#شور_اربعین
دارم از این غم دق میکنم
آخرای صبر زینبه...
این مزارِ تو نیستش حسین!
بخدا این قبر زینبه
نمیدیدم حتی توی خواب
که سر قبرِت باشم یه روز
به مشامم داره میرسه
بوی خون از این گودال هنوز
هرروز و هرشب - روضه تُ و خوندم
خودم رو هرجوری میشد بهت رسوندم
رسیدم اما - خسته و آسی
اگه ببینی زینب و نمیشِناسی
سالار زینب ۳ یاحسین سالار زینب
خیلی سخت و جان فرسا گذشت
این چهل روز واسه خواهرت
شنیدم که مونده بی کفن
بدنِ عریان و بی سرت
کاش همون روز میمُردم منم
میدونی که من بود از خُدام
نمیخواستم از پیشت بِرَم
تازیانه کرد از تو جُدام
چطور بگم از - حجمِ جسارت
ببین هنوز توو تنمه رَخت اسارت
ای کاش که اینجا - کسی نبودُ و
بهت نشون میدادم این تنِ کبودُ و
سالار زینب ۳ یاحسین سالار زینب
از کدوم دردم واست بگم؟
از بیابون یا از شهر شام
بگم از بازار بَرده ها...
یا نگاه های هیز و حرام
از کتک های بی علّت و
از فراق و اشکای رُباب
برات از اون ویرونه بگم...
یا بگم از اون بزم شراب
یکی دوتا نیست - دردای زینب
مجلس مِی نبود ولیکن جای زینب
ازین به بعدم - همیشه گریه ست
غمی که میکُشه منو غم رقیه ست
سالار زینب ۳ یاحسین سالار زینب
✍ بهمن عظیمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#واحد_اربعین
بیقرار و خسته و غارت زده لبریزِ غمها
کاروانی بی علمدار اومده از راه صحرا
کاروانی که پر از دره پر از زخمه سراسر
کاروانی که نه قاسم داره نه اکبر و اصغر
تمام دشت - پر از صدای ناله ی جانکاه
افتان و خیزان میرسن از راه
به حال شون گریونه افلاک
همه دارن - چه حال مضطر و غم انگیزی
شبیه برگ زرد پائیزی
میاُفتن از مَرکب روی خاک
به لبها ذکر واحُزناه
حسینم آه حسینم آه
حسینم آه
کربلا باز بی قرار بانویی قامت کمونه
بانویی که بد عزادار یه داغ بیکرونه
کربلا باز میزبانِ خواهر خون خدا شد
آخرش بعد از چهل روز حاجت زینب روا شد
مث زینب - زمین و آسمون عزاداره
این لحظه ها چه سخت و غم باره
از غصه خواهری هلاکه
بازم داره - به سینه و سر میزنه خواهر
هنوز نداره این غم و باور
عزیز جونش زیر خاکه
نداره یاور و همراه
حسینم آه حسینم آه
حسینم آه
خواهری غمدیده با قلبی پُر از درد و تمنّا
رو لباشه ذکر لاحَول و لا قوه اِلّا...
میگه با چشمای گریون واحُسینا واحُسیناه
پاشو از جا اومده خسته ترین زائرت از راه
همینجا بود - که زندگی مو زیرورو کردن
توو قلب من نیزه فرو کردن
پیکرت و به خون کشیدن
همینجا بود ، که بدجوری دلم رو آزُردن
انگشت و انگشترت و بُردن
دیدم سر تو رو بریدن
شد از تو دست من کوتاه
حسینم آه حسینم آه
حسینم آه حسینم آه
✍ بهمن عظیمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شور_امام_حسین(ع)
#صحابه
خیل عاشقات یکی دوتا که نیستن
عالَمی به صف شدن برا گدایی
تو حقیقت خدای لایموتی
چه برازنده تِه این فرمانروایی!
خدا خدائی شو
به حسینش کرده تفویض
تا ابد بدون تعویض
اینجا قائل شده تبعیض!
ایمانم ابی عبدالله
ای جانم ابی عبدالله
خیالم راحته تا وقتی تو باشی
باتو سرنوشت من ختم به خیره
من کی باشم که بگم نوکرت هستم؟
نوکر حلقه به گوش تو زُهیره
کسی نمیدونه
چی گذشت بین تو و اون
زدش از توو خیمه بیرون
سر گذاشتش به بیابون
آرمانم ابی عبدالله
ای جانم ابی عبدالله
فارق از دنیا میشه اون عاشقی که
همیشه مدهوش و مستِ بوی سیبه
من کی ام دَم بزنم از عشقت آقا
عاشق واقعیه شما حبیبه
همون حبیبی که
دوبار از عشق تو جون داد
عشق به همه نشون داد
یادِ هر پیر و جَوون داد
رضوانم ابی عبدالله
ای جانم ابی عبدالله
توی هر دو دنیا عالی درجاته
اونی که کلب درِ خونَته آقا
من کی باشم که بگم مجنونت هستم
تنها عابِسه که دیونَته آقا
همونه عابس که
به همه درس جنون داد
مث مجنون رفت و جون داد
پای این عقیده خون داد
سلطانم ابی عبدالله
ای جانم ابی عبدالله
✍بهمن عظیمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین