eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
گریز روضه در ایام شهادت جوادالائمه -(نحوه شهادت حضرت جواد ع) * شهادت حضرت جواد علیه اسلام اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه كوتاه عمر بود ولي رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فكري و رواياتي كه از آن حضرت نقل شده و مسائلي را كه آن امام پاسخ گفته و كلماتي كه از آن حضرت بر جاي مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسي از حضرت جواد (ع ) دعوت كرد كه از مدينه به بغداد بيايد . امام جواد در ماه محرم سال 220هجري به بغداد وارد شد . معتصم كه عموي ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت اين امر - همچنان كه اشاره كرديم - اين انديشه شوم بود كه مبادا خلافت از بني عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريك ام الفضل برآمدند و به وي گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستي ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علي الجواد ، مادر علي هادي فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد . اين دو تن آن قدر وسوسه كردند تا ام الفضل - چنان كه روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريك و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد جنايتكار سمي كشنده در انگور وارد كردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روي دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف كرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار كرد . امام جواد (ع ) مقداري از آن انگور را تناول فرمود . چيزي نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدي بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سيه كار با ديدن آن حالت دردناك در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيماني سودي نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي كني ؟ اكنون كه مرا كشتي گريه تو سودي ندارد . بدان كه خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردي مبتلا كند و به روزگاري بيفتي كه نتواني از آن نجات بيابي . در مورد مسموم كردن حضرت جواد (ع ) قولهاي ديگري هم نقل شده است . ذکر روضه ام الفضل همسر معلونه آن حضرت پس از خوراندن زهر به امام درب حجره را بست و بخاطر اینکه صدای ناله‌ی حضرت را نشنود کنیزکان را جمع کرد و گفت تا به همراه خودش کف زده و پایکوبی نمایند امام جواد(ع) با لب عطشان در حجره در بسته به شهادت رسید پس از شهادت آن حضرت به دستور ام‌الفضل بدن مطهر امام را به بالای بام بردند بدن آن حضرت سه روز بر روی زمین ماند پس از سه روز همسایگان دیدند کبوتران بالهای خود را باز کرده گویی که برچیزی سایبان قرار دادند بالای بام رفتند دیدند بر بدن مطهر امام جواد پرندگان سایبان شده‌اند ولی باز هم با دستور ام‌الفضل بر بدن جسارت شد در مقابل چشم همگان پیکر آن حضرت را به زیر انداختند ولی بعد از آن شیعیان محبین با احترام بدن را برداشتند توسط امام هادی بدن کفن شد سپس بر پیکر پدر نماز گزارد محبین و شیعیان تشیع کردند بدن را در همین مکان فعلی کنار جسر بغداد در جوار پدر بزرگش امام موسی‌بن‌جعفر(ع) دفن شد گریز روضه لایوم کیومک یااباعبدالله تمام‌عمرگر درشورو‌شینم عزادار شهید کاظمینم میان کاظمین باگریه‌گفتم پریشانم پریشان حسینم سه بدن از امامان معصوم سه روز بر روی زمین ماند ۱-بدن آقا موسی‌بن جعفر(ع) ۲-بدن امام جواد(ع) بدن حضرت سید‌الشهدا در کربلا بدن حضرت موسی‌بن جعفر را پس از سه روز با احترام برداشتند کفنهای قیمتی آوردند بدن مطهر را غسل دادند کفن کردند توسط امام رضا(ع)بر بدن نماز خوانده شد و دفن گردید بدن حضرت جواد رو هم با همین احترام تشیع کردند دفن نمودند ولی کربلا ۳- بدن عزیز فاطمه حضرت حسین(ع)را پس از سه روز باده نشینها برای دفن آمدند ولی ابدان مطهر قابل شناسایی نبود در آخر آقا برای این مهم تشریف آوردن و توسط امام سجاد(ع) همه‌ی بدنها را شناسایی و دفن شد در آخر رسیدند به یک بدن پاره پاره شده حضرت رو کرد به بنی اسد و فرمودند این بدن بابای غریب من حجت خدا است بروید و یک قطعه حصیر بیاورید بدن را میان بوریا و حصیر گذاشتند و در قبر قرار دادند لحظاتی طول کشید بنی اسد مشاهده کردند امام در میان قبر لبها را به رگهای بریده‌ی پدر گذشته‌اند .... صلی الله علی الباکین علی‌الحسین * شاعر: مرتضی محمودپور
4_6035206336881363028.mp3
5.69M
‍ هدیه به حضرت عباس صلوات شور یا زمینه به سبک مسیر رو ضه باز حضرت عباس شعر رضا نصابی به نفس کربلایی جواد حقیقت اب اورم عباس دلاورم عباس ای یاورم عباس می روی از دستم یک تنه هستی تو همه سپاه من ای لشگرم عباس می روی از دستم پیچیده خبر که سر دار افتاد علم از دست علمدار افتاد برسه تا کنار عباسش رو زمین حسین هزار بار افتاد امون ای وای امون از غربت دیدم سر تو خرد عمودو افتادی برابرم‌ عباس می روی از دستم‌ دیدم رو خاک افتاد دست علمدارت برادرم عباس می روی از دستم‌ سر تو تا بین ابرو واشد کنار پیکر تو بلوا شد همه از تو می برن یک سهمی دور تو معرکه ای بر پا شد امون ای وای امون از غربت بدونه تو می شه خیلی جسارت ها به این حرم عباس می روی از دستم نباشی تو می شه همسفر خولی که خواهرم عباس می روی از دستم تو نباشی می ره بین انظار گذرش می افته توی بازار تو نباشی زینبم پیر می شه می بینه بعد تو خیلی ازار امون ای وای امون از غربت رضا نصابی
بند اول✍ سلام ماه غم سلام ای آقا سلام اربابم سلام ثارالله 🌹 سلام بر ماه غمت سلام سنچ و علمت سلام بر ماه عزا سلام بر محرمت 🌹 شکر حق بازم زنده ام آقا روزی ام اشکه بین هییتها یاحسین مولا.... بند دوم✍ سلام ای جان و سلام ای جانان سلام ای صد چاک سلام ای عریان 🌹 سلام ای خون خدا سلام میر شهدا سلام آرام دلم سلام شاه کربلا 🌹 آرزوم اینه روز عاشورا سینه زن باشم بین نوکرها یاحسین مولا... بند سوم✍ سلام ای ساقی سلام ای احساس سلام ای عطشان سلام یا عباس 🌹 سلام سقای حرم سلام دریای کرم سلام حضرت قمر سلام ای تاج سرم 🌹 پای عشقه تو تا ابد هستم من به نام تو عمری دلبستم یا ابوفاضل... به قلم: 🏴 در راه است🏴 @majmaozakerine
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
بند اول✍ سلام ماه غم سلام ای آقا سلام اربابم سلام ثارالله 🌹 سلام بر ماه غمت سلام سنچ و علمت سلام بر ماه عزا سلام بر محرمت 🌹 شکر حق بازم زنده ام آقا روزی ام اشکه بین هییتها یاحسین مولا.... بند دوم✍ سلام ای جان و سلام ای جانان سلام ای صد چاک سلام ای عریان 🌹 سلام ای خون خدا سلام میر شهدا سلام آرام دلم سلام شاه کربلا 🌹 آرزوم اینه روز عاشورا سینه زن باشم بین نوکرها یاحسین مولا... بند سوم✍ سلام ای ساقی سلام ای احساس سلام ای عطشان سلام یا عباس 🌹 سلام سقای حرم سلام دریای کرم سلام حضرت قمر سلام ای تاج سرم 🌹 پای عشقه تو تا ابد هستم من به نام تو عمری دلبستم یا ابوفاضل... به قلم: 🏴 در راه است🏴
🏴سبک: 🎤مداح: 🏴 (س) (ع) خدا رحمت کنه اون که منو تو روضه اورده  اگه توفیقی هم باشه سر سفره ت رقم خورده  همه میریم ولی بازم همین روضه است که میمونه  هنوزم توی گوش من، "مؤذّن زاده" می خونه: زینب زینب زینب  ای کنز حیا زینب  کانون وفا زینب  زینب زینب زینب  ای غرق بلا زینب  درد آشنا زینب  زینب زینب زینب  غم قهرمانی، زهرا نشانی‌ ای روح با ایمان، جانیم سنه قوربان یه عمر که گرفتارِ صفای سینه زن هاتم نمک پرورده ی اشکِ تموم پیر غلاماتم  همیشه باقیه آقا، شکوه بی کران تو  چه اشکایی که جاری شد با این شعر ”حِسان” تو: امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود  فردا ز خون پاکشان این دشت دریا می شود امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند  فردا به زیر خارها، گمگشته پیدا می‌شود  اگه دل مبتلا باشه، که زود و دیر نمی شناسه  عجب دنیاییه عشقت، جوون و پیر نمی شناسه  هنوزم پیرمردی که دلش تنگه دلش خونه  سر خاک شهیدش باز نشسته روضه می خونه: جوانان بنی هاشم بیایید  علی را بر در خیمه رسانید  خدا داند که من طاقت ندارم  علی را بر در خیمه رسانم @majmaozakerine
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا صاحب‌ عزای ماتم کرب و بلا بیا  تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا  بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا  فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا  از هیچکس به جز تو نداریم انتظار بر دستهای توست فقط چشم ما بیا  هفته به هفته می گذرد با خیال تو پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا  بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای ای خون جگر ز قامت زینب بیا  عرض ارادت کم ما را قبول کن امسال هم محرم ما را قبول کن
حسین_ علیه السلام الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم پی ابقاء قدقامت به ظهر روز عاشورا برای گفتن الله اکبر، اکبر آوردم علی را در غدیرخم نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود علی اصغر آوردم علی انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت و با انگشتر آوردم برای حرمت بوسیدن لبهای پیغمبر لبان خشکه ام را بهر چوب خیزر آوردم برای آنکه همدردی کنم با مادرم زهرا برای خوردن سیلی سه ساله دختر آوردم فرستنده اشعارآقای س م فرودی
یتیمان مسلم هنگامى كه خبر شهادت مسلم بن عقيل به حضرت ابا عبدالله (عليه السلام) رسيد به خيمه مخصوص خود وارد شد و دختر مسلم را پيش ‍ خواند. او دخترى سيزده ساله بود كه هميشه با دختران سيدالشهداء (عليه السلام) مصاحبت مى كرد و با آنها مى زيست. وقتى آن دختر خدمت حضرت رسيد او را نوازش فرمود و نسبت به او مهربانى اضافه بر آنچه معمولا مى كرد نمود. دختر مسلم به فراست دريافت كه ممكن است پيش آمدى شده باشد. از اينرو گفت يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) با من ملاطفت يتيمان و كسانى كه پدر ندارند مى كنى مگر پدرم را شهيد كرده اند؟ ابا عبدالله (عليه السلام) نيروى مقاومت از دست داد و شروع به گريه كرد. فرمود: اى دخترك من اندوهگين مباش اگر مسلم نباشد من پدروار از تو پذيرائى مى كنم. خواهرم مادر تو است و دختران و پسرانم برادر و خواهر تواند. دختر مسلم از ته دل شروع به گريه كرد وهاى هاى گريست. پسران مسلم سر را برهنه كردند و به زارى پرداختند. اهل بيت (عليهم السلام) در اين مصيبت با آنها موافقت نموده و به سوگوارى مشغول شدند. سيدالشهداء (عليه السلام) از شهادت مسلم بسيار اندوهگين شد.(1) 1- بحارالانوار، ج 10 و منتهى الامال ، ج 1، ص 238.
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
متاب ای ماه امشب، تا نبینم صبح فردا را ببار ای اشک تا دریا کنم دامان صحرا را بریز ای آسمان خون جای باران بر زمین امشب که پرپر می کند فردا خزان گل های زهرا را بگریید ای تمام اهل عالم آن چنان امشب که با اشک خود از خجلت برون آرید سقا را ندای ارجعی دل برده از هفتاد و دو عاشق صدای العطش آتش زده اعماق دریا را وضو گیرید از خون دل خود ای بنی هاشم! که بردارید فردا از زمین، قرآن لیلا را نگهدار ای سکینه! اشک های دیده ی خود را که در گودال خون فردا بشویی جسم بابا را میا ای آفتابِ صبح بیرون از افق فردا که با سوز عطش اصغر ندارد تاب گرما را الهی مهر زندانی شود در سینه ی مشرق که در گودالِ خونﹾ زهرا نبیند ظهر فردا را بگردید آل یاسین سخت فردا در بیابان ها که دریابید زیر خارها گل های طاها را سپاه حق و باطل صف کشیدند از دو سو میثم میان این دو صف بشناس دنیا را و عقبا را
4_5976773070596080094.mp3
2.34M
✨✨🌿🌿✨✨ 🎙سخنرانی 📜موضوع: ای شمر، فقط سر نبُر!!! 🎤واعظ: حجت الاسلام ...🌸🍃 💜
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ میکشه عشقش زبونه یه مادری هی می خونه ای اهل عالم بدونید پسر من پهلوونه اون خوشکلو مهجبینه چه با وقارو مطینه واسه من همین بسه که یل ام البنینه عباس من آرزوشه که نوکر حسین باشه دل به حسین بسپاره و باغمش افسرده باشه اون کریم و مهربونه دو ابرو هاشم کمونه رفته که آبی بیاره داداشی تشنه نمونه(۲) امیر لشکر من عباسم ای برادر   بودي تو ياور من/ اي غمگسارم عمود خيمه ه ايي/ اميد بچه هاي / باب الحوايج هستي / پناه مايي عشق حسين و زهرا جانم ابوفاضل (۲) يا سيدي مولا جانم ابوفاضل عشق حسين و زهراجانم ابوفاضل بودي تو غمگسارم (۲) /  اي شمع شاه تارم /  بي تو عزيز حيدر ياري ندارم برخيز  / پشت و پناه من باش /  اي مير لشكر / عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل (۲) يا سيدي مولاجانم ابوفاضل عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل يادگار حيدر (۲)  بپا كن / دادي تو وعده آب /  به وعده ات وفا كن   عمود خيمه هايي (۲) / اميد بچه هاي / باب الحوايج هستي / پناه مايي عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل (۲) يا سيدي مولاجانم ابوفاضل عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل
روضه جز خاک مرهم روی زخم پیکری نیست پاگیره این ویرانه ام بال و پری نسیت دیدی بچه های کوچیک،گاهی اوقات میآن،تو چشم باباهاشون خودشون رو نگاه میکنند،موهاشون رو تو چشم باباهاشون،تو آیینه ی چشم بابا در قاب چشم عمه هر چه سر کشیدم دیدم نشانی از سه ساله دختری نیست بابا آخه دختر سه ساله که می خواد از جا بلند بشه دست به دیوار که نمیگیره،همه ی تنم درد میکنه بابا،یه جای سالم تو تنم نیست بابا... یه دختر بچه وقتی که گریه میکنه، ناخوداگاه آدم میره بغلش میکنه،اشکش رو پاک میکنه،اگه بفهمی بچه یتیمه،بابا نداره،دیگه دورش میگردی،حالا ببین رقیه چی میگه: این جا بساط اشک ِ معصومانه ام را جز پشت دست زجر اصلاً مشتری نیست جز ناسزا گفتن کسی حرفی بلد نیست جز مو کشیدن انگار هیچ رسم دیگری نیست با آستین پاره باید رو بگیرم وقتی که در این شهر حرف روسری نیست یک شهر خولی بهتر از یک یهودی در بغض از این قوم،قوم بدتری نیست شاید اشاره بی بی به این باشه،تو این کوچه که مارو بردن همه سنگ زدن،سنگ ها جاهاش خوب میشه،اما هیچ زخمی بدتر از زخم زبون نمیشه،یهودی ها به ما میگفتن:اینها خارجی اند،اما بابا دلم از اینجا گرفته،کاشکی همه ی این سنگ ها رو به من می زدند، داشتم سرت رو بالای نی نگاه میکردم،دیدم یه پیر زن یهودی سنگ برداشت،چنان سرت رونشونه گرفت،سر از رو نیزه افتاد. لحظه به لحظه احتمال مردنم هست از سنگ و سیلی خوردنی ِ بهتری نیست چشم سیاهی می رود خیلی ضعیف است از من گرسنه تر یتیم دیگری نیست * زخانه ها همه بوی طعام می آمد ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم * وقتی بدن رقیه رو دفن کرد عمه ی سادات، همه رو یک به یک آروم کرد، رباب رو آروم کرد،سکینه رو آروم کرد، یه وقت دید گوشه ی خرابه اُم کلثوم زانوی غم بغل گرفته، چنان جانسوز داره ناله میزنه،هی به سینه میزنه، هی میگه:عمه قربونت برم،بی بی جلو اومد،یه نگاه به خواهر کرد عزیز دلم مگه نمی بینی به چه سختی اینها رو آروم کردم،چرا داری آتیش دلشون رو شعله ور میکنی؟ فرمود: خواهر جانم دست خودم نیست،دیشب این بچه آروم آروم اومد هی دست به دیوار می گرفت،هی می افتاد رو زمین،خودش رو رسوند اومد رو دامنم نشست،گفتم:عمه قربونت بره،چرا نخوابیدی عزیز دلم، یه نگاه تو چشام کرد،از نگاش فهمیدم یه حرفی می خواد بزنه،گفتم:الهی قربونت برم،به عمه بگو،چی می خوای؟حیا کرد چیزی نگفت، من دوباره اصرار کردم،کاشکی اصرار نمی کردم،اصرار کردم چی می خوای؟یه وقت دیدم معصومانه گفت: خیلی گرسنه ام،دیدم هیچ کاری براش نمی تونم بکنم،بغلش کردم. * چشم سیاهی می رود خیلی ضعیف است از من گرسنه تر یتیم دیگری نیست یه وقت دیدن خم شد رو سر بابا،می خواد لب ها رو ببوسه،با تعجب هی سر رو بو میکشه،گفت:بابا زخم سرت بوی شراب و دود دارد مظلوم تر، زخمی تر از این سر،سری نیست بالا و پایین رفتی از بس روی نیزه از نی سواری ها برایت حنجری نیست همه ی حرف ها رو زد،گفت:بابا همه ی درد هام یه طرف،این یه دونه یه طرف از کم محلی ِ عمو از روی نیزه اینجا برایم درد ضجر آورتری نیست * کن دعا بابایی، تو کوچه کم نیآرم رو زمین نیوفتم ،رو خارا پا نذارم کاش می شد که وایستیم،یه کم نفس بگیرم تا گل سرم رو از اینها پس بگیریم سخت ِ که ببینم، کنیزا،من و نشون هم میدن سخت ترین ِ اما، ببینی، که بچه ها هولم میدن دخترا سر راه،به خنده،گوشوارمو نشون میدن پیش من که دستام، تو بندِ، النگومو نشون میدن تو حراجی دیدم ، تو بازار،دوباره گهواره مونو پشت عمه موندم،نبینن،لباسای پاره مونو می خورم از همه،پر نامحرمه،وای از این درد یتمی کن صِدام که تو شام دیگه صِدام نپیچه کن دعام که زنجیر به دست و پام نپیچه آخه بابا هر موقع زنجیر به پاهای من گیر میکنه،از حرکت می ایستم،میان عمه مو میزنند میکشه طناب و برام گلو نمونه نیزشو تکون داد روی نی عمو نمونه بابا خودم دیدم چه طور سر عمو رو بسته بودن. ـــــــــــــــــ
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
🍃سبک: 🎤مداح: کربلایی 🏴 (ع) کربلا توی دار دنیا، خونه ی بهشتی منه خونه ای که چراغش با نور اباعبدالله روشنه خونه ی پدری مون نجفه خونه ی مادری کرببلا مادرت فاطمه واسطه مه تا منو هم ببری کرببلا عشق و تقدیرم، بی تو می میرم به خدا قرض کنم کربلا میرم دامن لطفِ، تو رو می گیرم به خدا قرض کنم کربلا میرم "ای نبضم ای ضربانم، حسین جانم" زندگی با غمت شیرینه، بایدم توو روضه بگذره روضه ی تو برا من از نون شبم آقا واجب تره نوکری ارث اجداد منه باقیات صالحاتِ همه شون این شبا مهمونای حرمن کربلا میشه برات همه شون گفتن اجدادم، نره از یادم برسه نوکری دست اولادم با تو آبادم، با همین شادم  برسه نوکری دست اولادم "ای نبضم ای ضربانم، حسین جانم" صبح محشر خودت میبینی، همه دنبال یک هیئتن اهل اشک و اهالیِ روضه ت به والله اهل جنتن من بهشتو تصور می کنم هر درخت یه نخ از پیرهنته پس بهشت منه پیرهنی که مادرت دوخت و حالا تنته ای تب شورم، با تو محشورم تو سلیمانی و من همون مورم گوشه ی گورم، حب تو نورم  تو سلیمانی و من همون مورم "ای نبضم ای ضربانم، حسین جانم"
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ ❣﷽❣ 💔‍ 🖤 💔 🖤# سالار زینب کو علمدارت برادرم... حق نگهدارت 💔تو حسین منی، نور عین منی برادر من زینبم زینب از غصهٔ تو جان رسید بر لب بنگر مرا تو از فرازِ نی دشمن زند بر دخترانت هِی 💔تو حسین منی، نور عین منی یکسر بزن بر خواهرت یارم بی یار و بیکس بی علمدارم زینب کجا وُ سلسله زنجیر ای جان خواهر بی تو میشم پیر بزم شرابُ ناسزا بر ما وای از یزیدُ چشم و نامردا 💔تو حسین منی، نور عین منی چیکار کنم با ناکسان پست چشمای هیزُ مردمای مست خواندندُ ما را خارجی ای ولی گریه ام گرفته ناله ام های های خاکستر از بام بر سرم ریزند آخه چقدر این مردما هیزند 💔تو حسین منی، نور عین منی 💔🖤💔🖤💔🖤 بلبل بگو گل بگو رمز گلزارت برادر حق نگهدارت.. زین ماجرا سود چو پروانه سوزد دل جانم حسین جانم تو یوسفی من خریدارت برادر حق نگهدارت دیگر نمانده گل به گلخانه بنشین زنم به موی تو شانه کر همسفر گردم به مراهت برادر حق نگهدارت.. در شام غم شوری به پا سازم حاجات این جمع را روا سازم شفای بیمارن بده جان جانانم بردار حق نگهدارت سالار زینب کو علمدارت .. برادر حق نگهدارت 💔تو حسین منی، نور عین منی 🖤هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
مه کاسه بگیرِ حُسن رویت خورشید خجل ز ماهِ رویت روزی که گِل مرا سرشتند نامت به کتاب دل نوشتند ای عطر گل یاس، یا حضرت عباس ای معدن احساس، یا حضرت عباس خورشید مدینه یا اباالفضل امید سکینه یا اباالفضل *شب تاسوعا هم رسید... امشب هر کی کاری داره، یه جور دیگه نوکری می کنه. اصلاً امشب شبِ نوکراست... همه عالم نوکر اباالفضل اند،اباالفضل نوکر حسینِ. نه جلوتر از آقاش راه رفته، نه جلوتر از آقاش حرف زده،نه جلوتر از امامش دیده.. نَفَسِ ابالفضل با نَفَسِ حسین تنظیم شده... امشب بگو: آقا! به حق مادرت اُم البنین، اول اینکه اومدم خودتو می خوام.... یا ابالفضل همه ما رو امشب برای خودت سوا کن. تو کی هستی که فردای محشر وقتی صدیقه کبری وارد محشر میشه، پیغمبر صدا می زنه: فاطمه جان! برای شفاعت این گریه کنا، این حسینیا ،محبین علی، چی آوردی؟ یه وقت می بینند بی بی دست های بریده عباس رو آورد... می فرمایند: دست بریده عباس بسنده می کنه... امشب می خوام یه روضه ای از یه زاویه ی دیگه برات بخونم... تا حالا خجالت کشیدی؟ هر کسی، با ابالفضل باشه خجالت زده نمیشه، چون آقا طعم خجالت رو می دونه. من الان این چند خط شعر رو می خونم،خودت دیگه روضه برات باز میشه...* چو دید تشنه ی لبهای خشک او دریاست به آب خیره شد و ناله اش ز دل برخاست که آب از چه نگردیدی از خجالت آب تو موج میزنی و تشنه یوسف زهراست ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر ز یک طرف به حرم بانگ العطش برپاست قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم که در تو عکس لب خشک سیدالشهداست ز خون دیده ی من، روی موج خود بنویس که از تمامی اطفال تشنه تر سقاست *آب رو آورد بالا یه نگاه کرد...بعضیا گفتن یاد لب علی اصغر افتاد، آب رو ریخت، نه ولله. دریای احساس و محبتِ،... آب رو آورد بالا که این حیوان فکر کنه صاحبش آب خورده...حیوانم آب بخوره... اسب تربیت شده است. * خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم سکینه را که لبش خشک و دیده اش دریاست درون بحر همه ماهیان به هم گویند حسین تشنه و سیرابْ وحشیِ صحراست نوشته اند به لبهای خشک من ز ازل که تشنه کام گذشتن ز بحر شیوه ی ماست ز شیرخواره برایت پیام آوردم پیام داده که ای آب غیرتِ تو کجاست؟ صدای نعره ی دریا به گوش جان بشنو که موج آب هم این طرفه بیتِ را گویاست سلامِ خالقِ منان،سلامِ خیرالناس سلام خیل شهیدان، به حضرت عباس
کلید قفل  مشکل هاست عباس                                          به مردی شهرة دنیاست عباس مروّت ریزه خور خوان لطفش                                               فتوّت صورت و معناست عباس حسین بن علی را عبد صالح                                              ولی بر ماسوی مولاست عباس به دشت کربلا آرامش دل                                                        برای زینب کبراست عباس بود بدر منیر هاشمیّون                                                      که زیباتر ز هر زیباست عباس برای حفظ آیین محمد                                                          شکوه روز عاشورا ست عباس به میدان شجاعت اشجع الناس                                          که غیرت قطره و دریاست عباس گذشت از آب و کسب آبرو کرد                                            اگر چه ساقی و سقاست عباس اگر دستش جدا شد غم ندارد                                             که دست آویز ما فرداست عباس                                            بزن بر دامنش دست توسل                                            که در جود و سخا آقاست عباس     همین که صدای العطش بچه ها را شنید ، آمد نزد امام حسین اجازة میدان گرفت ، مشک را به دست گرفته ، آمد کنار شریعه فرات ، عباس تشنه است مشتی از آب برداشت تا به لبهای عطشان برساند اما :«فَذََکَرَ عَطَشَ الحُسَین وَ اَهلِ بَیتِهِ » به یاد لبهای تشنه برادر افتاد ، آب را روی آب ریخت ، مشک را پر از آب کرد ، از شریعه بیرون آمد ، به سمت نخلستان ، دشمنان دستهای نازنینش را قطع کردند ، مشک آب را سوراخ کردند ، تیر به چشمش زدند ، (عاشقان اباالفضل ، انشاءالله کنار حرمش )یک وقت یک عمود آهن هم بر فرق عباس زدند . لذا صدا زد : یا اَخا اَدرک اَخا ، پدرت از نجف آمد تو هم از خیمه بیا                                     قدمی رنجه نما پای بنه بر سر من مشک پاره بده زینب که مدینه ببری                                     تا شود با خبر از خجلت من مادر من هوسم بود که آید به سرم ام بنین                                           مادرت فاطمه آمد عوض مادر من هر کجا پای گذاری به زمین می بینی                                قسمتی از بدن و از سر و از پیکر
اشک عزا بریزید شام عزاست امشب                    نام حسین و عباس مشکل گشاست امشب باب الحوائج عبّاس حاجت دهنده ماست                             دارنده حوائج حاجت رواست امشب ای دیده گریه ها کن، ای دل تو ناله ها کن                      با سوز دل دعا کن وقت دعاست امشب ای که دلت شکسته ، غم به دلت نشسته                     ای دردمند خسته دردت دواست امشب باب الحوائج ما ، یا حضرت ابوالفضل                       آن دل که از تو دور است دور از خداست امشب مَرضای مسلمین را مد نظر بگیر تا                            این محفل از وجودش دارالشفاست امشب دلها همه پریشان ، هر دیده گشته گریان                  هر گوشه ای از ایران ، چون کربلا ست امشب امشب خدای قهار در ماتم علمدار جن و ملک عزادار ، شام عزاست امشب   امشب شب تاسوعاست ، شب عباس است ، امشب گرفتارها بگویند عباس ، مریض دارها بگویند عباس ، دردمندها بگویند عباس ، دسته جمعی برویم در خانه قمر بنی هاشم ، میوة دل ام البنین ، باب الحوائج است . کسی را ناامید نمی کند . حوائج را در نظر بگیرید ، فرج امام زمان را از خدا بخواهید ، از امام زمان نقل می کنند که فرمود : هر جا روضه عموم عباس خوانده شود من سراسیمه می آیم ، آقا یک نظری به ما کن ، آقا بیا می خواهم روضه عمو جان ترا بخوانم حود عباس فرمود : روضه مرا این طوری بخوانید هر کسی از بالای بلندی بیفتد ، اول کاری که می کند دستهایش را جلوی صورتش می گیرد حایل می کند تا صورت صدمه نخورد . اما بمیرم برای عباس دست در بدن ندارد در آن حالت یک قت صدای ناله ای شنید یکی صدا می زند : پسرم عباس ، تاچشم باز کرد دید مادرش زهراست . تا دید فاطمه می گوید پسرم ، برای اوّلین بار یک نگاه طرف خیمه ها کرد صدا زد : برادر بیا برادرت را دریاب . زینب می گوید : یک وقت دیدم رنگ حسین پرید ، یک نگاه طرف خیمه ، یک نگاه طرف میدان ، با عجله آمد کنار بدن برادر ، صدا زد  عباسم : تو مرا سید و سرور خواندی                                                چه شد این بار برادر خواندی صدا زد حسین من : مادرت فاطمه آمد به سرم                                      او مرا خواند و صدا زد پسرم ام البنین قنداقه عباس را داد دست امیرالمؤمنین معمولاً وقتی بچه ای به دنیا می آید ، اول بابایش را صدا می کنند خدا به تو فرزندی عطا کرده ، وقتی عباس متولد شد ، مادرش ام البنین قنداقه عباس را داد دست امیرالمؤمنین ،نگاهش به صورت علی است ، می خواهد ببیند علی خوشحال می شود یا نه ، دید امیر المؤمنین خم شد دستهای عباس را می بوسد و گریه می کند . عرضه داشت آقا دستهای بچه ام مگر طوری است ؟ فرمود : نه ام البنین ، بهترین دستی است که خدا خلق کرده است، من این دستها را به خاطر خدا می بوسم ، آقا چرا گریه می کنی ؟ حضرت قضایای کربلا و شجاعت عباس ، جدا شدن دستهای نازنین عباس را برای ام البنین گفتند ، تا شنید دستهای عباس در راه حسین از بدن جدا می شود فوراً از جا بلند شد قنداقه عباس را گرفت از دست مولا ، هی دور سر حسین می گرداند و می گوید : عباسم به قربانت شود . اما عاشقان اباالفضل (حاجت دارها ، مریض دارها ) اینجا علی دستهای عباس را می بوسیدوگریه می کرد اما کربلا دیدند امام حسین در بین نخلستان پیاده شد شیئی را برداشت به چشمانش می مالیدو می بوسید ۱ آن دستهای بریدة عباس برادر بود . آن نخل به خون تپیده را می بوسید                                     آن مشک ز هم دریده را می بوسید خورشید کنار علقمه خم شده بود                                              دستان ز تن بریده می بوسید
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 سبک سینه زنی احساسی/زمزمه روضه 🔴 شاعرین: ✍ (خادم الحسین ع) 🎤 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ⬇️بنداول من فقط برات یه خادمم از گناه خود من نادمم هِی فکر میکنم که عازمم وای وای وای راهی کن من و با عاشقا پای پیاده تا کربلا حسرت به دلم نذار آقا وای وای وای حسین اشکامو نگا کن حسین گره هامو وا کن حسین دردمو دوا کن جا میمونم هر سال از همه زائرا شرمنده ام از روی قشنگت آقا تو رو قسم به تک یل ام البنین یه کاری کن کربلا بیام اربعین ((امیرم بی تو میمیرم)) 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ⬇️بنددوم شاه کربلا ماه منی تو آقای دلخواه منی تو روشنگر راه منی وای وای وای هر کی بی تو بود خیری ندید لایقم بکن بشم شهید پیش تو بشم من رو سفید وای وای وای حسین خاک پاتم آقا ببین مبتلاتم آقا من از عاشقاتم آقا عمریه از تو میخونم ای بی کفن کبود شده از عشقت آقا این بدن نذر علی اصغرت میدم بچمو تا جون دارم من میگیرم این پرچمو ((امیرم بی تو میمیرم)) 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ⬇️بندسوم همچو شمع به پات چکیده ام ضرب تازیانه خورده ام نیزه سرِ یار که دیده ام وای وای وای به شام وکوفه رسیده ام رنج فراوون کشیده ام زخمای زبون شنیده ام وای وای وای محمل ، نشینِ ماتم رقیه ، میمیره زاین غم قدم ، زغصه شده خم رویم کبود گشته و قامتم خمیده زینب تو خیری زِ این دنیا ندیده به روی خارهای مغیلان دویده با ضربِ شلاقه ساربانها پریده
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 علیه‌ السلام ایام السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبال ما آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت جان به قربانِ تو و صحن و سرا وُ مرقدت زنده ایم از برکتِ مِهر و ولایت یا رضا چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا در بغل گیریم ضریحِ با صفایت یا رضا یک زیارت سهمِ ما پایینِ پایت یا رضا فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما برکتِ دنیای ما وُ شافیِ عقبای ما ای امام نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس اقتدار کشورِ ایران همه از نامِ توست روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو! هستی محرابی @majmaozakerine 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ✅ بیست و سوم ذی‌القعده روز زیارتی امام رضا علیه‌السلام 🖋 سیدبن‌طاووس در کتاب اقبال‌الاعمال می‌نویسد: «در برخی از کتب اصحاب دیدم که زیارت امام رضا علیه‌السلام، از دور یا نزدیک در روز بیست‌وسوم ذی‌القعده مستحب است». 🔻 زیارت مختصر علیه‌السلام: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلَاةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
زمزمه ی زیارت مخصوص امام رضا علیه السلام و گریز به مصائب عاشورا شد بهار زیارتِ مخصوص تو آمد دلم به نیّت پابوسِ تو همش میگم امام رضا فدات بشم فدای اشک چشم زائرات بشم رئوفی و پر از عنایتی به لطف و جود تو بی نهایتی مریضم و من و شفا بده یک برات کربلا بده اَلسُّلطان مولا علی موسی الرّضا... آروم آروم میرسه ماتم حسین داره میاد بوی محرّم حسین ای چشم تو گریه کنِ شَیبُ الخضیب آتیش دل شد روضه ی یابن الشّبیب یابن الشّبیب جدّ غریب ما تشنه شده سر از تنِش جدا سرِش شده هلالِ نیزه ها آتیش گرفته خیمه ها واویلا غریب مادر یا حسین...                                              @majmaozakerine
به کارم گیر افتاده خودت مشگل گشایی کن در این دریای طوفانی دوباره ناخدایی کن اجابت با دعای توست، عنایت در عطای توست کرامت با خدای توست،خدایی کن خدایی کن به جای تو به مردم رو زدم نومید برگشتم اگرچه بی وفا بودم تو اما با وفایی کن ببین خالی تر از هیچم، نه یاری نه کمک حالی دخیل افتاده ام بر غربت تو آشنایی کن سلام من به سقاخانه هایت، کفش کن هایت به شوق گنبدت رنگ نگاهم را طلایی کن کبوتر بچه قلبم پر پرواز میخواهد کمی گندم بیاور باز هم ما را هوایی کن تویی مشهور شرق و غرب در آقایی و احسان به جان مادرت زهرا، علی موسی الرضایی کن تو هشت و چهار هستی در عبایت پنج تن پیدا دلم شش گوشه میخواهد مرا هم کربلایی کن @majmaozakerine