eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5814171952436217245.mp3
2.86M
‍ ⚜️🕊 روضه و ذکر توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها _ به نفسِ سیدرضا نریمانی⚜️🕊 ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ *شبِ شهادت بی بی حضرت معصومه سلام الله علیهاست...*
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ ⚜️🕊 روضه و ذکر توسل ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها _ به نفسِ سیدرضا نریمانی⚜️🕊 ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ *شبِ شهادت بی بی حضرت معصومه سلام الله علیهاست...* بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند *اما داداش!...امام رضا!...* اما خیالت تخت هر جایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حالِ زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بارِ غم‌ هایی که دارم را گرفتند حتی زمانِ پر زدن از این قبیله مردم همه دورِ مزارم را گرفتند *اما دیگه کنایه بسه،روضه ی تو لفافه بسه.....* در شام اما خواهری مضطر چنین گفت : یا رب ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت … نیمی را کشیدند اصلاً تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش می‌گفت : با نیزه ، سوارم را گرفتند شاعر:محمدجواد شیرازی سرش رو اشقیا می بُرَّن چقدر بی حیا می بُرَّن بمیرم از قفا می بُرَّن پیشِ چشم زهرا می بُرَّن شکسته شد سبویِ ارباب وقتی نشسته رویِ ارباب تو پنجه هاشِ مویِ ارباب دشنه رو زد گلویِ ارباب دریایِ خونِ گودال حسینِ کُشونِ گودال نشسته رویِ زانو مادر میونِ گودال غرقِ خونِ گلوش می کردن با لگد پشت و روش می کردن عوضِ پیروهن نامردا تنش رو نیزه پوش می کردن شد قطعه قطعه جونِ ارباب همدمِ خاک و خونِ ارباب میاد به زیر نعلِ اسب ها صدایِ استخونِ ارباب یکی به پهلو می زد یکی به بازو می زد حالا برای غارت سنان به شمر رو می زد اَما فیکُم مُسلِم مگه بینتون مسلمونی نیست اَما فیکُم مُسلِم بخدا این رسمِ مهمونی نیست چه بی هوا زدنت چه بی حیا زدنت زدن و باز خندیدن به دست و پا زدنت اَما فیکُم مُسلِم ای حسین.....
‍ 🍂🍁*روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شهادت اختُ الرضا حضرت فاطمۀ معصمومه سلام الله علیه _ حاج میثم مطیعی* 🍁🍂 ┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄ ____ ↶توجه↷: جهت استفاده ، متون حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ____ ناگهان شهر قم از رنج و بلا عاري شد بركت از در و ديوار بر آن جاري شد و به همراه همان ابر كه باران آورد مهربایِ خدا در زد و مهمان آورد ار تبارِ گل و آيينه كسي آمده بود مژده ای دل كه مسيحا،نفسی آمده بود آب در دست اگر هست زمين بگذاريد و به تعظيم در اين خاکِ جبين بگذاريد دختری آمده از ايل و تبارِ حيدر از هر آنچه بنويسيم فراتر برتر وصفِ او را نتوان گفت به یک منظومه گفته معصوم به او فاطمۀ معصومه *موسی بن جعفر دخترشُ خيلی دوست داشت،شيعيان آمده اند ازموسي بن جعفر سئوال كنند،آقا مدينه نيست. اراده كردند سئوالاشون رو بنويسند،تحويل خانواده بدهند،سفرِ بعد بيان مدينه تحويل بگيرن،ضرورته بايد سريع برگردند،فاطمۀ معصومه شش سال داره،كاغذ رو گرفت، جواب ها رو سريع نوشت ، نامه رو گرفتند بين راه آقاشون رو ديدن،موسي بن جعفر نامه رو طلب كرد،آقا اين طورشد ، سئوالاتي داشتيم ، دخترِ شما جواب داد ، نامه رو گرفت ، شروع كرد خواندن ، سه بار فرمود : "فداها ابوها ..." پدرش به فداش بشه ... يه خانمي هم تو مدينه پدرش بارها فرموده بود: "فداها ابوها ...* وصف او را نتوان گفت به يك منظومه گفته معصوم به او فاطمه ي معصومه آفتابي كه به سر چادری از شب دارد جلوۀ فاطمه و هيبتِ زينب دارد ذوالفقارِ سخنش تيغ به كف مي آيد از نفس هاش فقط عطر نجف مي آيد آفتابی است كه اعجاز فراوان دارد چادرِ فاطمی اش عطر خراسان دارد *برادر براش نامه نوشته ... آخه يه سال بيشتر نتونسته فراق برادر رو تحمل كنه ... با برادرها و برادر زاده ها حركت كرده بيان خدمت برادر* به تماشایِ خدا آمده بود اما حيف او به دنبالِ رضا آمده بود اما حيف آمد اينگونه ولی هرچه كه آمد نرسيد عشق همواره به مقصد نرسيد كه اويس قرنی هم به محمد نرسيد عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسيد قصه اين بود و به وصفش قلم ما در ماند داغ ديدارِ برادر به دلِ خواهر ماند ... *برادرت رو نديدی ... يه خواهری هم كربلا اومد ... اي كاش برادرشُ نمي ديد ...* شمر مرو به قتلگه .... فاطمه مي كند نگه .... قصه اين بود و به وصفش قلم ما در ماند داغ ديدارِ برادر به دلِ خواهر ماند ... ماند تا آيينۀ مادرِ دنيا باشد حرم او حرمِ حضرت زهرا باشد صبح، شب مي شد و شب نيز سحر هفده روز *آخه وقتي رسيدن ساوه، دشمنایِ اهلبيت حمله كردند،جلو چشمای بی بی برادراشُ به شهادت رسوندن ... مريض شد آمد قم هفده روز فقط زنده بود.* صبح، شب مي شد و شب نيز سحر هفده روز چشم در راه برادر شد اگر هفده روز دم به دم پلك ترش روضه مرتب مي خواند شك ندارم كه فقط روضۀ زينب مي خواند *مثل تو به من تازيانه نزدن زينب ... مثل تو منو اسيری نبردن ... اتفاقاً مردم قم اومدن با احترام من رو به بيتُ النور بردن ... امان از اون خواهري كه وقتي همۀ بچه هارو سوار بر ناقه كرد ... همه رو سوار كرد، همۀ نامحرم ها دارن زينب و نگاه مي كنند ... "يا مُجيبَ المُضطَر ، بحق المُضطَر ، اَجبِ المُضطُر ...* حسين .....
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
|⇦•چشمۀ کوثر اگر به راه بیفتد.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ حاج سید مهدی میرداماد•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ چشمۀ کوثر اگر به راه بیفتد از سرِ عالم تبِ گناه بیفتد پرده بگیرد خدا اگر زِ مقامش از سرِ عقلِ همه کلاه بیفتد *یه جلوه رو نشان بده ، یه بار پرده رو کنار بزنه ، یه دونه از اون جلوه ها قیامت معلوم میشه .. سر بُوَد آن سر که در رکابِ عزیزِ فاطمه ارواحنا فدا بیفتد *خوشا به حالِ سری که تو درگاه و تو آستانۀ خانۀ فاطمه بیفته .. خوشا به حالِ سری که خاکِ قدم های فاطمه باشه ..* حُسن نبی فاطمه ست«بل هی أعظم» حق بده عاشق به اشتباه بیفتد *فرمود «وَ لَوْ کانَ الْحُسْنُ هَیئَةً لَکانَتْ فَاطِمَةَ» اگه همۀ خوبیها میخواست تو یه شخص جمع بشه میشد فاطمه بعد فرمود «بل هی أعظم» .. چقدر زیبا پیغمبر فرمود : «إنّ فاطمة إبنتی خیر اهل الأرض عنصراً و شرفاً و کرماً».. فاطمۀ من بهترینِ اهلِ عالمه .. بعد تو ادامۀ روایت می فرماید : «إِنَّ فَاطِمَةَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی ..» خانۀ فاطمه خانۀ منه .. دربِ خانه ش هم دربِ خانۀ منه .. کانا پیغمبر داره میبینه این روزا رو ..* حُسن نبی فاطمه ست«بل هی أعظم» حق بده عاشق به اشتباه بیفتد غُضُّوا أبصارَكُم خدا نپسندد روزِ قیامت به او نگاه بیفتد *اونجا معلوم میشه فاطمه ناموسِ خداست .. همه سرها رو بندازن پایین .. کسی زهرا رو نبینه .. الله اکبر .. آماده ای ؟..* دست نخواهد کشید از ولی الله گرچه گذارش به یک سپاه بیفتد *تا آخرین نفس شد یه سپاه برا علی .. شد یه لشکر برا علی .. ای جانم فدات بی بی جان .. همه شهدامون فیض ببرن .. حاج قاسم سلیمانی عزیز فیض ببره .. کاری کردن دلدل سوار عرب شروع کرد بلند بلند برا فاطمه گریه کردن ..* فکر کن آنکه پناهِ عالمیان است پشتِ درِ خانه بی پناه بیفتد .. فاطمه حوریه است پنجۀ ماهست وای اگر پنجه رویِ ماه بیفتد *دو سه جملۀ دیگه و از همه التماسِ دعا :* ماه زمین خورده بین راه عجب نیست شاه هم از رویِ ذوالجناح بیفتد تنگِ غروب است و شمر گرم بریدن تا که سری بینِ قتلگاه بیفتد *حالا که روضه ، روضۀ افتادنِ؛ منم از افتادن بگم .. تو اهل بیت چند نفر افتادن زمین .. (از افتادن ها بگم ؟...) از مدینه شروع کنم .. امیرالمومنین قهرمان خیبر یه بار افتاد زمین .. کجا؟.. بعضی نقل ها گفتن وقتی خبر دادن آقا بیا دیگه فاطمه نداری .. فَسَقَطَ علیٌ عَلى وَجهِ .. امیرالمومنین افتاد رو زمین ..لا اله الا الله .. اما امیرالمومنین از رو بلندی نیفتاد .. اما چند نفر سراغ دارم از بلندی افتادن .. مسلمُ از بالا بلندی انداختنش .. قمربنی هاشم از بلندی افتاد ..( زود بردمت سراغ اصل روضه) خوده ابی عبدالله از بالای ذوالجناح افتاد .. (چی میخوای بگی؟..) میخوام بگم ، مسلم ، عباس ، ابی عبدالله مرد بودن ، دلاور بودن ، جنگاور بودن میتونستن خودشونُ نگه دارن .. اما یه دختری نیمه شبی از بالایِ ناقه ها .. حسین .... از اون شبی که از بالایِ ناقه افتاد دیگه زبانش بند آمد .. دیگه لکنت گرفت .. تا اون شبی که خرابه سرِ بریده رو آوردن .. بریده بریده گفت : اَبا .. اَبا ..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5895407865815894511.mp3
5.6M
|⇦•چشمۀ کوثر اگر به راه بیفتد.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ حاج سید مهدی میرداماد•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ مُلَبّیاً دَعوَه الدّاعی! کردن به یاری‌اش که خیلی خوب است، مُنتهی وقتی که این ادعاها هم بشود...
کنارِ صحن تو ،دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی نشان مادر خود را همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم درون آن شکوه بار گاه یاور خود را کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده ندارد هر چه را ،دارد برات محشر خود را من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را علی اصغر یزدی
صل الله علی ساکن کرببلا_حاج محمود کریمی.mp3
2.94M
❤️ سبک : ... __ صلی الله علی ساکن کرب و بلا تشنه جام بلا ، یا حسین همه روز و ماه و سالم میدونی که تو چی حالم میدونی که آرزومه، تو بدی پر و بالم ای عشق آتشین ، اشک های من رو ببین یا حسین یا حسین  یا حسین صلی الله علی ساکن کرب و بلا تشنه جام بلا ، یا حسین صلی الله علی ساکن کرب و بلا تشنه جام بلا ، یا حسین یا حسین یا حسین  یا حسین سینه میزنم از عشق ات دل نمیکنم از عشق ات پیراهن عزای تو ، میشه کفنم از عشقت سینه میزنم از عشق ات دل نمیکنم از عشق ات پیراهن عزای تو ، میشه کفنم از عشقت ای کشتی نجات، فدای فدایی هات ، قربون سینه زن هات یا حسین یا حسین  یا حسین صلی الله علی ساکن کرب و بلا تشنه جام بلا ، یا حسین یا حسین یا حسین  یا حسین نوکری تو سعادت ، غلامی تو عبادت خداکنه بشه برای من ختم به شهادت خداکنه رو سفید شم، قایقمی تو ، شهید شم مثل غلامی سیاهی که نگاه تو خرید مثل کبوترم ، واشده بال و پرم، تو آسمون حرم یا حسین یا حسین  یا حسین مثل کبوترم ، واشده بال و پرم، تو آسمون حرم یا حسین یا حسین  یا حسین صلی الله علی ساکن کرب و بلا تشنه جام بلا ، یا حسین یا حسین یا حسین  یا حسین صلی الله علی ساکن کرب و بلا تشنه جام بلا ، یا حسین یا حسین یا حسین  یا حسین صلی الله علی ساکن کرب و بلا تشنه جام بلا ، یا حسین یا حسین یا حسین  یا حسین
اشعار مجالس مولودی و عروسی مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف برای شما اعضای محترم ((کانال مجمع الذاکرین ع ))شادوسر افراز باشید🌺 بزن روگل هاواردکانال مولودی بشو😍 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 💐🍃💐🍃💐🍃💐 💐🍃💐🍃💐 💐🍃💐🍃 💐🍃 @ewwmajmamolodi آیدی مدیر👇 @Ssss_113
‍ 🍂🍁*روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شهادت اختُ الرضا حضرت فاطمۀ معصمومه سلام الله علیه _ حاج میثم مطیعی* 🍁🍂 ┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄ ____ ↶توجه↷: جهت استفاده ، متون حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ____ ناگهان شهر قم از رنج و بلا عاري شد بركت از در و ديوار بر آن جاري شد و به همراه همان ابر كه باران آورد مهربایِ خدا در زد و مهمان آورد ار تبارِ گل و آيينه كسي آمده بود مژده ای دل كه مسيحا،نفسی آمده بود آب در دست اگر هست زمين بگذاريد و به تعظيم در اين خاکِ جبين بگذاريد دختری آمده از ايل و تبارِ حيدر از هر آنچه بنويسيم فراتر برتر وصفِ او را نتوان گفت به یک منظومه گفته معصوم به او فاطمۀ معصومه *موسی بن جعفر دخترشُ خيلی دوست داشت،شيعيان آمده اند ازموسي بن جعفر سئوال كنند،آقا مدينه نيست. اراده كردند سئوالاشون رو بنويسند،تحويل خانواده بدهند،سفرِ بعد بيان مدينه تحويل بگيرن،ضرورته بايد سريع برگردند،فاطمۀ معصومه شش سال داره،كاغذ رو گرفت، جواب ها رو سريع نوشت ، نامه رو گرفتند بين راه آقاشون رو ديدن،موسي بن جعفر نامه رو طلب كرد،آقا اين طورشد ، سئوالاتي داشتيم ، دخترِ شما جواب داد ، نامه رو گرفت ، شروع كرد خواندن ، سه بار فرمود : "فداها ابوها ..." پدرش به فداش بشه ... يه خانمي هم تو مدينه پدرش بارها فرموده بود: "فداها ابوها ...* وصف او را نتوان گفت به يك منظومه گفته معصوم به او فاطمه ي معصومه آفتابي كه به سر چادری از شب دارد جلوۀ فاطمه و هيبتِ زينب دارد ذوالفقارِ سخنش تيغ به كف مي آيد از نفس هاش فقط عطر نجف مي آيد آفتابی است كه اعجاز فراوان دارد چادرِ فاطمی اش عطر خراسان دارد *برادر براش نامه نوشته ... آخه يه سال بيشتر نتونسته فراق برادر رو تحمل كنه ... با برادرها و برادر زاده ها حركت كرده بيان خدمت برادر* به تماشایِ خدا آمده بود اما حيف او به دنبالِ رضا آمده بود اما حيف آمد اينگونه ولی هرچه كه آمد نرسيد عشق همواره به مقصد نرسيد كه اويس قرنی هم به محمد نرسيد عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسيد قصه اين بود و به وصفش قلم ما در ماند داغ ديدارِ برادر به دلِ خواهر ماند ... *برادرت رو نديدی ... يه خواهری هم كربلا اومد ... اي كاش برادرشُ نمي ديد ...* شمر مرو به قتلگه .... فاطمه مي كند نگه .... قصه اين بود و به وصفش قلم ما در ماند داغ ديدارِ برادر به دلِ خواهر ماند ... ماند تا آيينۀ مادرِ دنيا باشد حرم او حرمِ حضرت زهرا باشد صبح، شب مي شد و شب نيز سحر هفده روز *آخه وقتي رسيدن ساوه، دشمنایِ اهلبيت حمله كردند،جلو چشمای بی بی برادراشُ به شهادت رسوندن ... مريض شد آمد قم هفده روز فقط زنده بود.* صبح، شب مي شد و شب نيز سحر هفده روز چشم در راه برادر شد اگر هفده روز دم به دم پلك ترش روضه مرتب مي خواند شك ندارم كه فقط روضۀ زينب مي خواند *مثل تو به من تازيانه نزدن زينب ... مثل تو منو اسيری نبردن ... اتفاقاً مردم قم اومدن با احترام من رو به بيتُ النور بردن ... امان از اون خواهري كه وقتي همۀ بچه هارو سوار بر ناقه كرد ... همه رو سوار كرد، همۀ نامحرم ها دارن زينب و نگاه مي كنند ... "يا مُجيبَ المُضطَر ، بحق المُضطَر ، اَجبِ المُضطُر ...* حسين ..... @majmaozakerine