🗓 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۲۹ مهر ۱۳۹۸
میلادی: Monday - 21 October 2019
قمری: الإثنين، 22 صفر 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️7 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️12 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️15 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️16 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
#وداع_باماه_محرم_صفر
بوی فراق می دهد این گریه های من
ماتم گرفته شال سیاه عزای من
شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام
آقا ببخش، درگذر از این خطای من
با زعفران شهر خراسان نمی شود!؟
رنگی دهی امام زمان برحنای من
از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام
چیزی نمانده مثل شما از صدای من
با نوحه های این دهه ی آخر صفر
شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من!
ای خوش حساب، مزد مرا زودتر بده
بعد از دو ماه گریه چه شد کربلای من؟
سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام
این چشم خیس، چشمه ی آب بقای من
من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم
جایی گرفته حضرت زهرا برای من
#وحید_قاسمی
#شهادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیه_السلام
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میان سینهام این دردِ بی امان اُفتاد
به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
چنان به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
کشیدهام به سرِ خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر میپیچد
شبیه عمهاش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
به رویِ ناقهی عریان نشسته،خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه
نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد
که زجر آمد و چشمش به نیمهجان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونهی زهرا ترین نشان اُفتاد
رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد
#حسن_لطفی
#حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیه_السلام
خون بر لبش نشست عرق بر جبین نشست
پنجاه و چند مرتبه آقا زمین نشست
پنجاه مرتبه به زمین خورد و ایستاد
از بس که زهر بر جگرش آتشین نشست
در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش
یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست
بالا سرش دو مادرِ گیسو سپید بود
یعنی کنارِ فاطمهام البنین نشست
یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر
در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست
چسباند تا که سینهی خود را به خاک ، دید :
گودال رویِ سینه اش آن لاله چین نشست
از تَل کنارِ عمهی خود داد زد ولی
ضربِ هزار و نهصد و پنجاهمین نشست
یابن الشبیب اَبروی او را سنان شکست
"والشِمر جالِسُ" به روی سینه این نشست
با عمه رفت کوفه و با عمه شام رفت
در کوچه دید دخترکی دل غمین نشست
با آستین پاره سرش را گرفت حیف
از بام آتشی به همین آستین نشست
سنگی که خورد بر سرِ بابا کمنانه کرد
بر گونههای کوچکِ آن نازنین نشست...
#حسن_لطفی
#امام_رضا_علیه_السلام
از شاخه ی نیرنگ تا شد واژگون انگور
افتاد درجام حسدخیز جنون،انگور
خمره نشین کافرون گردید با اینکه
جا داشت بین آیه های مومنون،انگور
با زهر بغض و کینه ی دشمن تبانی کرد
تا اینکه دستانش شد آلوده به خون،انگور
دیگر سرش را تا ابد بالا نمیگیرد
وقتی سرافکنده شد از این آزمون، انگور
خورشید میرفت و ریاکارانه در سوگش
پوشید چون مأمون، ردای نیلگون،انگور
میسوخت از داغ کسی و دانه های اشک
ازگوشه ی چشم رضا میریخت چون، انگور
آن که عقیقش را مکید از تشنگی ،روزی
آورده محض اکبر ازقلب ستون،انگور
آه از دمی که باشراب خود اهانت کرد
برآستان حاء وسین ویاء و نون،انگور
یک میوه ی پاک بهشتی بود اما حیف
با جرم خود پیش خدا هم شد زبون،انگور
#سلطان_قلبم
#علی_بن_موسی_الرضا❤️
#عالیه_رجبی
#غزل
#امام_رضا_علیه_السلام
کبوتر حرم شدم، زمزمه ام رضا رضاست
کشته ی تیر غم شدم، زمزمه ام رضا رضاست
ولی نعمت من است، به گوشه چشم لطف او
ببین چه محترم شدم، زمزمه ام رضا رضاست
همیشه و در همه جا ، دخیل بر درگه آن
پادشه کرم شدم، زمزمه ام رضا رضاست
به وقت شادی و به غم، ذاکر نام خوش او همیشه دم به دم شدم، زمزمه ام رضا رضاست
امام مهربان من، که با دعای خیر او
به عشق هم قسم شدم، زمزمه ام رضا رضاست
به خط خونین بنویس، به روی لوح کفنم
کبوتر حرم شدم ، زمزمه ام رضا رضاست
#محمد_مبشری
#غزل
#وداع_با_محرم_و_صفر
مُـزدِ خود را گـرفتم از مادر
شاه شد با نگاهش این نوکر
کمتر از ذرّه می شود خورشید
چـون که افـتاد زیرِ پای پدر
این گدا را خریده ای حالا...
بـِبـَرم خانه کـربلامْ بـِبـَر
اَلوداع پرچـمِ سیاه عـزا
اَلوداع آه و اشک و چشمِ تَر
اوّلین روضه اَم شب جمعه
وَ شب جمعه روضه یِ آخر
کاش می مردم از غمَت وقتی...
تـَهِ گـودال ناله زد مادر
پسرم زیر دست و پا افتاد
وای از شمر و کـُندیِ خنجر
می شـود با دوازده ضـربه
محشری پیش دیده یِ خواهر
نان رسان است تا دَمِ آخر
شاهد من عـَبا و انگشتر
سرِ پیراهنش چه دعوایی سْت
چه شده گوشواره یِ دختر
آخـرِ روضه می شود ندبه
ذکـر لبهای نوکـرِ حیـدر
#حسین_ایمانی
#امام_رضا_علیه_السلام
ای لطف تمام یا رضا ادرکنی
ای فیض مُدام یا رضا ادرکنی
بر محضر پاکت ای امام معصوم
پیوسته سلام یا رضا ادرکنی
ای با تو حلال باده ی صاف خلود
غم با تو حرام یا رضا ادرکنی
ای شه بپذیرم نظری کن بر ما
یا نور و امام یا رضا ادرکنی
از لطف شما روزی خود می گیریم
ای رحمت عام یا رضا ادرکنی
با حضرت حق بگو که لایق سازد
این بنده ی خام یا رضا ادرکنی
در صحن شما یاد خدا کرد دلم
ای جان کلام یا رضا ادرکنی
در پای ضریحتان من عاشق شده ام
ای شوکت تام یا رضا ادرکنی
با نام تو جاری شده الطاف خدا
دریای مرام یا رضا ادرکنی
با نام تو خشنود شود حضرت حق
ای ختم کلام یا رضا ادرکنی
ای نام تو احیاگر آئین علی
ای حسن ختام یا رضا ادرکنی
در روز شهادتت تصدّق بنما
یک حجّ تمام یا رضا ادرکنی
#اصغر_چرمی
#السلام_علیک_یا_امام_رئوف
سرمه ی چشام کنم خاکِ پایِ زئرات
خصوصاً عاشقی که روضه میخونه برات
سینه رو صفا میده با سلام و صلوات
گلفشونی میکنه همه ی صحن و سرات
وقتی که یه روضه از غربتِ تو می خونه
اشکِ چشمِ زائرات مثلِ بارون میمونه
هر کجایِ حرَمت بی نوا رو منزله
همه ی صحن و سرات مامنِ اهلِ دله
این تصوٌرِ منه وقتی جام تو حرمه
آقاجون باورمه سایه ات رو سَرَمه
نزدیک ضریح میشم با تو نجوا میکنم
سفره ی دل و آقا پیش تو وا میکنم
دس به دامن توایم ای امامِ مهربون
که در این عصرِ غریب برسی به دادمون
#دودمه
#امام_رضا_علیه_السلام
رِخنه تُو آب و گِلم کرده غمت امام رضا ۲
یا غریب الغربا ۲
می زنم پر یه نفس تا حرمت امام رضا ۲
یا غریب الغربا ۲
#محمد_مبشری
.
💠🏴💠🏴💠🏴💠🏴💠
#اشعاردهه_آخرصفر
#بازگشت_به_مدینه
#روضه_نوحه_واحد
دیده بگشا و ببین زینبت آمد مادر
زینب خسته و جان بر لبت آمد مادر
از سفر قافلهی نور دو عینت برگشت
زینبت با خبرِ داغ حسینت برگشت
یاد داری که از این شهر که خواهر میرفت
تک و تنها که نه ، با چند برادر میرفت
یاد داری که عزیز تو چه احساسی داشت
وقت رفتن به برش قاسم و عباسی داشت
یاد داری که چگونه من از اینجا رفتم؟
با حسین و علیِاکبر ِ لیلا رفتم
بین این قافله مادر ، علی ِاصغر بود
شش برادر به خدا دور و بر خواهر بود
ولی اکنون چه ز گلزار مدینه مانده؟
چند تا بانوی دلخون و حزینه مانده
مردها هیچ ، ز زنها هم اگر میپرسی
فقط این زینب و لیلا و سکینه مانده
نوهات گوشهی ویرانهی غربت جا ماند
سر ِخاک پسرت نیز عروست جا ماند
باوفا ماند که در کرب و بلا گریه کند
یک دل سیر برای شهدا گریه کند
ولی اکنون منم و شرح فراق و دردم
دیگر از جان و جهان بعد حسین دلسردم
آه…مادر چه قدَر حرف برایت دارم
بنِگر با چه قَدَر خاطره بر میگردم
جای سوغات سفر ، موی سفید و دلِ خون…
…با تن نیلی و این قدّ کمان آوردم
ساقهی این گل یاس تو زمانی خم شد
که ز سر سایهی آن سرو ِ روانم کم شد
کربلا بود و تنش بیسر و عریان افتاد
جای تشییع ، به زیر سمِ اسبان افتاد
باد میآمد و میخورد به گلبرگ تنش
پخش میشد همه سمتی قطعات بدنش
پنجهی گرگ چنان زخم به رویش انداخت
که ندیدم اثر از یوسف و از پیرهنش
سه شب و روز رها بود به خاک صحرا
غسلش از خون گلو ریگِ بیابان کفنش
خواستم تا بنِشینم به برش در گودال
اشک ریزم به گل تشنه و پرپر شدنش
خواستم تا بنِشینم به برش ، بوسه دهم
به رگِ حنجر خونین و به اعضای تنش
ولی افسوس که گودال پر از غوغا شد
بین کعب نی و سیلی سر ِمن دعوا شد
روی نیزه سر ِ محبوب خدا را بردند
کو به کو پشت سرش ما اسرا را بردند
سر ِ او را که ز تن برده و دورش کردند
میهمان شب جانسوز تنورش کردند
چه بگویم که سرِ یار کجا جای گرفت
عوض دامن من طشت طلا جای گرفت
چه قَدَر سنگ به پیشانی و لبهایش خورد
چه قَدَر چوب به دندان سَنایایش خورد
روی نی وقت تلاوت که لبش وا میشد
نوک سرنیزه هم از حنجره پیدا میشد
کاش میشد که نشان داد کبودیها را
تا که معلوم کنم ظلم یهودیها را
خوب که جانب ما سنگ پرانی کردند
تازه گرد آمده و چشم چرانی کردند
کوفه گرچه صدقه لقمهی نان میدادند
در عوض شام ز طعنه دِقِمان میدادند
خارجیزاده صدا کرده و مارا مردُم
کوچه کوچه همه با دست نشان میدادند
غارتیها به اهالی ِ لب بام رسید
گوئیا جایزه بر سنگزنان میدادند
تا بیُفتند رئوس شهدا مخصوصاً
نیزهها را همگی تُند تکان میدادند
پسرت را اگر از تیغ و سنانها کُشتند
آخ مادر ،که مرا زخم زبانها کُشتند
#الحسین_یجمعنا #کربلا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.