.
#روضه و توسل جانسوز اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حجتالاسلام استاد میرباقری*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
یکی از سخت ترین مصیبتهایی که تو کربلا اتفاق افتاده که همه مصیبتهای کربلا ، حالا من تعبیر نمی کنم یک طرف ، نمی خوام عظمت رو بگم " اینا هم مصیبت های امام حسینن دیگه ! اینا هم ابتلاء امام حسینن ، اینا عهد امام حسینن ، اینا هم امتحان امام حسینن ، لذا هر کسی گفت اعظم مصائبه معنیش این نیست که اینا از مصیبت سیدالشهدا بزرگ ترند ، نه اینا هم مصیبت های سیدالشهدا هستند ... شاید مصیبت بزرگ همون مصیبت اسارت اهل بیت ...
لذا همه شنیدید امام سجاد علیه السلام وقتی ازشون پرسیدن آقا تو این سفر کجا کار بیشتر از همه سخت گذشت؟ حضرت فرمودند:
الشام ... الشام ... الشام ...
کسی که عاشورا رو دیده فرمود : پدرم برا خداحافظی آمد ، لحظه ی آخر نفس می کشید ، خون از زرهش بیرون می آمد ... کسی که گودی قتلگاه رودیده ، نزدیک بود بالای شتر جان بده ... فرمود : عمه جان این بدن ولی خداست عریان روزمین افتاده؟ ....
چه صحنه ای رو حضرت تو شام دید این جمله رو شما اساتید چه جوری معنا می فرمایید؟! از امام معصوم؟! حتما گله ای از خدا نیست ، حتما معناش باعصمت منافات نداره ، ولی حضرت کار به جایی رسید؛که ایشان فرمود : یالَیتِ اُمی لَم تَلِدنی ..." ای کاش به دنیا نیامده بودم ...
این اوج مصیبت سیدالشهداست و عجیب اینه سیدالشهدا با سر آمده ، خودش شاهد تک تک این مصیبت هاست ... بعد از آنکه کار رو تمام کردند چند جمله از ناحیه مقدسه بخوانم و همین مصیبت من باشه ...
وَ رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُك ... اومد محضر امام سجاد ، پسر برادرم چی شده زمین میلرزه ؟ آسمان تیره شده ؟ فرمود : عمه جان ! پرده ی خیمه رو کنار بزن ... بیرون خیمه رونگاه کرد ، نگاه کرد ، دید:
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کندکه نباشد سر برادر زینب ...
نمی دونم چقدر این مصیبت برا زینب سنگین بود که سر امام حسین رو به نیزه بزنن ، با اینکه رو تل زینبیه آمده اون صحنه سخت رو دیده ، عرضه می دارد :
"ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی ... این دیگه چه مصیبتی ست؟! ... توهم نمی کردم ،گمان نمی کردم من زنده باشم ، سر تو رو بالای نیزه ببینم ... ولی شاید سخت تر از اون اینه "وَ رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ وَ سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ ... اهل بیت تورو مثل برده ها به اسارت بردن ...
در خود زیارت توضیح داده شده چه جوری برده رو به اسارت می بردن ... هیچ احترامی براش قائل نبودن ...
وصُفِّدوا فِي الحَديدِ ... اونها رو به زنجیر بسته بودند ....
فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیاتِ ... اونها رو بر شتر بی محمل سوارکردن ... شب از سرما ، روز از آفتاب آسایش نداشتند ...
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ ... گرمای آفتاب رنگ پوستشون و تغییر داده بود ... صورت اطفال امام حسین پوست انداخته بود ....
یساقُونَ فِی الْبَراری وَالْفَلَواتِ ِ ... دختر امیرالمومنین کجا ؟ ... بیابان گردی کجا؟ .. سرکوچه و بازارکجا؟...
أَیدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَی الاَْعْناق ... دستاشون باغل به گردن ها بستن ...
یُطافُ بهم فی الاسواق ... همه جای این سفر خیلی سخت گذشته ، دروازه کوفه ، مجلس ابن زیاد ، دربین راه ، گرسنگیها ، خستگی ها ، تشنگی ها ، زخم زبان ها ، گاهی براشون صدقه می آوردن ... نان و خرما می آوردن ... ولی یه جا خیلی به زینب سخت گذشت ... طاقت از دست داد تو مجلس یزید ، وقتی دید برادرش قرآن می خواند و یزید با چوب خیزران به سر و صورت حضرت اهانت میکند ... به لب و دندان امام حسین جسارت می کند ...
اینجور نقل شده همین یه جا دست برد گریبان چاک کرد ....
واحسیناه ! وا حبیب رسول الله ...
#اسارت
#حجت_الاسلام_میرباقری
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
.@majmaozakerine
*هفتمین شام جدائی است بیا گریه کنیم*
هفتمین شام جدائی است بیا گریه کنیم
هفتمین روز جدائی است بیا گریه کنیم
داغ گلهای خدائی است بیا گریه کنیم
در شب هفتم گلهای به خون خفته خویش
فاطمه کرببلائی است بیا گریه کنیم
کس چه داند که در این شب به اسیران چه گذشت
یا به زینب زغم داغ شهیدان چه گذشت
بر یتیمان حسین از غم هجران چه گذشت
نوبت عقده گشائی است بیا گریه کنیم
مگر امشب شب هفت گل زهرا نَبُود
یاکه در کوفه چنین رسم خدایا نَبُود
راه تسکین یتیمان سر بابا نَبُود
عجبا این چه عزائی است بیا گریه کنیم
بر سنان رأس شهیدان شده فانوس عزاء
کف زنان خنده کنان در بر چشم اسرا
خاندان شهدا بر سر بازار چرا
که به پا شور و نوائی است بیا گریه کنیم
کوفه را کشتن مهمان روش زندگی است
بر یتیمان وی،آزار برازَندگی است
تسلیت،کعب نی وسیلی و آوارگی است
گریه بردرد دوائی است بیا گریه کنیم
کوفیان در بر ما این همه غوغا نکنید
بهر همدردی ماهلهله بر پا نکنید
بانوان را به چنین حال تماشا نکنید
که عجب حال و هوائی است بیا گریه کنیم
هفتمین شام جدائی است بیا گریه کنیم
@majmaozakerine
شب هفتِ آقام حسینِ
شب جمعه حرم چه غوغاست
شب هفتِ آقام حسینِ
مادرش فاطمه کربلاست
این نوکر، ولی جامونده
این دوری، اون و سوزونده
اسمش رو، تا که بنویسن
باز از دور، زیارت خونده
حرم هم نبری پای تو
می مونم می مونم می مونم
تا نفس دارم از تو آقا
می خونم می خونم می خونم
اربابم ثارالله یاحسین یاحسین
شب هفتْ دیگه غصّه نخور
نگو آقا رو خاک صحراست
دو سه روزی میشه که جسمش
زیر خاک میون بوریاست
رو سینش، علی اصغرش
پائین پاش، علی اکبرش
فاصله است، ولی آقامون
میونِ، سر و پیکرش
سری که مثل ماه دُوْرش پُر
کوکبِ کوکبِ کوکبِ
صوت قرآنش تسلّیِ
زینبِ زینبِ زینبِ
اربابم ثارالله یاحسین یاحسین
شب هفتِ آقاست ولی دل
تو شبای دهه اوّلِ
مثل من کی دلش گیرِ اون
روضه های دهه اوّلِ ؟
شرمندم، که زنده موندم
شرمندم، ازت کم خوندم
روضه ی، آتیش و خیمه
بدجوری، آقا سوزوندم
زینب تو که دوریت واسش
مشکلِ مشکلِ مشکلِ
چند روز همسفر شده با
حرمله حرمله حرمله
اربابم ثارالله یاحسین یاحسین
@majmaozakerine
شاعر : عبدالله باقری
⇦🕊روضه و توسل جانسوز ایام اسارت خاندان آل الله صلوات الله علیهم اجمعین
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنتَ امیرالمومنین
چه دست های سیاهی که نور می بردند
به نیزه ها سرِ هجده غیور می بردند ...
*جلو چشم علی اکبر ... جلو چشم قاسم ... جلو چشم عباس ... جلو چشم حسین ... کی جرات کرده دستِ زینبُ ببنده ...*
چقدر بی ادبانه سرِ سلیمان را
برایِ جایزه در پیشِ مور می بردند ....
*یه چند روزی از عاشورا گذشته ، شما زخم هاتون تازه ست واقعاً نیاز به روضه خوان ندارید .. اما چه کنم ، کاره من روضه خوانیِ باید زخم دلتُ تازه نگه دارم" چی می خوام بگم .... دخترِ علی کجا ... زنازادۀ مرجانه کجا ....*
چقدر بی ادبانه سرِ سلیمان را
برایِ جایزه در پیشِ مور می بردند ....
اگر چه پوشیه ها بود و آستین ها بود
*چی دارم می گم ؟ .. از کی دارم می گم؟ .. همون خانمی که وقتی می خواست بره کنار قبر پیغمبر ، شنیدید همه چراغ ها رو امیرالمومنین می فرمود خاموش کنید ... کسی چشمش به قد و بالای خانم ..... خوده علی جلو جلو می رفت ، حسن و حسینم چپ و راستِ زینب ... عباسم از پشت شمشیر به دوش می اومد ... یه وقت کسی تو این تاریکی شب چشمش به قد و بالای زینب نیوفته ....
نیست فلک به قدر هم پایت
سایۀ تو ندیده همسایه ت ...*
اگر چه پوشیه ها بود و آستین ها بود
چو در مسیر شلوغِ عبور می بردند
*همۀ شهر تعطیل شده بود ... هلهله می کردن ... انقده بچه ها می ترسیدن ... بین اسرا فقط یکیِ که داره باره همه رو می کشه ...*
به شانه هایِ زنی بار ، زخمِ قافله بست
میان سلسله سنگ صبور می بردند
*شروع کرد صحبت کردن ... وای بر شما ... چشم هاتون خشک مباد .. خنده رو لب هاتون میاد ...پسرِ پیغمبر رو کشتید شهر رو زینت کردید ... نامه نوشتید اون وقت بین دو نهر آب با لبِ تشنه .... هی گفت مردم جیگرم داره میسوزه .... با لبِ تشنه سر از بدنش جدا کردید ...
خبر رساندن شهر در شُرفِ انقلابِ .. چه کنیم ؟ گفت یه راه داره فقط ساکت کردنِ زینب ..." اونم اینکه سرِ حسین رو ببرید در مقابلش .... مردم دیدن لحن صحبت کردنه زینب عوض شد ... خانمی که با عتاب با خطاب ... یه وقت دیدن لحن صدا عوض شد ... میگه هلالِ یک شبۀ زینب ... عزیزه دله زینب ... کجا بودی سه شبانه روزه ....*
ای جانه من به نیزۀ اعدا چه می کنی
آغوشِ ماست جایِ تو آنجا چه می کنی؟
*تا چشمش افتاد دید پیشانیِ داداششُ شکستن (زبانِ حال) گفت حسین دیگه اجازه نمی دم از من جلوتر باشی ... قرار بود با هم باشیم ... سرت شکسته داداش .... بمیرم برات ... نگاه کرد دید نازدانه داره پرپر میزنه چشم به بابا دوخته ... عمه ... عمه ... این سر، سرِ بابامه عمه .... تنها راهش این بود چنان سر رو به محمل کوبید حواسِ این نازدانه رو برگردوند ....*
حسین .....
#حاج_حسن_خلج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#امام_حسین_مناجات
مانده ام تنها تر از تنها، نگاهم کن حسین
خسته ام! خسته از این دنیا، نگاهم کن حسین
دستهایم نذر چشمانت سخاوتمند بود
کو؟ کجا رفت آن دل دریا؟! نگاهم کن حسین
با خجالت گوشۂ هیئت نشستم غرق اشک
روسیاهم! آمدم آقا، نگاهم کن حسین
نفْس طغیان کرد و از من حالِ خوبم را گرفت
با خود آوردم گناهم را، نگاهم کن حسین
خوب میدانم بدم امّا بزرگی کن بیا...
در میام روضه این شب ها، نگاهم کن حسین
با دل و جان مادرت را دوست دارم مثل حُر
پس به جان مادرت زهرا نگاهم کن حسین
کنج کشتیِ نجاتت کاش جایی داشتم
کاش جایی داشتم آنجا، نگاهم کن حسین
در دو دنیا مطمئنّم که به دردم میخوری
من به دردت میخورم آیا؟! نگاهم کن حسین
#م_عاطفی
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#کوفه #اسارت
#مجلس_ابن_زیاد
مزن آتش به قلبم ای ستمگر یابن مرجانه
مزن زخم زبان بر دخت حیدر یابن مرجانه
منی که سایه ام را چشم نامحرم ندیده بود
شدم هم صحبت تو ای ستمگر یابن مرجانه
همین سر را که بنهادی میان طشت ای نامرد
بود ریحانه قلب پیمبر یابن مرجانه
نوامیس خدا را کوچه و بازار گرداندی
نکرده کس چنین با قوم کافر یابن مرجانه
دلم آتش زدی ای بی حیا با طعنه های خود
نگفتی دیده ام داغ برادر یابن مرجانه
تو بنشستی کنار سفره آب و غذا اما
گرسنه،تشنه ، اولاد پیمبر یابن مرجانه
گهی کنج تنور و گه به روی نیزه ها رفته
مدارا کن مدارا کن به این سر یابن مرجانه
حسین را کشتی و دست از سر او بر نمیداری؟
به لبهایش مزن با چوب دیگر یابن مرجانه
ببین دردانه هایش را که مثل بید میلرزند
پدر را میزنی در پیش دختر یابن مرجانه!؟
چرا میخندی ای نامرد بر موی سپید او
حسینم پیر شد از داغ اکبر یابن مرجانه
رباب است این ،عروس فاطمه مهلت بده یک دم
که گیرد این سر بشکسته در بر یابن مرجانه
#عبدالحسین
#امام_حسین_مناجات
هر کس که روی عشق تو محکم حساب کرد
درد جهان غم زده را کم حساب کرد
خوشبخت آنکه خرج عزاخانه ی تو را
بر خرج زندگیش مقدم حساب کرد
سعی و طواف دور ضریح تو را خدا
بالاترین عبادت عالم حساب کرد
اشکی که با شنیدن نامت چکیده شد
آنرا قبول توبه ی آدم حساب کرد
اندازه ی پر مگسی اشک روضه را
در پای بنده قدر مسلم حساب کرد
رد کرد اجر نافله های مرا ولی
آهی که پای روضه کشیدم حساب کرد
از من گذشت فرصت یک شب هزار ماه
قدر مرا به ماه محرم حساب کرد
موی سفید و دیده ی بارانی مرا
هر کس که دید قوت مرا غم حساب کرد
#حسن_کردی
#آقای_میرزا_محمدی
شعر مناجات با #امام_زمان عجل الله
دلبرم یوسف زهراست خدا میداند
یادش آرامش دلهاست خدا میداند
علت غیبت او هست گناه من وتو
خون جگر از گنه ماست خدا میداند
بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند
از دمش زنده مسیحاست خدا میداند
خاک زیر قدمش سرمه چشم ملک است
خیمه اش جنه الاعلاست خدا میداند
همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند
پسر فاطمه تنهاست خدا میداند
آری اعمال من و توست حجاب من و تو
ورنه آن چهره هویداست خدا میداند
از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش
مادرش حضرت زهراست خدا میداند
آن مصيبت كه كند گريه برايش شب و روز
روضه زينب كبري است،خدا ميداند
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💗جمعه احوال عجيبي دارد
🕊هر كس از عشق نصيبي دارد
💗در دلم حس غريبي جاري است
🕊و جهان منتظر بيداري است
💗جمعه، با نام تو آغاز شود
🕊يابن ياسين همه جا ساز شود
💗جمعه يعني غزل ناب حضور
🕊جمعه ميعاد گه سبز حضور
💗جمعه هر ثانيه اش يكسال است
🕊جمعه از دلهره مالامال است...
💗ابر چشمان همه باراني است
🕊عشق در مرحله پاياني است
💗كاش اين مرحله هم سر مي شد
🕊چشم ناقابل ما تر مي شد...
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
❤️