینِ ... میگه بابا امشب میری میشه منم ببری ؟.. من دلم برا مادر یه ذره شده .. نیمه شب دست حسینُ گرفت . با هم قدم قدم زنان اومدن کنارِ قبرِ بی بی ، چند قدم مونده به قبرِ بی بی دیدن حسین پا برهنه شد .. آروم آروم خودشو رسوند کنارِ قبرِ مادر .. دست به سینه گذاشت سلام داد .. یه وقت خودشو انداخت رو قبر مادر ، صورت به قبر گذاشت .. گفت مادر دلم برات تنگه ... مادر رفتی دیگه خبر از بچه هات نمی گیری .. ( کجا نشستن گریه کنا ، گفتمو التماسِ دعا ...) اینجا یه جا بود نیمه شب حسین صورت به قبرِ مادر گذاشت ... یه نیمه شبی هم بعدِ کربلا ، زینب اومد کنارِ قبرِ مادر ... صورت رو قبرِ مادر گذاشت ... گفت مادر ، یادته یه پیراهن بهم دادی به حسین بدم ؟ .. مادر هر دختری بره سفر ، سوغات می آره ، منم سوغات آوردم ... این پیراهن پاره پاره و خونی رو گذاشت رو قبرِ مادر ... مادر اینم سوغاتِ سفرِ زینب ... *
____
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#روضه_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
عمّار میگوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است. میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند.
📚منابع:
انوار العلومة، ص ۲۱۴
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀آفتاب شب یلدای همه
گریه ی پشت تمنای همه
هیچکس یاد غریبی تو نیست
گریه کن جای خودت، جای همه🥀
🔸صابر خراسانی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
#فاطمیه
#اللهمعجللولیکالفرج
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#محسنیه
تقدیم به اول شهید راه ولایت حضرت محسنبنعلی علیهالسلام
#بای_ذنب_قتلت
برای مادر خود تا سپر شدی دمِ در
گرفت جان تو را ضربههای محکم در
کسی هنوز نفهمیده داغ شیر خدا
غم تو بود؟ غم کوچه بود؟ یا غم در؟
عجب حکایت تلخی شد این که با شدت
به جان جسم تو افتاد بیمقدمه، در
سیاه شد همهی چوبها به این علت
که در عزای تو باشد لباس ماتم در
به شکل خون شده و قطرهقطره از آن میخ
به احترام تو میریخت اشک نمنم در
هزارسال گذشتهست و ماجرایی تلخ
هنوز هم که هنوز است مانده در خم در
به ذبح اعظم گودال سرخ عشق قسم
که تا ابد لقب توست: ذبح اعظم در.
دعای حضرت زهرا و محسن است فرج
که پرده میکشد از روی راز مبهم در
#مجتبی_خرسندی
#فاطمیه
#در_و_دیوار
.
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
حاج مهدی کمانی توی خونه مادر افتاده....mp3
زمان:
حجم:
7.33M
سبک شور مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
وای مادرم وای مادرم...
توی خونه، مادر افتاده
روی او هم، یک در افتاده
یاس پرپر، پرپر افتاده
دستِ بسته، حیدرافتاده
وای مادرم وای مادرم...
بین آتش، چادر او سوخت
تازیانه، خورد و بازو سوخت
خم شد آخر، تاکه پهلو سوخت
با یه سیلی، چشم و اَبرو سوخت
وای مادرم وای مادرم...
چی به روز، پیکرش آمد
پشت در با، باورش آمد
در دفاع از، حیدرش آمد
چه بلایی، بر سرش آمد
وای مادرم وای مادرم...
پیش چشمِ، شوهرش میزد
دومی با، نوکرش میزد
تازیانه، بر پرش میزد
او شرر بر، پیکرش میزد
وای مادرم وای مادرم...
سینهی او، تاکه خونی شد
محسن او، آسمونی شد
صورت او، ارغوونی شد
چادر او، لاله گونی شد
وای مادرم وای مادرم...
حیدرش را، اَشقیا بردند
سوی مسجد، قبله را بردند
پیش چشمِ، بچه ها بردند
بی عمامه، بی عبا بردند
وای مادرم وای مادرم...
از تن او، یک سری مانده
بر سر او، معجری مانده
مات و مبهوت، دختری مانده
فاطمه و..، لشکری مانده
وای مادرم وای مادرم...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_حضرت_زهرا_س
#فاطمیه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
سبک شور حضرت محسن ابن علی علیه السلام
بايد برای شما محزون بنویسم
یه شعری با خطِ پریشون بنویسم
تویی که فرزندِ علی و زهرا هستی
باید به وصفِت از دل و جون بنویسم
ای ماهِ علی ای نورِ جلی
این تقدیرِ خداوندِ، آقا ولی
گَر تو به دنیا بودی ای، شاه و ولی
مثلِ برادراتون می،بودی یَلی
خودت با دستِ نور و آسمونی
اِسمتو رو دلم نوشتی آقا
تو اهلِ دنیا نَبودی ، بِمونی
از اولش بودی بهشتی آقا
ای که رسیدن به تو لاممکن(مدد محسن)(٢)
ایکه گداته حور و اِنس و جِن(مددمحسن)(٢)
داری تو نوکر آقا از هر سِن(مدد محسن)(٢)
(یابن امیرِ مومنان آقام(مدد محسن)(۲))(٤)
سلام من به ساحتِ مقدس تو
که زهرا مادر تو بود هم نفس تو
شهادت تو اِنقَدَر فجيعِ كه در..
..روز جزا خودِ خدائه دادرس تو
از نسلِ نبی حيدر نسبی
تو مثلِ مادرت زهرا، حق طلبی
هم در حمايتِ مولا، تیغِ شبی
هم از جسارتِ دشمن، در غَضبی
درود من به اسمِ با شکوهِت
كه جاری شد از زبانِ پیمبر
خدایی که دیدنی میشه آقا
جلوهیِ پاکِتون به روز محشر
ای شده تسبیحِ تو شَهدِ لب(مدد محسن)(٢)
ای حسنی خو و علی مَشرَب(مددمحسن)(۲)
ای همه ی دلخوشیِ زینب(مدد محسن)(۲)
(يابن اميرِ مومنان آقام(مدد محسن)(٢))(٤)
هر کسی مُنکرِ وجودِ پاکِتون بود
خدا به روش دربِ جهنمش رو بُگْشود
این اعتقادمه خدا تو این زمونه
با شما شیعه های واقعی رو آزمود
جانم به فدات ای عالی صفات
این اعتقادمه هستم، آقا گدات
اسم شما شده شورِ، سینه زنات
دست منو بگیر آقا، روز مَمات
تو اولین مدافعِ ولایت ؛
تو آخرین شهید ما نبودی
تو اُسوهی علیِ اصغر هستی
اگر چه تویِ کربلا نبودی
ای حرمِ تو دلِ هر بیتاب(مدد محسن)(٢)
روضهی تو برای ما آداب(مدد محسن)(۲)
برادرِ کوچیکترِ ارباب (مدد محسن)(۲)
(يابن اميرِ مومنان آقام(مدد محسن)(٢))(٤)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_حضرت_محسن_ع
#حضرت_محسن_ع
#فاطمیه
سبک واحد احراق بیت و شهادت حضرت محسن علیه السلام.mp3
زمان:
حجم:
1.72M
سبک واحد احراق بیت امیرالمومنین و شهادت حضرت محسن علیه السلام
واویلا آتیش کجا و خانه ی آل الله..
واویلا زهرا به پشتِ این دره یالله..
واویلا دشمن نِموده حمله بر بیت الله
واویلا واویلا...
زهرا پُشتِ این دره لگد نزن ای ملعون
زهرا پُشتِ این دره سینَش شده پُراز خون
زهرا پُشتِ این دره شد رنگِ محسن گلگون
یا فاطمه یا فاطمه...
واویلا صبر علی خورده محک در کوچه
واویلا زهرای او خورده کتک در کوچه
واویلا آیینه اَش خورده ترک در کوچه
واویلا واویلا..
چهل نفر به یک نفر یکی با شلاق می زَد
چهل نفر به یک نفر مغیره میزَده بیحَد..
چهل نفر به یک نفر چی سرِ زهراش اومد؟!
وای مادرم وای مادرم...
واویلا این حاصلِ حمایت از آئينه..
واویلا مسمار در رفته فرو در سینه
واویلا حسین داره این صحنه رو میبینه
واویلا واویلا...
تو کربلا به سینه ی.. حسین سهشعبه خُورده
تو کربلا سه شعبه تیر، سینه شو بَد آزُرده
جوری که خَم شده تیر و.. از پُشت، دَر آوُرده
وای حسین وای حسین...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#واحد_حضرت_محسن_ع
#فاطمیه
@sabkeshermoharam
#کانال_سبک_و_شعر_مجمع_الذاکرین