eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
46.6هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
388 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 منبرهای یک دقیقه ای 🔹 ✳️ استاد ✅ امام رضا(ع) می خواستند مردم "دین شناس" شوند. امام رضا(ع) می خواستند مردم فقیه در دین باشند. کلمه فقیه در قرآن ذکر شده؛ فقیه نه به‌ معنی اینکه مردم بروند و چندسال در حوزه درس بخوانند و لباس بپوشند و اجازه اجتهاد هم از اساتیدشان بگیرند و به محراب و منبر برگردند؛ فقیه یعنی دین‌فهم و فقه لغتاً به ‌معنای درک فهم است. مردم که دین‌شناس شوند، عاشق دین می‌شوند. یک جمله حضرت دارند: «لو عرف الناس محاسن کلامنا لاتبعونا»، اگر مردم زیبایی این دین را در سخنان ما بفهمند، پیرو این دین می‌شوند. وقتی در حد گنجایش خودشان و در حد استطاعت خودشان پیرو این دین شدند، یک مسیح می‌شوند؛ یعنی مبارک می‌شوند، یعنی یک منبع خیر و سود و نفع برای همه می‌شوند و وقتی آدمی منبع خیر شد، آثار عجیبی از او بروز می‌کند.   📚 سخنرانی استاد حسین انصاریان در بیت‌الاحزان اصفهان @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. شیخ عباس قمی در فوائدالرضوی نقل می کند: کاروانی از سرخس آمدند به پابوسی امام رضا علیه السلام. پیرمرد نابینایی با آن کاروان بود، به نام حیدر قلی. آمدندحرم امام زیارت کردند و از مشهد خارج شدند و در منزلی در مشهد اُطراق کردند. به اندازه یک روز راه از مشهد دور شده بودند. شب جوانها گفتند برویم مقداری سر به سر این حیدر قلی بگذاریم، خسته ایم ، بخندیم و سر گرم بشیم! کاغذهای خالی برداشتند گرفتند جلو و تکان میدادند، بعد به هم می گفتند،تو از این برگه ها گرفتی؟ یکی می گفت: بله حضرت مرحمت کردند، فلانی تو هم گرفتی؟ گفت: بله من هم یکی گرفتم. حیدر قلی کنجکاو شد و گفت: چی گرفتید؟ گفتند: مگر تو نداری؟ گفت : نه من اصلا خبر ندارم! گفتند : امام رضا علیه السلام برگ سبز دست مردم می داد. گفت : این برگ سبزها چیست؟ گفتند : امان نامه از آتش جهنم است. ما این را می گذاریم در کفن هایمان قیامت دیگر نمی سوزیم، جهنم نمی رویم چون از امام رضا علیه السلام گرفته ایم. تا این را گفتند پیرمرد دلش شکست با خود گفت: امام رضا علیه السلام از تو توقع نداشتم، بین کور و بینا فرق بگذاری، حتما من فقیر بودم، کور بودم و از قلم افتادم که به من اعتنایی نکردی! بلند شد و عصای خود را برداشت، راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه را نگیرم به سرخس نمی آیم باید بگیرم. گفتند: آقا ما شوخی کردیم ما هم نداریم! ولی هرچه کردند آرام نمی گرفت خیال می کرد که آنها برای دلداری به او این را می گویند. شیخ عباس نقل می کند: هنوز یک ساعت نشده بود که دیدند حیدر قلی دارد می آید یک برگه هم در دستش که با خط نور نوشته شده است «اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا» گفتند: این چیست که در دست داری؟ گفت: همین که یک مقدار از شما در بیابان فاصله گرفتم آقا را دیدم ایشان خودشان به استقبالم آمدند، گفتند حیدر قلی خسته ای برگرد این هم برگه برائت از آتش تو بگذار در کفنت شب اول قبر خودم می آیم پیشت. امام رضا علیه السلام به من هم برگ امان نامه دادند. @majmaozakerine
◾زمزمه سینه زنی ◾امام رضا در زیارت مخصوص ◾سبک به سمت گودال ◾بنداول در حرمت آمدم آقا جوابم بده خسته ز راه آمدم توان و تابم بده تشنه‌ی یک جرعه از ساغر جامت شدم زاده‌ی کوثر تویی باده نابم بده ای رضا جان ای رضا جان ای رضا جان ای رضاجان(۲) ◾بنددوم پنجره فولاد تو دوای درد همه کنار این بارگاه کنم این زمزمه جان جوادت بگیر دست مرا یا رضا بخاطر حسین بخاطر فاطمه ای رضا جان ای رضا جان ای رضا جان ای رضا جان(۲)
اروم جونم میشه بدونم کی وکجا به سر میاد چشم انتظاری باحال زارم دلهره دارم یه وقت صدات کنم منو به جا نیاری راز ونیازم بین نمازم هر روز برا سلامتیت دعا میخونم علاج دردم دورت بگردم خیلی به فکرمی اقا اینو میدونم دلم میخواد سر بزارم به روی زانوهات اقای مهربون تنگه دلم برا شما خودت اقا حرفامو ازچشمام بخون آبرومو باز بخر اقاجون بیاو من رو ببر اقاجون بسته دیگه این جدایی اقا عزیز زهرا کجایی اقا یبن الحسن ای عزیز زهرا... دل بی طاقت بده لیاقت ببین تو التماسو از چشمهای خیسم باسوز وبا اه دلی که در راه تاجمکران درد دلامو مینویسم بشنو صدامو ببین نگامو خوب میدونم خیلی اقا سرت شلوغه قسم به نامت عطر کلامت هرعشقی جز شما باشه میگم دروغه ای عاشقها بیاین دوباره وقت هم عهدی شده بیاین که عاشق بمونیم وقت ظهور حضرت مهدی شده...
در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین  جان زهرا مادرت چشم انتظارم یا حسین  در س‍ؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم  بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یا حسین  بی نوا را جان زهرا مادرت از در مران  مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یا حسین  خادمم، عبدم، غلامم، نوکرم در مانده ام  سروری کن لحظه ی در احتضارم یا حسین  رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت  من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین  سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور  من یقین دارم که اندر قعر نارم یا حسین  این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر  چون که یک عمری بود این افتخارم یا حسین
دوباره مرغ این سینه به فکر سِیر در طوس است خدا را شکر می گویم که این دل با تو مأنوس است رجب...ذی القعده... می چسبد زیارت کردنت آقا زیاراتی که منصوص و زیاراتی که مخصوصه است چنان که قبل ذی الحجه رسیده ماه ذی القعده بدون طوف در مشهد طواف کعبه منحوس است ‌"برو" یعنی "بمان پیشم"، "نمی خواهی نمی آیم" تکلم کردن عاشق پر از افعال معکوس است میان زندگیِ تک تک ما را که می گردی عطایای تو ملموس و کرامات تو محسوس است سگ ولگرد در مشهد، نگاهش خورد بر گنبد به یمن این نظر کردن، مقرّب تر ز طاووس است عَسیٰ أنْ تَکْرَهوا شیئًا...هُوَ خیرٌ لَکم... باشد... ...شده روزی من خیری، که در دوری و افسوس است مرا بیست و سه ی ذی القعده دعوت کن دلم تنگ است تمام حاجتم این روزها یک اذن پابوس است 🔸شاعر:
در مشهدت باید برایم رحمتی باشد حتی اگر یک لقمه نان حضرتی باشد عیبی ندارد خانه زاد غربت و اشکیم بگذار اسم ما گدای غربتی باشد.... اهل گلایه نیستم وقتی تو می خواهی بین من و اشک و حرم هم، حرمتی باشد چیزی نخواهم گفت از جاماندگی هایم آه از دل درمانده ای که پاپتی باشد دور از حرم سخت است اما کاش این شب ها تنها برای رفع بغضم هیأتی باشد یا لااقل یک شعبه سقاخانه در تهران چیزی شبیه ایستگاه شربتی باشد یعنی نمک پرورده ی عشق شما هستیم وقتی نمک در سفره هامان ، برکتی باشد یک پنج شنبه گوشه صحن تو خواهم گفت معنای بغضم را اگر که فرصتی باشد 🔸شاعر:
همین که نعره ی لشکر بدل به هلهله شد عمود روی سرت خورد و ختم غائله شد . عمود خوردی و دیدند صورتت پیچید چنان شکاف دو ابرو دچار فاصله شد . میان علقمه با هیبت نگاه تو با هجوم تیر و کمان دار ها مقابله شد . میان علقمه با هِیبت نگاه تو با هجوم تیر و کمان دارها مقابله شد . برای قتل تو دینارها محاسبه شد برای غارت تو بینشان مجادله شد . قسم به پیکر از بین رفته ات عباس برای من بدن کوچک تو مسئله شد !! . بلند شو که پس از رفتن تو خیمه گَهَت محلِ تاخت و تازِ سنان و حرمله شد . پس از تو معجر زن های خیمه را چه کنم ؟!! پس از تو بازوی زینب اسیر سلسله شد * بعد تو عمه ام عمو جان زد گره ی محکمی به معجر من . علتش را سوال کردم ، گفت : دشمنت بی حیاست دختر من * غروب علقمه با رقص نیزه دار سرت میان خیمه ی زن ها ز ترس وِلوله شد  . برای آن که بچرخی به هر گذر بروی میان مردم کوفه سرت مُعامله شد  حق روضه ادا شود😭😭
✔️@Niskilinohelar✔‌4_5983120224805717243.mp3
زمان: حجم: 4.19M
مشکیدن سو توکلدوخجا یره وای رقیه دین آقام لایلای گرک خیال خیمه نی بوساعتیمده بوشلویام رقیه دن اوزاخ گزوب کنار نهری خوشلویام سنه باشیلا بیر علم اونا سرین سو بوشلویام گورنده بوشلی بوشلوسون ئولومدی آرزوائدر (سویی آلوب مشکی گتیرور اوخ دیوب گوزونه قولار بدنده یوخدی دیدی حسین گلیرسن اما قبل از آنی که بو نوکریوه بلش وراسان قارداش بیر سوزوم وار سنه) بو ایکی قولاریمی من مشکیمه ایتدیم سپر اوخ گوزومنن قولاریمنان ایلدی صرف نظر مشکه دیدی سو جالاندی ایویم یخلدی آی قارداش اوت ورار بو بند شعریم آفتابین قلبینه بولمورم اوخ مشکه دیدی یا ربابین قلبینه باب المراد ابوالفضل باب النجات ابوالفضل شرمنده دور یوزوندن آب فرات ابوالفضل ای دست دلرباسی مشکل گشا ابوالفضل دست گره گشایه جانلار فدا ابوالفضل جنازون اوستونه تک گلمیشم قانا بویانام (نقدر سسلدی عباس ئوزومده بالالاریمدا سنه قربان بیر دوداقلارین تکان یسین منی دیندیر دوره ده منه بتر ال چالولار قارداش ) جنازون اوستونه تک گلمیشم قانا بویانام اوتانما گوزلرین آچ گلمیوب رقیه بالام