eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
  اگه اینهمه ترسیده، مادرِ دیگه اگه اینهمه رنجیده، مادرِ دیگه خواب دومادیت و دیده، مادرِ دیگه   اگه دلواپسی داره، مادرِ دیگه داره از غصه می‌باره، مادرِ دیگه می‌زنه زُل به گهواره، مادرِ دیگه   پیش خیمه مادرت ایستاده از نفس افتاده   چشماش خیسه می‌بینه میدون‌ و هوای پُر خون‌ و   «لالایی گلِ پونه قنداقه‌ت پُر خونه»   بند دوم    اگه رباب پُر از درده، مادرِ دیگه اگه دیر کردی غَش کرده، مادرِ دیگه دورِ حرم رو می‌گَرده، مادرِ دیگه   اگه بیاد تود مِیدونم، مادرِ دیگه چی بگم من نمی‌دونم، مادرِ دیگه گلوت و گفت بپوشونم، مادرِ دیگه   تا کی باید برم رو برگردم حرم گُم کردم   پشتِ خیمه تشییع شیرخواره چقده غم داره   «لالایی گلِ پونه قنداقه‌ت پُر خونه»   بند سوم   اگه خیلی پریشونه، مادرِ دیگه سَرِ خاک تو حیرونه، مادرِ دیگه داره لالایی میخونه، مادرِ دیگه   اگه گلوش پُر از زخمه، مادرِ دیگه میگه حرمله بی‌رحمه، مادرِ دیگه حالش و عمه می‌فهمه، مادرِ دیگه   من قربونِ عطش امروزت گریه‌ی جانسوزت   من قربونِ صورت مظلومت قربونِ حُلقومت   «لالایی گلِ پونه قنداقه‌ت پُر خونه»  
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و داند دل من   گذرم تا به درِ خانه‌ات افتاد حسین تا قیامت به خدا پای تو ماند دل من   وَ قَبْرُهُ‏ فِی‏ قُلُوبِ‏ مَنْ‏ وَالاهُ‏ سَیِّدِنَا یا ابا عبدالله   من به شوقِ حَرم زندگی کردم تا به آغوش بازِ تو برگردم   یَا رَحْمَهِ اللهِ الْوَاسِعَه، دست گدایانت را بگیر بابَ الْنِّجاه الاُمَّه حسین، حَبِیبُنَا یا نِعْمَ الاَْمیر   «سَیِّدِنَا الْمَظْلُومِ، یا حسین حسین»   بند دوم   جانِ جانان من و جانِ جهانی تو حسین هر دو عالم چه بُوَد بهتر از آنی تو حسین   تن به خواری و مَذِلَّت تو ندادی هرگز تا بشر راز مَذِمَّت بِرَهانی تو حسین   تویی تو نور قلوب آگاه سَیِّدِنَا یا ابا عبدالله   می‌کَنم دل ز دنیا ز هیئت نه می‌دهم سَر ولی تَن به ذِلَّت نه   راهِ تو راه آزادگی و، رسم و مَرام تو عزت است اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدیٰ، یعنی حسین نور هدایت است   یَا رَحْمَهِ اللهِ الْوَاسِعَه، دست گدایانت را بگیر بابَ الْنِّجاه الاُمَّه حسین، حَبِیبُنَا یا نِعْمَ الاَْمیر   «سیدنا المظلوم، یا حسین حسین»  
شکر خدا که سایه‌ی سرم یه پرچم شد یه یا حسین نوشتم و چشام پر از نَم شد شب و روزم داره با یا حسین به سر میشه شکر خدا که زنده بودم و مُحرم شد شرفم این گداییهام هدفم اینه که آقام بدی مُهر رضایت رو ببینم لحظه‌ی آخر مادرت واسه این نوکر بنویسه شهادت رو هر کی زندگیش، کربلایی شه آخرش برا، تو فدا میشه «ثارَ اللَّهِ حسین، ثارَ اللَّهِ حسین» بند دوم ما پای کار نهضت حسینی می‌مونیم عاشورایی میشیم همینکه روضه می‌خونیم به قول عشقمون “حاج قاسم سلیمانی” ما ملت شهادتیم و مَرد مِیدونیم سرنوشت شهیدامون روضه‌های سر پُرخون به خدا واسه‌مون درسه ملتی که شهادت داشت آبرو داشت و عزت داشت مگه از چیزی می‌ترسه؟ این سینه سپر، واسه هر خطر ما رو می‌کُشن، میشیم زنده‌تر «ثار الله حسین، ثار الله حسین» بند سوم باید تا روزی که خورشیدمون میاد از راه با ماه انقلاب بمونیم و نشیم گمراه چراغ روضه و نور کلام این آقا می‌رسونه ما رو به خیمه‌گاه ثارالله توی این دوره‌ی حساس دوست و دشمن رو خوب بشناس که بصیرت به جز این نیست اون نماز شب خونا رفتن زدن آقامون و کشتن دینِ بی‌معرفت دین نیست حرف آقامون، نور راه من تا صبح ظهور، آقا ماه من «مهدی العجل، مهدی العجل»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر نَفس که می‌کِشَم عمرم به پایان می‌رسد می‌شوم نزدیک‌تر بر مرگ و هجران می‌رسد کُلِ دارایی من این هیئت است و گریه‌ها هر دقیقه بی‌شما اندوه و خُسران می‌رسد روضه‌هایت را مگیر از من که می‌ترسم حسین روضه‌ها که رفت غم‌های فراوان می‌رسد هر نَفس که می‌کِشَم نزدیک‌تر بر تو شوم موقعِ رفتن دو دستانم به دامان می‌رسد بی‌سرو سامانِ تو بودم به امیدِ وصال… لحظه‌ی دیدار ماندم دل به سامان می‌رسد شک نکن که بدترینم زیرِ این چرخِ کبود ای طبیبِ نُه فلک دردم به درمان می‌رسد؟ با نگاهی حال و روزم را عوض کن یا لطیف با چنین حالی گدایت دل پریشان می‌رسد می‌شوم دلتنگِ تو پس می‌روم سمتِ حرم عطر و بویِ کربلایت از خراسان می‌رسد
همچین که می‌خواست بره میدان اومد در خیمه‌ی زن‌ها شروع کرد خداحافظی بکنه قدری این خداحافظی طول کشید. ابی عبدالله صدا زد به زن‌ها:« علیم و رها کنید! علیِّ من غرق در خدا شده. رهاش کنید تا بره میدان به آرزوش برسه». همچین که می‌خواست بره؛ ابی عبدالله بهش فرمودند:«علی جان! یه مقداری جلوی چشم‌های من قدم بزن! میخوام قد و بالات و ببینم اما نوشتن نگاه حسین نگاه ناامیدانه بود به علی. یه نگاهی به علی اکبرش کرد انگار دیگه آخرین نگاه حسین به جوونشه انگار دیگه تمومه. انگار دیگه علیش و نمیتونه ببینه…   بند دوم   روایت میگه دست به محاسنش گرفت؛ اومد تا وسط میدان صدا زد:« ابن سعد! خدا رَحِمت و قطع کنه، که داری این‌جوری بچه‌های من و ازم میگیری؛ رَحِم من و از علی‌اکبر قطع می‌کنی… این محاسن و در دست گرفت صدا زد:« خدا شاهد باش خودت میدونی من دارم کی‌و می‌فرستم به میدان؛ کسی که شبیه‌ترین فرد خَلقاً و خُلقاً و منطقاً به رسول الله‌ه. این شخص و دارم می‌فرستم میدان. اما رفت میدان و رزم عجیبی کرد و یه لحظه دیدم دوباره برگشت؛ صدا زد:« بابا! این زره منو داره اذیتم می‌کنه…   بند سوم   میدونی چرا این حرف و زد؟! بعضی از بزرگان میگن هنوز حسین چشم از علی برنداشته، هنوز دل از علیش نکَنده… – بابا تشنگی داره خیلی منو اذیت می‌کنه. فلذا میگن:« ابی عبدالله زبان مبارک و توو دهن پسرش گذاشت یعنی علی جان! ببین من از تو تشنه‌ترم»…   بند چهارم   صحنه‌ی روضه در این جمله مُجسم باشد پشت هر قدّ رشیدی دو قد خم باشد   مادری‌تر ز همه راه برو کِیف کنم دیدن قامت تو لذت عمرم باشد   در پِی‌ات آمدم از خیمه محاسن بر دست بس که شأن تو در این رتبه معظم باشد   با زمین خوردن تو زندگیم ریخت بهم حق بده تا به قیامت کمرم خم باشد   از کجا تا به کجا پیکر تو ریخته است هرچه می‌چینم عزیزم بدنت کم باشد   بند پنجم   تا که زانوم زمین خورد همه خندیدند با غمت شادی این قوم فراهم باشد   چه کنم پیکر 👇
تا که زانوم زمین خورد همه خندیدند با غمت شادی این قوم فراهم باشد چه کنم پیکر تو از بغلم می‌ریزد صد و ده تا پسر امروز به دستم باشد تو چه گفتی که چو مادر دهنت را بستند دنده‌ی خورد شده شاهد حرفم باش کوچه‌ای باز شد و از دوطرف می‌خوردی جای صد ضربه به روی بدنت هم باشد پای ناموس، وسط آمده برخیز علی عمه‌ات بی من و تو بی‌کس و مَحرم باشد بند ششم « پای ناموس، وسط آمده برخیز علی عمه‌ات بی من و تو بی‌کس و مَحرم باشد» علی جان نگاه کن عمه چه جوری داره از دم خیمه میدَوه! همه هم ایستادن دارن نگاش میکنند! زینبی که تا حالا کسی قد و بالاش و ندیده هی توو سرش میزنه؛ وا محمدا! وا حسینا… بند هفتم «خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر» شیخ جعفر شوشتری میگه ابی عبدالله همچین که اومد نگاش به بدن علیش افتاد، همونجا یهو محاسنش سفید شد، پیر شد حسین… توو مجلس عبیدالله هم اون ملعون وقتی سر ابی عبدالله رو گذاشتن جلوش؛ این نی و برداشت؛ اون چوب دستیش و برداشت هی به این لبها میزد! میگه این چوب و هی میزد زیر لب حسین، با لبها بازی میکرد هی میزد به محاسنش – ها! حسین! پیر شدی»… یهو یه زن از وسط جمعیت بلند شد – نزن نامرد؛ داداشم اون لحظه‌ای که اومد بالا سر جوونش پیر شد… بند هشتم یکیم توو کوچه‌ها امام حسن و دید گفت:« ها! پیر شدی؛ ما هم‌سنیم، تو چرا اینقدر پیر شدی؟! محاسنت سفید شده؟! آقا جوابش و داد:« ما بنی هاشم زود پیر میشیم، اگه پیش شماها هم مادرتون و زده بودن پیر می‌شدین