#حضرت_سکینه #زمزمه
ای دختر باوقار ارباب
تا عرش خدا کنار ارباب
سرچشمه ایمان و نجابت
آرامش روزگار ارباب
ای جلوه فاطمه جمالت
لبخند لبت قرار ارباب
آیینه ی ذات کبریایی
زهرای تمام عیار ارباب
در چشم تو معتکف ملائک
ای باعث افتخار ارباب
سجاده ی عشق معجر تو
قدیسه ی جان نثار ارباب
ای وسعت بی حصار احساس
عطر نفست بهار ارباب
صاحب نفس نهضت قرآن
ای مظهر اقتدار ارباب
ای کودکی زینب کبرا
دختر که نه ذوالفقار ارباب
بوی تو عصاره اجابت
دروازه ی انتظار ارباب
ای باعث آرامش جنت
همسایه ی هم جوار ارباب
محمد حبیب زاده
تو جلوهء نوری سلطانِ صبوری
با مادرِ خود تو دیباچهءنوری
04-ya-sakineh-nore-khorshid-vela.mp3
1.37M
نوحه واحد حضرت سکینه
@majmaozakerine
#زمینه_هجوم_به_خانه_وحی_خدا
#سبک_نوشته_مقتل
#میخونم_روضه
🔘🔘9⃣3⃣1⃣🔘🔘
☑️بنداول
می خونم روضه روضه با دیده ی تر
می خونم روضه روضه با خونه جگر
می خونم روضه روضه ی دیوار و در
می خونم روضه
می خونم روضه روضه ی زجر اورو
می خونم روضه روضه یه مادر رو
می خونم روضه روضه های حیدر و
می خونم روضه
.....
زهرا می خونه با دو چشم تر
قسمت نبود برام بشی پسر
دنیا نیومده شهید شدی
شدی برای مادرت سپر
یارالی ننه م ای وای
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
☑️بنددوم
نبودش قسمت که برام پسر بشی
نبودش قسمت برام بال و پر بشی
نبودش قسمت عصای مادر بشی
نبودش قسمت حس کنم بوی تو رو
نبودش قسمت ببوسم روی تو رو
نبودش قسمت لمس کنم موی تورو
نبودش قسمت
تو شعله بال و پر من می سوخت
تمومه برگ و بر من می سوخت
پهلوم شکست با لگد لعین
وقتی که داشت معجر من می سوخت
یارالی ننه ای وای
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
☑️بند سوم
برو مادر تا /نبینی درد وبلا
نبینی ماتم/ماجرای کوچه ها
نبینی داغ /من و غربت بابا
نبینی مادر
نبینی مادر/سرزمین پربلا
نبینی مادر/نینواوکربلا
نبینی مادر/راس روی نیزه ها
......
نشد بشی برای من عصا
شدی بجای مادرت فدا
غصه نخوربرادرحسین«ع»
اصغر میره جای تو کربلا
....
یارالی ننه م ای وای
💠💠💠9⃣3⃣1⃣💠💠💠
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
#شعرای_ایینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
#محسنیه #فاطمیه
.
⚘گمنام⚘:
.
سبک خدا مادرم را کجا می برند ...
💠 #حضرت_سکینه
بگو عمه بابا کجا می رود
که لب تشنه از پیش ما می رود
گمانم که از بهر ما کودکان
به دنبال آب بقا می رود
تو گفتی نگردم جدا از حسین
جدا از تو بابا چرا می رود
چنان گشته بیگانه از خویشتن
که با سر بر آشنا می رود
چنان می رود او که با رفتنش
بدنبال او جان ما می رود
بگفتا تو را می برم پس چرا
نبرده به همره مرا می رود
گمانم خدا گفته تنها بیا
که تنها به نزد خدا می رود
{حسین ( یا حسین)۲}2
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#رضا_حاج_حسینی
▶️
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل
که از سکوت غصهدار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پارهپارههای دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظههای آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منورت شناختم
شکست عهد کوفه... این گناه بیشمار را
به زخمهای بیشمار پیکرت شناختم
تو را به حس بیبدیل خواهر و برادری
به چشمهای بیقرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزهای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟
@majmaozakerine
5 ربیع الأوّل
1 ـ وفات حضرت سکینه علیها السلام
حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین علیه السلام 56 سال پس از واقعه ی کربلا، در شب پنجم ربیع الاوّل سال 117 هـ در مدینه وفات کرد. (1)
مادر ایشان حضرت رباب علیها السلام است که با هم در واقعه ی کربلا حضور داشتند، و همراه با أسرا به کوفه و شام رفتند.
آن حضرت فقط با پسر عموی خود عبدالله پسر امام مجتبی علیه السلام ازدواج نمود و ادّعاهای دیگر در این زمینه مردود است. لازم به یاد آوری است که امام مجتبی علیه السلام چند پسر به نام عبدالله داشته که آخرین آن ها در کربلا در قتلگاه به شهادت رسید، و این عبدالله برادر اوست. (2)
در صبح روز رحلتش محمّد بن عبدالله (نفس زکیة) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید.
خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهّر جسارت شود، گفت :
«صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم» ولی نیامد.
لذا جنازه ی مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن یحیی بن حسن علیه السلام _ و به قولی محمّد بن عبدالله نفس زکیّة _ بر جنازه ی آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند. (3)
📚 منابع :
1. معالی السبطین : ج 2، ص 217. و ... .
2. العقیلة و الفواطم علیهنَّ السلام : ص 187 ـ 185.
3. فیض العلام : ص 206 ـ 205. و ...
@majmaozakerine
⚫️روضه و توسل جانسوز_ویژه وفات حضرت سکینه سلام الله علیها _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی⚫️
◾️▪️🔲▪️◾️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
ْ
* تا دم مرگ اینو دائما هر وقت مشرف میشی به زیارت میگی "آقاجان نکنه این زیارت آخرین زیارت ما باشه ..." به خدا اربعین که اومدن آخرین زیارتشون شد" دیگه نتونستن کربلا برگردن ..." انقده کنار این قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن که امام سجاد فرمود: دیدم عمه ها و خواهرام دارن جون میدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدینه حرکت کنیم " همه سوار شدن" اما دیدن سکینه هنوز از کنار قبر بابا جدا نشده ...."
الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود ..."چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی 13 ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن :*فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها ....*
┗━━━ ◾️▪️🔲▪️◾️━┛
به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن ....." اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ....."
قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن" بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد "یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها" تو خونه هاتون دیگه نمونید ...." چرا ؟؟؟ آخه:*قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ .....*فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ...."
قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ...." چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی" زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد" سفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن ......
ای حسین
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
@majmaozakerine
#شور_سینه_زنی
#امام_حسن_عسکری_ع
آجرک الله مهدی
امشب زداغ بابات
ابر بهار چشمات
پایان نداره غمهات
آجرک الله مهدی
خاک زیر پاتونم
غلام در گاتونم
شریک غم هاتونم
آجرک الله مهدی
خیلی دلت محزونه
بازم چشات گریونه
به جای اشک پرخونه
آجرک الله مهدی
خون جگر داری تو
به دل شرر داری تو
داغ پدر داری تو
#زبانحال
#امام_حسن_عسکری_ع
واویلتا یا مهدی
تو ای قرارم بابا
بیاکنارم بابا
چشم انتظارم بابا
واویلتا یا مهدی
این لحظه های اخر
باقلب زارو مضطر
همش میگم وای مادر
واویلتا یا مهدی
بابا ببین می سوزم
زارو غمین می سوزم
از زهر کین می سوزم
واویلتا یا مهدی
ببین میسوزم از تب
جونم رسیده برلب
یتیم میشی ازامشب
واویلتا یا مهدی
برات بمیرم بابا
که بعده من تودنیا
میشی غریب وتنها
واویلتا یا مهدی
ببین چه حالم زاره
خون از لبام میباره
شدجگرمن پاره
واویلتا یا مهدی
اومده عمر من سر
میرم باحال مضطر
به یادجدبی سر
که شدتومقتل پرپر
جلوی چشم خواهر
به پیش چشم مادر
امون از این غریبی ۴