4_641399661386531440.ogg
197.2K
#شور_سینه_زنی
#امام_حسن_عسکری_ع
آجرک الله مهدی
امشب زداغ بابات
ابر بهار چشمات
پایان نداره غمهات
آجرک الله مهدی
خاک زیر پاتونم
غلام در گاتونم
شریک غم هاتونم
آجرک الله مهدی
خیلی دلت محزونه
بازم چشات گریونه
به جای اشک پرخونه
آجرک الله مهدی
خون جگر داری تو
به دل شرر داری تو
داغ پدر داری تو
#زبانحال
#امام_حسن_عسکری_ع
واویلتا یا مهدی
تو ای قرارم بابا
بیاکنارم بابا
چشم انتظارم بابا
واویلتا یا مهدی
این لحظه های اخر
باقلب زارو مضطر
همش میگم وای مادر
واویلتا یا مهدی
بابا ببین می سوزم
زارو غمین می سوزم
از زهر کین می سوزم
واویلتا یا مهدی
ببین میسوزم از تب
جونم رسیده برلب
یتیم میشی ازامشب
واویلتا یا مهدی
برات بمیرم بابا
که بعده من تودنیا
میشی غریب وتنها
واویلتا یا مهدی
ببین چه حالم زاره
خون از لبام میباره
شدجگرمن پاره
واویلتا یا مهدی
اومده عمر من سر
میرم باحال مضطر
به یادجدبی سر
که شدتومقتل پرپر
جلوی چشم خواهر
به پیش چشم مادر
امون از این غریبی ۴
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
متن روضه
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست.
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_6048361821709010238.mp3
7.99M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله
🔉 هفت روز است که من داغ برادر دیدم
هفت رو است سر نیزه فقط سر دیدم...
▪️روضه شب شانزدهم ماه محرم
🎤 حجت الاسلام #میرزامحمدی
#امام_حسین_علیه_السلام_شهادت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #زبانحال #اسارت #زندان_کوفه
#حجت_الاسلام_میرزا_محمدی
شب و روز هفتم محرم
هفت روز است که من داغ برادر دیدم
هفت روز است سر نیزه فقط سر دیدم
هفت روز است فقط زخم زبانم زده اند
طعنه بر اشک من و قد کمانم زده اند
هفت روز است که بعد تو گرفتار شدم
پی تو راهی هر کوچه و بازار شدم
باورم نیست سرت بر سر نی ها باشد
بدن بی کفنت در دل صحرا باشد
باورم نیست زدم بوسه روی حنجر تو
باورم نیست که غارت شده انگشتر تو
باورت نیست که این کوفه چه آورده سرم
باورم نیست که با قاتل تو همسفرم
عده ای پیرهن کهنه تو دزدیدند
عده ای بر سر تو سنگ زده خندیدند
چشم گریان مرا خوب تماشا کردند
پیش چشمان ترم هلهله برپا کردند
@majmaozakerine
#شهادت_امام_سجاد(ع)
#بازار_شام
#زبانحال
امام زین العابدین(ع)
بر نیزه سرت دیدم و از خویش بریدم
وز خویش بریدم چو به نی راس تو دیدم
انگار تمامی علی بر سر نیزهست
بار غم و اندوه تو از نیزه کشیدم
معراج تو بر نیزه شده قاری قرآن
من سوره کهف از سر معراج شنیدم
گسیوی پریشان ز چه بر باد سپردی؟
این زلف پریشان تو دادست نویدم
صبح ظفر ماست به نزدیکی یک آه
از ناقه عریان ز پیَت آه کشیدم
در شام بلا گر چه به ما سخت گذشتهاست
شادم که به فیض نظر شاه رسیدم
افسوس که در شام بلا هلهله کردند
در هر نفسی زین همه دشنام،شهیدم
#مرتضی_محمودپور