شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
*اگر میتونی براش گریه کنی بگو خدایا شکر...اگر میتونی براش بسوزی بگو:الحمدلله...اما اگه مثل من شدی بگو:چی کار کردی نمیتونم گریه کنم...امشب به چشمات التماس کن...بگو:یه عمری من به حرف تو گوش دادم امشب تو بیا به حرف من گوش بده....*
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد
تابوت عشق خود را...
*آخه میدونید که:این آخریا نمیخندید....تنها باری که دیدند میخنده اون موقعی بود که دید تابوت براش درست کردند....من بگم این حرفا رو یا نه؟!
باید یه معامله ای بکنم....بگم:یا صاحب الزمان! من به اینا کاری ندارم؛مجلس مادرته...هر جا مجلس مادر باشه،پسر دم در می ایسته....همه بهش تسلیت میگن...سرسلامتی میدن...مستمع روضه تو باش وگرنه این حرفا رو نباید زد....*
چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد
تابوت عشق خود را...
تا خم کند به گریه...این دفعه میخ ها را
تا پهلویم مبادا...
(آه از غم غریبی)
*
چیزی نمانده اسماء... تا لحظهای که آن دم
آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم
چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید
آثار درب و دیوار
با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد
از دورِ زخمِ مسمار
(آه از غم غریبی)
*شما شنیدید کتاب صحیح بخاری مهم ترین کتاب اهل سنته...یه جمله ای داره...
"و کان لعلی من الناس وجه حیاة فاطمه"
تا فاطمه زنده بود علی در بین مردم یه آبرویی داشت...*
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء... تا لحظهای که آن دم
آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم
چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید
آثار درب و دیوار
با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد
از دورِ زخمِ مسمار
(آه از غم غریبی)
*
چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب
یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب
*من همیشه با خودم میگم اون شبایی که بچه ها رو با هزار و یک زحمت میخوابوند امیرالمومنین؛نیمه های شب بلند میشد آروم آروم میرفت کنار قبر عزیزش.وقتی برمیگشت شاید بچه هاش بیدار بودند،همه یه گوشه ی خونه سر به دیوار گذاشتند.
شاید امام حسن وقتی بابا از کنار قبر مادر برمیگشت،امیرالمومنین میدید هِی امام حسن مشت به دیوار میزنه.چرا؟زهرا جان!...*
این کودکت چه دیده که هی زار میزند
هی دست مشت کرده به دیوار میزند
خودم دیدم که دشمن مادرم را....*
چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب
یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب
چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بگیرد
تابوت من به شانه
تا شرمگین سپارد ... امانت پدر را
به دست او شبانه ...
*مثل فرداشبی وقتی میخواست بی بی رو دفن کنه،امالی طوسی،امالی شیخ مفید هر دو روایت کردند.میگه"فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبْر"
همچین که کار دفن تمام شد دست ها را به هم زد،خاک ها را به هم افشاند..."هاجَ بِهِ الحُزن..."غم و اندوه به قلبش هجوم آورد..." و اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه..."
علی شروع کرد باز هم های های گریه کردن.
بعد شروع کرد با پیغمبر حرف زدن؛
امیرالمومنین به پیامبر عرضه داشت:" لَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعه..."
یا رسول الله امانت برگردونده شد.
نگفت:من امانت رو برگردوندم...شنیدید نوحه خونا میگن...جا داشت پیغمبر بگه اون دختری که من شب زفاف دست های مبارکش رو در دستان تو گذاشتم.گفتم:"یا علی! هذه ودیعةالله و ودیعة رسولِه"
علی! این دختر، امانت خدا و پیغمبره.
"فَاحفَظنی، وَاحْفَظِ الله فیها..."
علی مراقب امانتم باش.
پیغمبر که نمیگه این حرفو به علی....
ولی جا داشت اینو بگه به علی که
علی! امانت من صورتش کبود بود ؟!
حالا دست راستتو بلند کن به نشانه لبیک،ده مرتبه
"یا زهرا..."
✍سیدمهدی سرخان
بانوای گرم حاج میثم مطیعی
#روضه
بانوانی
#محمود_کریمی
رسم فاطمیه هر سال شب آخر شب دریاس
ولی امسال شب اول میخونیم روضه عباس
خبر اومد دست یار و دست فاطمه گرفته
چقدر روضمون امسال بوی علقمه گرفته
خبر اومده که سردار حاجتش روا شد آخر
مثل عباس سر گذاشته به روی دامن مادر
خبر اومده زمین خورد وارث سپاه زینب
مرد آسمون غیرت رفت به خیمه گاه زینب
حال ما رو خوب میدونه هر کی کربلا شناسه
گریه های مردم ما شده دریای حماسه
مالک اشتر مولا ذوالفقار راد مَردی
تو بهشت فاطمه میگه: خیلی خوب نوکری کردی
غرق خون شبیه عباس توی آغوش حسینه
تشییع پیکر پاکش توی بین الحرمینه
اونکه جون داد تا یه امت توی امنیت بمونن
بایدم نمازشو تو ایوون نجف بخونن
بخونید بعد علمدار روضه صاحب علم رو
جا داره همه بخونیم: دم؛ ای اهل حرم میر علمدار نیامد
به خدا بهشت چشماش سر پناه خیمه ها بود
چه گریزی بهتر از این دستش از بدن جدا بود
هر چقدرم اربا اربا بدنش اومد دوباره
ولی از علقمه ارباب تن نمونده بود بیاره
اربا اربا شدنش رو پای عاشقیش بزارید
جوونا برای جسمش برید و عبا بیارید
حتما اون لحظه آخر ذکر یا فاطمه گفته
بدنش چقدر بوی درِ نیم سوخته گرفته
تن چاک چاک قاسم ما رو میبره به مقتل
صاحب الزمان ببخشه روضه بازه شب اول
خون گرفته بود تنش رو تا که عریان نشه جسمش
چقدر پاشیده از هم حق داره قاسمه اسمش
کشتهی دور از وطن رو دست فاطمه سپردن
دلامون رفت توی گودال که غریب گیرش آوردن
رو لباش شکر خدا که رد خیزران نیفتاد
دستش افتاد و عقیقش دست ساربان نیفتاد
به لباس پاره پارش انبیاء سلام کردند
همه به اهل و عیالش خیلی احترام کردند
زدنش میون آتیش ولی غارتش نکردن
ده نفر زیر سم اسب هتک حرمتش نکردند
حاج محمود کریمی4_5807463385318557225.mp3
زمان:
حجم:
30.42M
روضه حضرت زهرا
رسم فاطمیه هر ساله آخر شب دریاس
دانلود مداحی استودیویی بانوی مریم دلت شده از غصه ها دریایی از غم - مخصوص استوری اینستا و استاتوس
وای زهرا ، وای زهرا ....
وا ویلاه زهراء
بانوی مریم دلت شده از غصه ها دریایی از غم
یا سیدة مریم أضحک قلبک بحرا للهم
بانوی ساره تو کوچه میگردی پی یک گوشواره
یا سیدة سارة کنت تبحثین فی الزقاق قرطک المنثور
بانوی هاجر تو بودی و آتیش و دود و چوبه ی در
یا سیدة هاجر کنت وراء الباب و النار و الدخان ینبعثان فی الأرجاء
نفس قدسیه زهرا بانوی آسیه زهرا
زهراء أیتها النفس القدسیة ، زهرا یا سیدة آسیة
چشای خیس تو واسم میخونه مرثیه زهرا.....
عیونک الباکیة تنعی لی أحداث المصیبة یا زهراء
وای زهرا ، وای زهرا ....
وا ویلاه زهراء
یاس سپیدم دوون دوون کنار بسترت رسیدم
یا یاسمینی البیضاء أتیت راکضا لأصل إلی فراش مرضک
خانوم خونم چشاتو رو به من نبد دردت به جونم
یا ربه منزلی جعلت فداک انظری إلی و لا تغلقی عینیک
آشوبه حالم اگه تو باشی توی خونه خوبه حالم
إنی مضطرب مما جری إن بقیت فی داری سأکون بخبر
زهرای مرضیه ، زهرا ؟ آخه بگو چیه زهرا؟؟؟؟
زهرا أیتها المرضیة زهرا حدیثینی ماذا جری
رو صورت مثه ماهت جای کبودی زهرا
و ما هذا الرزاق الذی أراه علی وجهک القمری یا زهرا
وای زهرا ، وای زهرا ....
وا ویلاه زهراء
کربلایی حسین طاهری 4_6044253054130194685.mp3
زمان:
حجم:
11.61M
مداحی بسیار دلنشین
«بانو ی مریم»
حسین طاهری
#ما_بچه_های_مادر_پهلو_شکستهایم🖤
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زنده ام به هوایِ دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
وحید قاسمی
مجنون الحسین ❤️نـوشـــت:
واااااای_مـادرم🖤
▪️در خانه نیسٺ حضرٺ مادر، شهید شد
▪️افسـانه نیسٺ حضرٺ مادر، شهید شد
▪️این باد سرد سمٺ ڪدامین بهار رفٺ؟
▪️دنیا گریسٺ، حضرٺ مادر شهید شد
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين ♥️
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
۩کانالادعیهومناجاتصوتی﷽۩زیارتحضرتزهرا(س)۩مطیعی.mp3
زمان:
حجم:
9.49M
🕌 زیارت حضرت فاطمه زهرا (س)
🎙 با نوای حاج میثم مطیعی
کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
خستهام خسته از روزگارم
جز شما که پناهی ندارم
با هزار آرزو و امید باز
رُو در خونهتون سر می ذارم
هر که اومد این حوالی
برنگشته دستِ خالی
من فقیر و یتیم و اسیرم
اومدم تا که حاجت بگیرم
می دونم دست لطفت می گیره دست ما رو
می بینم پشت این در نزول هل أتی رو
این در اون در زده باز اسیری
تا رسید اینجا با سربه زیری
اونقده در می کوبه تا آخر
وا کنه در رو نعم الامیری
اومدم با شوق و حسرت
خستهام از این اسارت
اومدم عبد این خونه باشم
تا که از بند دنیا رها شم
می بوسم خاک پای علی مرتضی رو
می بینم پشت این در نزول هل أتی رو
داره در می زنه باز یتیمی
گردنم داری حق عظیمی
اومدم تا که مرهم بذاری
روی بال و پر یا کریمی
اومدم با آه و شیون
مادری کن باز برا من
دیدی آقامو گم کردم آخر
تو شلوغی های دنیا مادر
می بینم آخر اینجا غریب آشنا رو
می بینم پشت این در نزول هل أتی رو
هر که اینجا میاد از خداشه
با نگاه تو حاجت روا شه
حتی یک بار ندیدم که اینجا
سائلی پشت در مونده باشه
اومدم با چشم گریون
تُنفِقُوا مِن ما تُحِبُّون
دوست داری تو حسینت رو از جون
بخشیدی عشقشو به دلامون
میگیرم از تو مادر برات کربلا رو
می بینم پشت این در نزول هل أتی رو
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
زبانحال حضرت زینب
😭😭😭😭
پس از مصیبت در، در بدر شدم ، مادر
همین که از خبرت با خبر شدم مادر
نوشته اند : چهل تن به یک نفر من هم
اسیر صورت آن یک نفر شدم مادر
میان شعله ی آتش چه آمده به رخت
که من ز داغ رخت شعله ور شدم مادر ؟
چه آمده به سرت ؟ باز چهره پوشاندی !
دوباره زخمی زخم بصر شدم مادر ؟
حسن نگاه به دیوار خانه می نالد:
شهید روضه ی مسمار در شدم مادر!
نشسته ام .. که تو شب ها دگر نمی خوابی
شکسته ام ز غمت، پیر تر شدم مادر
رهم دهید به خانه که بی لیاقت من
به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر
دعا کنید برایم به حق چادرتان
نیازمند دعای سحر شدم مادر
شما که عازم راه سفر شدی مادر،
پس از شما چقدر در بدر شدم مادر
*****