🏴#ماه_رمضان
🏴#مناجات_با_خدا
🎤مداح :حاج یوسف ارجونی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گفتی بیا و من سوی تو دعوتم
مهمان تو خدا در ماه رحمتم
یارب مرا ببخش(۲)
غرق گناهم و خود آگهی بدم
سوی تو ای خدا با دعوت آمدم
یا رب مرا ببخش
در طول عمر خود بد کرده ام خدا
کوه گناه و جرم آوردهام خدا
یا رب مرا ببخش
من دلشکسته ام تنها و خسته ام
باز آمدم سویت دل بر تو بسته ام
یا رب مرا ببخش
من کرده ام خطا تو کرده ای عطا
از تو ز مرحمت خواهم کمک خدا
یا رب مرا ببخش
ای تکیه گاه من پشت و پناه من
امشب بود خدا بر تو نگاه من
یارب مرا ببخش
ادعونی استجب از تو شنیده ام
شرمنده گشته با اشک دو دیده ام
یا رب مرا ببخش
خارم به روزگار پروردگار من
بگذر زجرم من ای کردگار من
یا رب مرا ببخش
از تو تمام عمر شرمنده ام خدا
با گریه سر به زیر افکنده ام خدا
یا رب مرا ببخش
هستم خدای من مستحق عذاب
امشب به فاطمه بر من بده جواب
یارب مرا ببخش
گر پستم و بدم من بنده ی توام
از این همه گنه شرمنده ی توام
یارب مرا ببخش
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#ماه_رمضان
🏴#مناجات_با_خدا
✍شاعر:حاج غلام رضا سازگار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اگر عبد گنه کارم تو را دارم چه غم دارم
اگر مرغ گرفتارم تو را دارم چه غم دارم
اگر آلوده و پستم و گر خالی بود دستم
و گر سنگین بود بارم تو را دارم چه غم دارم
اگر آتش برافروزی تن و جان مرا سوزی
چه باک از شعلۀ نارم تو را دارم چه غم دارم
هم از لطفت بود هستم هم از جام تو سرمستم
هم از شوق تو سرشارم تو را دارم چه غم دارم
چه در صحرا چه در دریا چه در پایین چه در بالا
به هر جانب که رو آرم تو را دارم چه غم دارم
کیم من عبد شرمنده سیه روی و سرافکنده
که با این جرم بسیارم تو را دارم چه غم دارم
تهی از برگ و از بارم میان لاله ها خارم
نباشد کس خریدارم تو را دارم چه غم دارم
قرار من شکیب من طبیب من حبیب من
دوایم ده که بیمارم تو را دارم چه غم دارم
تو ستّار العیوب استی تو غفّار الذّنوب استی
الا ستّار و غفّارم تو را دارم چه غم دارم
سیه رویم سیه بختم بدین پروندۀ سختم
بدین اشکی که میبارم تو را دارم چه غم دارم
نه آبی در صبو دارم نه نائی در گلو دارم
نه بر رو آبرو دارم تو را دارم چه غم دارم
منم (میثم) که پیوسته به احسان تو دل بسته
بغیر از تو که را دارم تو را دارم چه غم دارم
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#ماه_رمضان
🏴#مناجات
🎤مداح :حاج مهدی رسولی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای دوای درونِ خسته دلان
مرهمِ سینۀ شکسته دلان
مرهمی لطف کن که خسته دلم
مرحمت کن که بَس شکسته دلم
گرچه من سر به سر گُنه کردم
نامۀ خویش را سِیه کردم
تو در این نامۀ سیاه نبین
کرَم خویش بین، گناه مبین
با وجودِ گناهکاریها
از تو دارم امیدواریها
زَ آن که بر توست اعتمادِ همه
ای مرادِ من و مرادِ همه
تو کریمی و بینوای توأم
پادشاهی و من گدای توأم
ِنِی گدایی که این و آن خواهم
کام دل، آرزوی جان خواهم
بلکه باشد گداییام دردی
اشکِ سرخی و چهرۀ زردی
چون به خاک اوفتم، به صد خواری
تو زِ خاکم زِ لطف برداری
بس بُوَد اين که سوختم يکبار
"وَ قِنَا رَبِّنا عَذابً النّار"
آتش از چون مَنی چه افروزد؟
بلکه دوزخ زِ ننگِ من سوزد
گُنه ام بخش و طاعتم بپذير
که همين دارم از قليل و کثير
در شب تيره چون دهم جان را
هَمرَهم کن چراغ ايمان را
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دست من را ول نکن، دنیا خرابم می کند
در هیاهو، زیر دست و پا خرابم می کند
بین هیئت، وقت روضه گرم تسبیح توام
دور از گرمای تو، سرما خرابم می کند
غیبت و تهمت شده کارم حواسم نیست که
آخرش این حرف ها، یکجا خرابم می کند
جرم هایم را که تو می بخشی و خط می زنی
آه، پیش چشم تو امّا خرابم می کند
اشک هایم را بگیر و معصیت ها را ببخش
شرم این بار گنه، فردا خرابم می کند
دل پریشانم از اینکه معصیت های زیاد
پیش چشم حضرت زهرا خرابم می کند
دست من را بین دست مهدی زهرا گذار
هرکسی غیر از خود آقا خرابم می کند
قصه ی لب تشنگی و آب، آبم می کند
روضه ی بی دستیِ سقا خرابم می کند
های هایِ گریه ی جانسوز آقایم حسین
بر سر نعش گل لیلا خرابم می کند
وحید محمدی
#مناجات_با_خدا
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
شعر مناجات با خدا
گریز به روضه حضرت عباس علیه السلام
آمده عبد گنهکار، بگو می بخشی
با دلی زار و گرفتار، بگو می بخشی
چشم امید مرا تار نکن یا الله
باز هم حضرت غفار، بگو می بخشی
کار ما را نگذاری تو به آن آخر وقت
اولین لحظه ی دیدار، بگو می بخشی
با بدهکار خودت باز مدارا کن، آه
طلبت را به بدهکار، بگو می بخشی
تا که آب از سر من رد نشده کاری کن
مثل آن توبه ی هر بار، بگو می بخشی
من خودم آمده ام، فاش بگویم خجلم
سر به زیر آمدم ای یار، بگو می بخشی
دم افطار فقط یاد لب عطشانم
به همان روضه ی افطار، بگو می بخشی
قسمت می دهم اینبار به عباس علی
به دو تا دست علمدار، بگو می بخشی
وحید محمدی
#مناجات_با_خدا
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم
خیلی برای بندگی همت ندارم
اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم
چشمی برای دیدن عبرت ندارم
امروز و فردا می کنم هنگام توبه
حالی برای ترک معصیّت ندارم
ارزان خودم را باختم در دار دنیا
اما حواسم نیست من قیمت ندارم
افتادم اما باز دستم را گرفتی
جایی به جز این خانه من عزت ندارم
وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است
چیزی برای خانه ی غربت ندارم
باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است
چشم امیدی جز به این رحمت ندارم
وقتی حسین بن علی را دوست دارم
از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم
شب های جمعه مادری قامت خمیده
هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده
وحید محمدی
برچسبها: شعر مناجاتی, اشعار مناجاتی, شعر مناجات با خدا, گریز روضه قتلگاه,اشعار مناجات با خدا
#مناجات_با_خدا
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
اگر به حال دل خسته ام توان ندهی
اگر که اشک بصر را به من روان ندهی
به وقت یوم حسابم، حساب من پاک است
اگر که صبح قیامت به من امان ندهی
هزار توبه شکستم ولی حواسم نیست
برای توبه تو شاید دگر زمان ندهی
بزن ولی جلوی چشم بندگانت نه
مرا به خلق خودت اینچنین نشان ندهی
اگر بدم تو ولی خوب باش و خوبی کن
حواله ام به سر کوی این و آن ندهی
زبان و غیبت و حال دعا؟ تو حق داری
اگر دعای مرا ره به آسمان ندهی
همیشه بند دلم را گره زدم به حسین
خدا نکرده دلم را به دیگران ندهی
من آخر از سر این ضطراب می میرم
اگر دوباره حرم را به من نشان ندهی
...
فدای دست کریمت نمی شد آقا جان
نگین دست خودت را به ساربان ندهی؟
وحید محمدی
#مناجات_با_خدا
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین