eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای عشق چه زیبایی ای مرد چه تنهایی گریه کن حلقه اشکت باران سینه زن دسته عشقت طوفان موج عزای تو خروشان مقصد عالم ای شاه جوانمرد با دل زهرا داغ تو چه ها کرد سیدالعطشان ارباب غریبم ... ای عشق چه زیبایی ای مرد چه تنهایی عزم سفر دارم از تو خبر دارم مردم کوفه که شکستند پیمان سرزده گویا سر نیزه قرآن خواهر تو گشته پریشان جان جهان شد از غصه لبالب آه و دریغا از گریه زینب سیدالعطشان ارباب غریبم ... ای عشق چه زیبایی ای مرد چه تنهایی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این عَلم با من، نوحه و دم با من، شور عزاش با تو این دو ماه با من، موکب راه با من، کربُبلاش با تو برمی‌گردم حرم، به عباس قسم، به عباس قسم * یادت می‌افتم گریم می‌گیره جز تو هر چی هست از یادم میره باور کن باور کن باور کن اینه باورم بر می‌گردم حرم به عباس قسم به عباس قسم * غرق دلشوره‌ام از وطنم دورم از بدِ این دنیا دلهره دارم باز نشه این بارم جا بمونم آقا دارم حس می‌کنم به تو میرسم به عباس قسم، به عباس قسم * دنیا دلگیرو بی تو تاریکه روزای خوبِ دیدار نزدیکه باور کن باور کن بی‌تو بی‌کَسم برمی‌گردم حرم، به عباس قسم * ای کَس و کارم تا که نفس دارم نوکرتم ارباب لحظه‌ی آخر، جونِ علی‌اکبر نوکرتم دریاب می‌مونم پای تو به صاحب‌عَلم به عباس قسم * عاشق می‌میره هرکی می‌شناسَت پایان راهه صحن عباسه باور کن باور کن اینه فکر من برمی‌گردم حرم به عباس قسم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10-dodame.mp3
4.14M
گوشه‌ی ویرانه را عرش معلی می‌کنم، تا بیایی ای پدر بوسه‌ای می‌گیرمو جان برتو اهدا می‌کنم، تا بیایی ای پدر @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پر از اشکَم، پر از شوقم، پر از دردم، پر از آهَم من امشب هیچ کس را غیر بابایَم نمی‌خواهم من آن گنجم که در ویرانه‌ای کردند مستورم منم یاقوت سرخی که نگینِ خاتم شاهَم به آتش می‌کشم این شهر را با آه سوزانم پدر جان سربلندت می‌کنم با عمر کوتاهم تنت در بین گودال و سرت کنج تنور افتاد بیا آغوش من، ای یوسف افتاده در چاهم کجا بودی که همراهت عمویم را نیاوردی؟ دلم می‌خواست برگردید بالای سرم باهم به دستم سلسله دارم، به پایم آبله دارم بغل کن دخترت را خسته‌ام من، خسته از راهم برای خود نمی‌نالم به حال عمّه می‌سوزم اگر چه زخم دارم درد را راندم ز درگاهم شبی از ناقه افتادم بماند که چه شد امّا، دگر پا‌های من بابا نمی‌آیند همراهم