eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6008290648715693196.mp3
2.26M
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مادر بیا به دیدنم امشب بیا ببین هستم به تاب وتب رسیده جان من دگر بر لب مادر کجایی مادر بیا بهر تماشایم از سلسله تمام اعضایم سائيده گردیده چنان پایم مادر کجایی مانند تو ای لاله پژمردم منم شبیه تو لگد خوردم برات بمیرم مادر ای مادر ببین چه کرده دشمنم مادر خون می چکد از گردنم مادر چیزی نمانده از تنم مادر آه و واویلا هر دم که قاتل دیدنم آمد بر گونه ام سیلی محکم زد آن بد دهن چقدره می زد بد آه و واويلا چون دومی دستاش چه سنگینه به مثل تو چشمام نمی بینه برات بمیرم مادر ای مادر سر تا به پای من پر از درده پلک دو چشم من ورم کرده سندی خدایی خیلی نامرده مادر کجایی مادر منم مانند تو دالم ببین که در کنج سیه چالم ایندم آخر یاد گودالم مادر کجایی مثل حسین دارد نشان پشتم ولی نشد بریده انگشتم برات بمیرم ای حسین جانم
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی حنیف طاهری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ موسای قصه های من آقای طورها ای برق چشم های تو خورشید نورها نور تو در نگاه خلایق نشسته است تنها ندیده اند تورا دیده کورها ما با وجودِ نام شما قد کشیده ایم بابَ الحوائج از ازل و تا به دورها آقا اصالتاً که سلیمان ما تویی حالا شدی اسیر خیالات مورها بمیرم برات ... چهارده سال از این زندان به اون زندان ... از این حبس خانگی به اون حبس خانگی ‌‌ ، آخرالامر هم تو سیاه چالِ نمور و تاریک ... روز و شب از هم تشخیص داده نمیشد ... شب ها دائم الصلاه بودی و روزها روزه‌دار ... صدا میزد خدا من از تو جای خلوتی میخواستم با تو مناجات کنم و حرف بزنم ... ولی این زندان آخر و زندان‌بانِ آخر نمیدونم چی بود! اون آقایی که هی میگفت خدا ، یه جای خلوت به من بده باهات حرف یزنم ، توو این زندان آخر هی میگفت کی منو راحت میکنی؟ خدا دیگه مرگِ منو برسان .. مثل مادرش که هی صدا میزد خدا کی مرگِ فاطمه رو میرسانی .. تو سجده ناله میزد خدا مرگِ موسی بن جعفر رو برسان ... خورشید هم اجازه ی داخل شدن نداشت در مَحبسِ تو محبس مهتاب و هورها داوودها به صوت شما گریه میکنند خیس است آیه‌های خدا در زبورها هارون زندگیِ تو قارون قصه هاست موسی ، اسیر مانده میان شرورها با تازیانه بر تن تو خط نوشته اند قربانیِ وِقاحتِ جمع جسورها ... این روزها به مادر خود گریه میکنی اشکی عجیب گریه ی چشمِ غیورها ( دیگه بریم کربلا با موسی ابن جعفر .. روزهای پایانی ماهِ رجب و آخرِ سال .. ) سرد است قتلگاه تو برعکسِ کربلا پس گریه میکنی تو به یاد تنورها ... ( با موسی ابن جعفر برا جدش ابی عبدالله گریه کنیم ... ) هرجا که سر گذاشت برآن ریگ‌های داغ از تاب رفت و باز به جای دگر گذاشت شب جمعه‌ست ... امشب اگر کسی هم نباشه کربلا ! مادرش زائرِ حرمِ .. انبیاء و اولیاء میان کربلا .. فاطمه جان، مادر جان روزهای آخرِ ساله .. دست ما رو پر کن .. ما کلی به روضه‌های حسینت اشک بدهکاریم .. اگه امسال کم گذاشتیم ما رو حلال کن ... خاک های گرم گودال رو زیرِ صورتش جمع کرد ... هی صدا میزنه یا غیاثَ المستغیثین .. ( کی صدا زد خدا به فریادم برس؟!) دید نانجیبا صدا میزنه سمتِ خیمه‌ها حمله کنید ... دیگه طاقت نیاورد هی میگه یا غیاثَ المستغیثین .. اما خواهر مگه طاقت میاره برادر رو تو این حال ببینه؟ صدا زد: اَما فیکُم مُسلِم ؟! یه نفر مسلمان بین شما نیست ؟ دستِ آخر رو کرد : يَا عُمَرَ بْنَ‌ سَعْدٍ أَ يُقْتَلُ‌ أَبُو عَبْدِ اللهِ‌، وَأَنْتَ‌ تَنْظُرُ إِلَيْه (1) حسین ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۷/رجب /سالروزشهادت حضرت احمدابن موسی(ع) - بزرگداشت شهادت شاهچراغ شیراز _______________ اهل دیاراحمدِ موسی ابن جعفریم(ع) ما در جوارِ احمد موسی ابن جعفریم(ع) هرچندخار ِ احمدِ موسی ابن جعفریم(ع) در سایه سارِ احمدموسی ابن جعفریم(ع) خاک غبارِ ِ احمدِ موسی ابن جعفریم(ع) تونور داده ای به تمامِ چراغها مشتاق روی ماه توام زین رواقها معراج بردیم تو به دوش بُراقها دیوانه میشوم من از این اشتیاقها دل بی قرارِ احمدِ موسی ابن جعفریم(ع) محتاج گشته ام به دَمی درسرای تو هرگزنبوده هیچ غَمی درسرای تو حتی نبوده زیر و بَمی درسرای تو یادِ بهشت جُرمِ کَمی درسرای تو مَحوِ بهارِ احمدِ موسی ابن جعفریم(ع) عمری بود که حاجِبِ دولتسَراشدم از خادمانِ کعبه‌یِ دارالشفاشدم این بارگه که صحنِ رضا در هوایِ اوست همچون کبوتری به سرایت رهاشدم عمری دُچارِ احمدموسی ابن جعفریم گرچه شدم به لطفِ تواِحیا.فدای تو بِرکه نَه ، رود نَه ، دریا فدای تو مولا نگاه کردی و آقا فدای تو ذُریه‌ ای به حضرت زهرا فدای تو ایل و تبارِ احمدموسی ابن جعفریم عمری بودبه پیش تو خِشتِ مُحَقَرم از خِشت خانه‌یِ تو وموسی بنِ جعفَرم ازسفره ی تو.شاهه چراغ لُقمه می‌برم درگوشه ای زصحن وسرایت کبوترم سُجده گذارِ احمدموسی ابن جعفرم دارم همیشه درسرم آقا خیالِ تو دارم نشان معرفتی از مَلالِ تو هر‌چند پُر شده همه‌جا قیل و قالِ تو دل را گِره زدند به پَرهایِ بالِ تو ماخاکسارِ احمدموسی ابن جعفریم ما کُشته مُرده‌یِ حرمِت تابه محشریم ماسر سپرده‌ی عَلَمت تابه محشریم سر میدهیم و مَردِ غَمِت تابه محشریم محتاج لطف و آن کرمت تابه محشریم ماذوالفقارِ احمدموسی ابن جعفریم غلامی(مجنون کرمانشاهی)_ موسی بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اللّهُمّ صَّلِ عَلَی السَیِّدِالسَّاداتِ الأعاظِمِ، أحمَدَ بنِ موُسَی الکاظِمِ، اَلشَّهیِدِالمَظلُومِ، الَّذِی کانَ کَریماًجَلیلاًوَرِعاً وکانَ أُبُوهُ (عَ)یُحِبُّهُ وَ یُقَدِّمُهُ وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدِبنِ مُوسَی الکاظِمِ، العَابِدِالزَّاهِدِ وَصَلِّ عَلی حُسَینِ بنِ مُوسَی الکاظِمِ الَّذِی قُتِلَ مَظلُوماً کَأفضَلِ مَاصَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍمِن أولِیائِکَ ۱۷ رجب المرجب،سالروز بزرگداشت شهادت ولی نعمتمان حضرت احمد ابن موسی،شاهچراغ(ع), بر پیروان راه آل الله ( ع)تسلیت باد🖤 التماس دعا
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اللّهُمّ صَّلِ عَلَی السَیِّدِالسَّاداتِ الأعاظِمِ، أحمَدَ بنِ موُسَی الکاظِمِ، اَلشَّهیِدِالمَظلُومِ، الَّذِی کانَ کَریماًجَلیلاًوَرِعاً وکانَ أُبُوهُ (عَ)یُحِبُّهُ وَ یُقَدِّمُهُ وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدِبنِ مُوسَی الکاظِمِ، العَابِدِالزَّاهِدِ وَصَلِّ عَلی حُسَینِ بنِ مُوسَی الکاظِمِ الَّذِی قُتِلَ مَظلُوماً کَأفضَلِ مَاصَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍمِن أولِیائِکَ ۱۷ رجب المرجب،سالروز بزرگداشت شهادت ولی نعمتمان حضرت احمد ابن موسی،شاهچراغ(ع), بر پیروان راه آل الله ( ع)تسلیت باد🖤 التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ بیا که ناز تو را با دلم خریدارم بیا که منتظر لحظه های دیدارم به راه آمدن تو اگر که سر بدهم ولی دوباره به چشمان تو بدهکارم ز جمعه های بدون تو سخت دلگیرم و از دقایق بی تو چقدر بیزارم شکسته شد دل بی طاقتم، بگو آقا برای آمدنت چند جمعه بشمارم یا صاحب الزمان نیامدی گل صحرا نشین زهرایی میان داغ فراغت ببین گرفتارم اگر چه دیدن ماه رُخَت میسر نیست خوشم که با رخ نادیده عالمی دارم
شاهچراغ، خاکِ تو از مشک برتر است چون مرهمی به جان و دل ریشِ مضطر است کوی‌ات صفای جان و دل نا امید خلق در آن سکینه‌ای ست که از حیّ داور است