بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ ، بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ...
(مادرش که اینجوری نمیگه ، زجه میزنه میگه داد میزنه میگه...
بُنَیَّ...)
اگر از روضه خود دور برانی تو مرا
من که دلبستهی این گریه وُ آهم چه کنم
(ان شاءالله امشب به عباسش بگه عباس ، خیمشو آماده کن اینو ما پذیرفتیم... همچین که حُر اومد بقلش کرد همینجور که بقلش گرفته بود تموم شد کار ، تا تو آغوش حسین قرار گرفت ابی عبدالله همین جور که حر رو بقل گرفته بود اشاره زد به عباس ، عباسم خیمهاش رو آماده کن قبولش کردم ، مگه میشه کسی درخونه ابی عبدالله بیاد آقا درو به روش ببنده درو به روش باز نکنه
حسین حسین...
حسین حسین...
نمیدونم چرا دلم سیر نمیشه از این ذکر ، یعنی اگه تو بخدا تا سحرم همینجور گریه کنی منم همینجور مناجات بخونم هی میخوام لابهلاش هی بگم حسین حسین حسین...)
بیا نگار آشنا
شبِ غمم سحر نما
مرا به نوکری خود(۲)
شها تو مفتخر نما(۲)
ای گل وفا حسین
معدن سخا حسین
می کشی مرا حسین
می کشی مرا حسین
حسین جان حسین...
به محرم ، به سیاهی ، به غمت محتاجم
گر نشد لایق دیدار نگاهم چه کنم
من اگر دور شوم از تو دلم می میرد
(دست خودم که نیست...)
بی تو درمانده و بی پشت و پناهم چه کنم(۲)
(کاروان ابی عبدالله از مدینه راه افتاد ، این دو تا آقازادهی بیبی حضرت زینب ، فداشون بشم قربونشون برم ، دنبال کاروان نبودند ، اینقدر به پدرشون اصرار کردن ، آخه بابا بذار ما هم بریم ، آخه عبدالله مریض احوال بود ، اینا قرار بود بایستن ، آقا بهشون فرموده بود شما کنار پدرتون بمونید گفتن چشم ، ولی تا کاروان راه افتاد ، دیدی مثلا بابات بهت میگه امسال نمیخواد بری کربلا اربعین ، میگی باشه ولی دلت بالاخره هی شور میزنه دیگه از این ور امر پدرِ خب باید گوش کنی از اون طرف هی میگی بابا میشه من برم امسال ، اجازه بده برم...
اومدن پیش بابا ، بابا آخه اکبر رفت قاسم رفت عبدالله رفت ، بنی هاشمیا همشون رفتن ، کسی دیگه تو مدینه نمونده ، به ما هم اجازه بده بریم ، عبدالله جعفر قبول کرد ، یه دست خطی نوشت برای ابی عبدالله و برا خواهرش ، دست خطُّ داد بهشون ، سریع برید خودتونو برسونید به کاروان ، نزدیکای مکه بود شاید نمیدونم ، که این دو تا سوار و دو تا آقازاده خودشونو رسوندن از اون دور منادی فریاد زد ، دو تا سوار دارن میان آقا ، یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد ، بی بی هم از محمل سرشو بیرون آورد کیه ، خدایا ، آخه دل بیبی هی تو این سفر
قسمت دوم روضه⬇️
سرشو از محمل بیرون آورد بَه بچه هامن الهی قربونشون برم ، خداروشکر الحمدللّه خودشونو رسوندن ، دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله دایی جان ، به پاهای داییشون ابی عبدالله افتادن ، دایی جان بابامون مارو فرستاده اینا هم دست خطشه ، ما اومدیم کنار مادرمون باشیم ، آخه شنیدیم وقتی تو رو میکشن مادر ما قراره به اسارت بره ، چجوری میشه ما تو مدینه باشیم مادرمون رو ببرن به اسارت دستاشو ببندن...
یه چیزی من میگم شما بخدا یه چیزی میشنویدا ، مثلا تو بدونی ان شاءالله خدا برای هیچ کسی نیاره این صحنه رو تو بدونی مثلا من خودمو ميگم مادرم داره میره سفر ، بدونم آخر این سفر قراره یه اتفاقی بیفته هر جوری باشه دنبال مادر خودمو میرسونم ، آخه مادر ما هم که وقتی میخواست از خونه بره مسجد برا فدک هر کاری کرد ، امام حسن گفت من باید دنبالت بیام ، آخه نمیشه که...
توو این مسیرم هی دلش شور میزد خدایا اتفاقی برا مادرم نیفته ، آخرشم تو راه برگشت خونشون همینجور که دستش تو دست مادرش بود ، اون نامرد اومد گفت بده فدکو ، مادر این قواله فدکو گرفت پشت کمرش ، پشت چادرش پنهان کرد اون نامرد اصن سوال نپرسید که ، جلو امام حسن چنان تو صورت مادرم زد ، اینا همه بچه ها میدونن...
نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد ، هاا نمیشنوم از گوشه کنار داری چی میگیا ، هر زمزمهای که داری یه جوری زمزمه کن که بغل دستیت بشنوه)
میرود سمت برادر به تنش تب دارد
دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
(چی؟)
به فدای سرِ تو هر چه که دارم این است
چه کنم هست همین هر چه که زینب دارد
ارث زینب قد خم بود ، قسم داد و گرفت
اذن خود را هم از آن قد مورب دارد
(دنبالِ من میای..
پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند
شیر این بیشه عجب باد به غَبغَب دارد
رفت و فریاد برآورد برادر بشتاب
تیغ وراث علی از دو طرف لب دارد
(پشت به پشت شدن دو تا داداش وقتی اومدن اذن گرفتن از داییشون ، بهشون اجازه داد مفصله جریان حالا طولانیه نمیگم ، پشت به پشت شدن گفت داداش از همدیگه جدا نشیم گفت چشم داداش پشت به پشت شدن شمشیر برداشتن یکی از این طرف یکی از اون طرف زدن به دل لشگر ، اینقد کشته دادن اینقدر اینا باجنم بودن اینقدر لشگر کشته داد..
حق همین است که قربانی اکبر بشویم
زینب است این که دو فرزند مودب دارد
از یمین می روم از سمت یسارش با تو
دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد
بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم
مادر ماست که در خیمه ، مرتّب دارد
زیر لب زمزمه ناد علی می خواند
دارد از هیبت اولاد علی می خواند
(بچه های مننا ، هی به زنها میگفت ببینیدشون، قربونشون برم ببین چجوری ، چقدر خوب دارن میجنگن)
تکیه دادند به هم هردو برادر این بار
هر دو در مرکز این دایره وُ چون پرگار
دور خود ساخته اند از سر دشمن کوهی
تن بی سر چقدر ماند و در این انبوهی
خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای
(یه نفر داد زد پس اینا بر نمیآیم ، اینا شیر بچه های علیان ، پس این خونواده نمیشه براومد.
خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای
(گفت باید این دو تا رو راهش اینه از هم جدا کنیم ، این دو تا ، تا با همدیگه و کنار هم پشت به پشت باشن نمیشه کاریش کرد ، یه نفر گفت امیر چکار کنیم ، بدجور دارن لشگر رو میپاشن ، گفت باید این دو تا رو از هم جدا کرد ، چجوری؟
بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای
ناگهان هردو برادر به کمین افتادند
زیر باران جفا هر دو زمین افتادند
بدن هر دو پر از تیر ، به هم دوخته شد
چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد
(معطلت نکنم)
اول از ترس در آن حال رهاشان کردند
بعد با تیغه شمشیر جداشان کردند
این طرف ، حادثه از چشم زنی دور افتاد
آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد
گَرد ، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم(۲)
چشم مادر نگران شد به پسرها کم کم
(دلِ زینب داره شور میزنه ، یه نفر خبر آورد توو خیمه ، عمه جان بچه هات انگار دیگه صداشون نمیاد ، عمه جان انگار بچه هات رو زمین افتادند)
عاقبت واقعه ، شد آنچه که زینب می خواست
نذر او گشت اَدا ! شکر ، حسینش برجاست
(از این جای شعر به بعد باید ناله ات رو آزاد کنی من راحت بتونم بخونم)
پسرانم به فدای سر تو ، غم نخوری
هر دو قربان علی اکبر تو ، غم نخوری
پسرانم که بماند ! خودِ زینب هم هست
جان من نذر علی اصغر تو ، غم نخوری
تو سفارش شده مادرِمانی ، قَسمت
می دهم جان من و مادر تو ، غم نخوری
هرچه غم مال من و قول بده تا آخر
هرچه غم خورد اگر خواهر تو ، غم نخوری
داداش بهم قول بده ، من نگرانیِ تو رو نمیتونم ببینم ، هان دلت کجا رفت ، نگرانیِ تو رو نمیتونم ببینم ، این زن نمیتونه نگرانیه ولیشو امامشو ببینه ، یه روزیم رسید امیرالمومنین اومد بالا سرِ فاطمه اش ، هر چی صداش میزد جواب نمیداد ، یهو رو کرد گفت زهرا جان تو هم جواب علی رو نمیدی؟ ،
یهو روایت میگه اشکای چشم علی رو صورت فاطمه چکید ، بیبی چشماشو باز کرد دستای شکستهاش رو بالا آورد ، اشکا رو از گوشه چشمای علی پاک کرد
Fadaeian_Shab04Moharam1402_03.mp3
16.06M
ازخیمه میکنه نگاه. به اون دوتا شبیه ماه
خدارومیگیره گواه که دل بریده از نور دیده
قسم داده دادشو به مادرش به باباش
با دست خود پوشونده. کفن تن پسرهاش
به پیش چشما میون رفتناتون
زخم روی تنتون
خنده ی دشمناتون
ابنای زینب
بسه رهایی میشم
#زمزمه
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_سید_رضا_نریمانی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
به هنگامه ی ظهر دهم نوبت حماسه ی من شده
آماده ی منای تو اند دو قربانی کفن شده
ظهور صلابت جعفر و طلوع شجاعت حیدری
شده جلوه گر از این دو ماه مهر خواهر و برادری
مگر خواهر نباشد که در این صحرا بمانی تنها
الهی که فدای تو شود جانم عزیز زهرا
حسین جانم حسین جانم
فدایت زینبت با این دوطفلان
حسین جانم حسین جانم حسین جان
****
به طرف میدان میروند یکی چون حسن یکی چون حسین
میریزم کاسه ای پر از اشک پشت سر دو تا نور عین
شروع رجز با یا علی امیری حسین نعم الامیر
دعای مادرم فاطمه است پشت سر دو تا بچه شیر
فدایی تو اند هر دو قبول کن تو وِ را از خواهر
اگر در راهت افتادند بدون سر فدای اکبر
حسین جانم حسین جانم
فدایت زینبت با این دوطفلان
حسین جانم حسین جانم حسین جان
****
خواهر شهید کربلا همه چیشو داد برای حسین
هرکسی که باشه زینبی جون میذاره به پای حسین
چه خواهرایی که تو این زمون دلا رو زدن به دل بلا
برادراشون شده قربون خواهر شهید کربلا
چه خواهرها چه مادرها چه گلها نذر زینب کردند
به قربان سرِ زینب اگر دل خسته و پر دردند
حسین جانم حسین جانم
فدایت زینبت با این دوطفلان
حسین جانم حسین جانم حسین جان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هرکسی یا علی به لب داره
سپر بلاشه چادر فاطمه
هرکی مدافع حرم باشه
پسر عقیله ی بنی هاشمه
حرم یعنی اونجا که میشه
بلاد سربازان حسین
حرم یعنی کشور علی
حرم یعنی ایران حسین
نحن ابناء زینب کبری
نحن انصار ابی عبدالله
****
ملتی که پیرو عاشوراست
میتونه که از سختی ها بگذره
الگوی بانوان این کشور
حضرت زینب بنت الحیدره
عقیله یعنی عقل تمام
عقیله یعنی عشق مدام
عقیله یعنی تربیت
هزارتا سرباز برا امام
نحن ابناء زینب کبری
نحن انصار ابی عبدالله
****
هرکی مجاهده بوالله هست
علم امام حسینه رو شونه هاش
وقتی میخواد بره توی میدون
حضرت و ان یکاد میخونه براش
مجاهد سربازی که هست
مطیع دستور رهبرش
مجاهد یعنی حاج قاسم
که غیرت داره رو کشورش
نحن ابناء زینب کبری
نحن انصار ابی عبدالله
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بهم میگن چرا همیشه گریه
کویر همیشه شوق بارون داره
نمیدونن این دل بی سامونم
فقط با گریه سر و سامون داره
گریه دوامه به خدا رمز بقامه به خدا
راز قبولی همه عبادتامه به خدا
به دست گریه گره های کربلامه به خدا
اندازه ی بال مگس اشک روضه
برای هردو دنیامون میشه توشه
بهشتو میبینن فقط همون ها که
چشمه ی اشکشون تو روضه میجوشه
صل الله علی الباکین علی الحسین
****
بهم میگن چرا همیشه روضه
تشنگی زیاد عطش میاره
تشنه ی ابر رحمت حسینیم
ابری که توی روضه ها میباره
روضه ها نوره به خدا
بزم حضوره به خدا
واسه گذر از سختیا راه عبوره به خدا
توی دو روز زندگی خیرالامور به خدا
حتی اگه دقیقه ای توی روضه
برای هردو دنیامون میشه توشه
وقتی که میشینه توی روضه زهرا
روضه برامون داره حکم شیش گوشه
صل الله علی الباکین علی الحسین
****
میگن چرا ذکر لباته حرم
نمیدونن داغشه روی سینم
دلم میخواد برا یه بارم شده
یک شب جمعه حرمو ببینم
حرم اجابته دعاست حرم بهشت عاشقاست
حرم محل بارش و نزول رحمت خداست
نگاه کعبه هم فقط به سمت و سوی کربلاست
یه بار زیارت حسین توی دنیا
برای هردو دنیامون میشه توشه
حتی میشه خدا رو هم زیارت کرد
شبای جمعه تو طواف شیش گوشه
صل الله علی الباکین علی الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین