🔹مقاتل را تماماً جست و جو کردم
🔹لُهوف و مَقتَلُ الشََّمس،اَبی مِخنَف،مُقرَّم
🔹با سَحاب رحمت و کبریت احمر رابه دقت زیرو رو کردم
🔸نشستم بین مقتل ها،تمام لحظه ها را
🔸از سر ظهر عطش تا لحظه ی گودال باهم روبرو کردم
🔸گلی را گوشه ی مقتل،گوشه ی گودال بو کردم
#تمام_فرض_ها_با_هم_مساوی_شد
☑️به خود گفتم که در کرب و بلا چیزی گمانم سخت پنهان مانده از چشمان هر فردی که راوی شد
غم اصحابْ جای خود،نبودِ آبْ جای خود
☑️مصیبت های عباس و علی اکبر و ابن الحسن ها و علی اصغر و طفلان زینب هم به جای خود
☑️به سمت خیمه ی زینب، بدون صاحبش
برگشته مرکب هم به جای خود
😔مرور اسم ها در ذهن من کار خودش را کرد
#علی_بن_حسین_بن_علی
👌پس علتش را عشق پیدا کرد
✅کسی که باابالفضل و علیِ اکبر و کُل بنی هاشم به میدان رفت در واقع
*هر نفر که میدان رفت امام زین العابدین درواقع با جانش او را همراهی میکرد*
✅کسی که بودو اما هفتادو دو بار از پیکرش جان رفت، در واقع
🔅کسی که تا غروب روز عاشورا فقط مشغول بر جامه دریدن بود
🔅کسی که درمیان خیمه، مصداق شنیدن کی بود مانند دیدن، بود
#نفس_مَهموم_شد_ناگاه
#علی_بن_حسین_بن_علی_معلوم_شد_ناگاه
💎به دل گفتم تصور کن، روایت کردنش با من
💎به دل گفتم بگو تصویرهای رفتنش با من
❇️دلم، دل را به دریا زد تصور کرد
❇️نشست و نقطه چین های مقاتل را فقط از نام زین العابدین پر کرد
🔰تصور میکنم وقتی جوانان بنی هاشم به سمت خیمه برگشتند
🔰عبا در دست وقتی عون و عباس و خوده قاسم به سمت خیمه برگشتند
💎علی اکبر ارباب وقتی رفت، چشم خیمه سمت زین العابدین برگشت
💎تصور میکنم بدین ترتیب انگاری ورق در مقتل من ظهر روز واپسین برگشت
علی اوسطِ ارباب آمد، اذن میدان خواست
به بابا گفت باباجان، بخواه از من پدر هم از پسر جان خواست
پس از پیغمبر کرببلا آری امام دوم کرببلا هم رفت
بگو که زینت سجاده و ذکر و دعا هم رفت
تصور کن اگر با کوفیان، پیکار هم باشد
تصور کن اگر بغض علی در کار هم باشد
تصور کن به دورش لشگرش بسیار هم باشد
علی بن حسین بن علی بیمار هم باشد
شبیه شمر و خولی کم نبود آنجا
بمیرم شهربانو هم نبود آنجا
برای هر شهیدی در زمین کربلا قاتل مشخص بود
و اینکه حرمله یا شمر یا زجر و سنان
اصلا برای کشتن هر کس دم آخر فقط اسم ها بس بود
همه یک قاتل، اما قاتلان تو به جرأت صد نفر هستند
به پیش خنده های حرمله با شمر و زجر و خولی و اَزْرق
تمام زهرها زهرند اما بی اثر هستند
👌پس از کرب و بلا چون آب خوردی اولین دفعه، درون خویش پژمردی
👌تو در واقع همان بیست و سه سال پیش جای آب، سَم خوردی
تصور کردم آقایم، شهید آخرین هفتادُ سوم
شد
در اوج این تصورها سرنخ ناگهان از دست من گم شد
به خود گفتم که از کرب و بلا اینگونه جا ماندن خودش روضست
علی بن حسین بن علی اما به زیر دست و پا ماندن خودش روضست
تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که نسیم از زلف عباس علی سرمست می آمد
تو دیدی و علی اکبر ندیدآن لحظه ای را که ابالفضل از کنار علقمه بی دست می آمد
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس وقتی حرمله آماده شد در دشت
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس با تیر سه شعبه،طفل شش ماهه سرش برگشت
😭😭😭😭
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر اسب هارا نعل کردند و به سمت پیکر ارباب هِی کردند
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب در تشتِ...
حسیـــــــن
تو دیدی و ندیدند اکبر و عباس و اصغر که سر ارباب را در تشتِ مِی کردند
تو دیدی، آنچه که حتی حسینت هم ندید آن را
تو دیدی در میان چشم های دختری، ترس از بیابان را
😭😭😭😭
تو دیدی روضه ی گوش و دهان و نیزه داران را
بمان داستان کوفه و شام و لبان خیزران خورده
بماند اینکه با هر ضربه اش، دندان تکان خورده
بماند اینکه هر دم خنده های حرمله با زجر می آمیخت
بماند اینکه دستت بسته بود و بر سرت در شام، آتش ریخت
بماند اینکه بعد کربلا بیست و سه ساله درد را دیدی
همینکه چشم بستی بر سر جسم پدر، با خنجر و چکمه آن نامرد را دیدی
بماند آنکه تو مانند یعقوب نبی، در هجر یوسف گریه ها کردی
جهان را کربلا کردی
در این قصه ولی یوسف پدر بود و پسر یعقوب دنیا شد
برای چشم این یعقوب پیراهن نیامد
چونکه بر تن اِرباً اِربا شد
همان بیست و سه سال پیش،دنیا ناامیدت کرد
همان بیست و سه سال پیش در واقع شهیدت کرد
من از این مردم بی عار بدم می آید
از مکافات، از آزار بدم می آید
ذبح را جلویم آب نداده، سر نبرید
تا قیامت من از این کار، بدم می آید
سنگ ها از در ودیوار به ما میخوردند
تا ابد از در و دیوار بدم می آید
پای من بسته نبود، اسب زمینم میزد
من از افتادن بر خار، بدم می آید
دست من بسته که شد، برده فروشی رفتم
من از این دست گرفتار، بدم می آید
#حسیــــــن
از شهر شام بدم میاد
از ازدحام بدم میاد
از کوچه هاش بدم میاد
از پشت بام بدم میاد
بس که ندیدم روز خوش از این چشام
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴💎🌴
هر ک صبحش با سلامی
بر #حسین آغاز شد
حق بگوید خوش بحالش ،،،
بیمه #زهرا شد.
روزتون حسینی ای
عاشقان #اباعبدالله_الحسین💙
🌱#اللہمعجللولیڪالفرج 🌱
🌴🕯🌴
🔹بزا برم به بالای تل خاک غم
🔹بزا برم به بالای تل خاک غم
🔹دوباره ای برادر،برات بگیرم دم
🔹از غمی که دیدم،پیکرم چقد شد خم...
🔸مگه یادم میره،اون لحظه عجیب مقتل
🔸مگه یادم میرم دیدم شدی،غریب مقتل
🔸مگه یادم میره خوردی زمین،تو شیب مقتل
🔺مگه یادم میره شری که شمر،اینجا بپا کرد
🔺مگه یادم میره باچکمه هاش رو سینه جا کرد
🔺مگه یادم میره چند ضربه زد،سرُ جدا کرد
♻️مگه یادم میره مُردم سَره کوچه و بازار
♻️مگه یادم میره نامحرما میدادن آزار
♻️مگه یادم میره خون بود روی چِشِ علمدار
🔰مگه یادم میره گریم گرفت وسط مردم
🔰مگه یادم میره سوخت چادرم،بجای هیزم
🔰مگه یادم میره اون شبی که رقیه شد گم
🔸مگه یادم میره روی سرش،جای کبودی
🔸مگه یادم میره سنگش زد اون،زن یهودی
🔸مگه یادم میره بزم شراب خودت که بودی
#حسین....
😭مارو وارد بزم شراب کردن
😭یه عده نامحرم چش چرون
😭یه عده بی حیای مست
😭از یه طرف،زینب وارد مجلس
😭رباب وارد بزم شراب کردن
😭چوب خیزران،تشت طلا،جام شراب
#حسین
😭😭😭😭😭😭
#حاج_عباس_طهماسب_پور
توکه روح وفا و عشق و احساسی حسین جان
از آن ترسم مرا دیگر تو نشناسی حسین جان
😭
شده فصل خزانم،تو کردی نیمه جانم
ببین ابرو کمانم،کمان تر از کمانم
😭😭😭
🌿ببین همسفر،ندارم دگر
🌿 نفس در کنج سینه
🌿منه قد کمان،ندانم چِِسان
🌿 روم سوی مدینه
♥#حسیــــــــن
بریزد اشک تنهایی ز چشمم، دانه دانه
ز هجده یوسفم یک پیرهن دارم نشانه
🔸دو چشم من پر آب هست
🔸دلم در پیچ و تاب هست
🔸هنوزم بر دو دستم
🔸ببین جای طناب است
🔹همه کوفیان به زخم زبان
🔹دل من را شکستند
🔹مرا نور عین،تو دیدی حسین
🔹 که دستم را ببستند
😭
♥#حسیــــــــن
خودم دیدم سرت برمحمل من، سایه بان شد
خودم دیدم لب تو بوسه گاه، خیزران شد
🍁چرا پیمان گسستی
🍁دل من را شکستی
🍁مرا دیدی تو از طشت
🍁ولی چشمت ببستی
😭😭
🍃به دردم طبیب،امام غریب
🍃 به حالم کن نظاره
🍃منه بی نشان به هفت آسمان
🍃 ندارم یک ستاره
♥#حسیــــــــن
#ڪانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🏴#شهادت_امام_رضا_علیه_السلام
🏴#حضرت_سید_الشهدا
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔸اصلا زمین خوردن برای او طبیعیست
🔸از بس که دنبال صدای مادرش بود
🔸در حجره ی بی فرش خود،افتاده بود
🔸تصویری از گودال در چشم ترش بود
♻️همون حالت که بود،هی به خودش میپیچید رو خاکا
میگفت:
یا جدا...
چرا خاکت نکردن؟؟
😭😭😭😭
میگفت یا جدا،چرا خاکت نکردن
حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردن
#حسین
آه
😭😭😭😭😭😭
💢فرمود یابن الشبیب...
❇️ان یوم الحسین أقرح جفوننا و أسبل دُموعَنا
💢یابن الشبیب...
❇️روضه های جد غریبم،پلک های مارو زخمی کرده
تا روز قیامت برا جد غریبم گریونم
💢امام رضا یادمون داده
❇️ان کنت باکیا لشی فبک للحسین
🌱اگه خواستی گریه کنی برا جد غریبم حسین گریه کنید
یابن الشبیب
ذبح کما یذبح الکبش
یابن الشبیب
جد مارو مثل گوسفند سر بریدن
🔸یابن الشبیب
🔸جدمارو بی هوا زدن
🔸جد مارو باعصا زدن
😭😭😭😭😭😭
جهنم ما یعنی اینکه بگن حسین نتونیم گریه کنیم
جهنم ما یعنی روضه گودال خونده بشه، نتونیم اشک بریزیم
یابن الشبیب
🔰جد مرا بی هوا زدند
🔰جد مرا با عصا زدند
🔰عمه مرا چرا زدند
🔰نامردها،برای رضای خدا چرا زدند
😭😭😭😭😭
🔹وقتی حسین،در ته گودال رفته بود
🔹زهرا کنار پیکرش،از حال رفته بود
😭😭😭😭😭
✅شلوغه اونقد که دیگه جا نیست
✅دلم تو گودال،ازت جدا نیست
✅تو پادشاهی،بزرگ مایی
✅برهنه باشی،والا روا نیست
✅حیا نمیکنن،پیکر نیمه جونتو رها نمیکنن
✅دارن میخندنو،به ضجه های خواهرت نگاه نمیکنن
⬅️چرا نمیبُره؟؟؟
✅بهش بگین اینجوری سر،جدا نمیکنن
😭😭😭😭😭
✅دیدم باچکمه،به جونت افتاد
✅گردنتو زد،مث یه جلاد
✅داداش حلال کن،تقصیر من بود
✅ذبح تورو شمر،اینهمه طول داد
✅صد دفعه زیر و رو
✅شدی به خاطر فقط یه بوسه از گلو
✅منو صدا نزن
✅با نیزه ای که رفته توی دهنت،فرو
✅میخوای به من بگی
✅نمونم اینجا وسط یه مشت بی چشم و رو
حسین..
😭😭😭
🔹الف قامتم ز داغت شد دال
🔹که شدم پیر از غمت،صدها سال
🔸به سَما، بنگرم سرت بر نیزه
🔸به زمین بنگرم،تنت درگودال
🔸تنت شدپامال
🔹همه دیدن،مرکبت خونین یال
🔹همه میگفتن در این وضع و حال
🔸ذوالجناح از چه رنگت، باختی
🔸جان زهرا را کجا انداختی
🔹همه هستیه خواهرت را بردند
🔹زر و خلخال دخترت را بردند
😭کمی دیر آمدم،سرت را بردند
😭نه فقط یک عدد همان پیراهن
😭 همه اعضای پیکرت را بردند
😭به کجا انگشترت را بردند،سرت را بردند
سر تو روی نی شده مانند سر عباس
♻️مضطر وشرمنده
♻️شده قلبم ز داغ تو آکنده
♻️حرمله میخنده
♻️سنان میخنده
♻️که داره شمر،دست زینبو میبنده
😭😭😭😭😭
🌸شکر خدا که نان شب ما حسین شد
❤️ممنون لطف مادر این خانواده ایم
🌸داریم با حسین حسین پیر میشویم
🌸خوشنود از این جوانیه از دست داده ایم
جدی جدی داریم پیر میشیما...
سال به سال میگذره...
خوش به حال شما که خوب گریه کردید
⬅️در کوچه عبایش، بر روی سرش بود
⬅️یک دست به دیوار،دستی کمرش بود
⬅️در خاطر او، آمده یاد در و دیوار
⬅️خون در و دیوار و خون تیغه مسمار
⚠️#ای_مادر_خسته_پهلو_شکسته
⚠️#ای_مادر_خسته_پهلو_شکسته
امام رضا...
😭یه روزی مادر جوونت تو همین کوچه ها، دست به پهلو گرفت
امام رضا...
😭یه روزی مادر جوونت تو همین کوچه ها، دست به دیوار گرفت
امام رضا
😭یه روزی مادر جوونت تو همین کوچه ها،نقش زمین شده
حرف دارما...
امام رضا
❇️اگر این است تأثیر شنیدن
❇️شنیدن کی بود مانند دیدن
😭😭😭
#قربون_دل_امام_حسن_برم
⬅️ایستادم به روی پنجه ی پا،اما حیف
⬅️دستش از روی سرم رد شد وبر مادر خورد
نتونستم کاری کنم برا مادرم
😭😭😭😭
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای سرمجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشاندند تورا
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هربلایی به سرش آمده زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها
سربریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریه ی مادر تو آب فرات
ترک روی لبت را لب دریا دیده؟
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سرپیرهنت فاطمه دعوا دیده
دختری که همه ی دلخوشی اش بابا بود
عوض دیدن بابا، سربابا دیده
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
غیر شیعه به حریم تو #حسین بسیارند
چه بگویم من #نوکـر که تو راهم بدهی
#صلی_الله_عليک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
روزتون معطر بنام #ارباب_بی_کفن
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_میلاد_بدری
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف
كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف
تمام صحن #علی بوی #فاطمه دارد
شمیم سیب بیاید میان راه نجف
صفای هر سحرش، گریه بر غم #زهراست
به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف
قدم زده دل شب در میان نخلستان
امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف
قرار ما همه #باب_الرضا همان جایی
كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف
قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح
چقدر بوی #حسین میدهد پگاه نجف
#نـوكـر_نـوشـت:
#یاعلی_جـان
دستِ خودم که نیست #نجف دلربا شده
دل شب به شب برای تو تنگ است #یاعلی
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_پژمان_توفیقی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#یا_رسول_الله (ص)
کسی به خانه رسید و نمود دق الباب
گشود فصل خزان را ز فصلهای کتاب
برای بردن جان جهان اجازت خواست
خدا کند ندهد کس به این اجازه جواب
اگرچه اذن نخواهد ورود عزرائیل
ولی به حرمت #احمد (ص) چنین نموده خطاب
ز غصه های دل #فاطمه (س) نگردد کم
ملک نموده اگر هم رعایت آداب
تمام شهر مدینه است بیت الاحزانش
ز درد هجر پدر قلب او شده است کباب
بمیرم از غم او زین مصاب، چشمانش
یکی به خون شده و چشم دیگری پر آب
حروف نورِ علی نورِ، نور شد تفسیر
به صحن سینه #حسن (ع) با #حسین (ع) در یک قاب
ز چشم یاس نبی اشک می چکد هر دم
به چشم خواب پدر ریزد از ستاره گلاب
چگونه تاب بیارد فراق روی تو را
نگاه کن شده زهرای اطهرت بی تاب
مرو پدر بِرَوی روز ما همیشه شب است
دو دستِ دست خدا بسته می شود به طناب
نرو که تیره نگردد حریر چهره ی ماه
ز جنس رنگ کبودی زند به چهره حجاب
بیا مرا خبری ده که طاقتم طاق است
به زودْ آمدنم پیش خود مرا دریاب
1402/06/22
رحلت #محمد #مصطفی رسول اکرم (ص) تسلیت
🏴#وفات_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🍁ای وجودت اعتبار کربلا
🍁یادگار ماندگار کربلا
◀️روز عاشورا چه غوغا کرده ای
◀️عشق را زیبا تو معنا کرده ای
🔰ای فروغت رونق هر انجمن
🔰از کدامین داغ تو گویم سخن
🟤نیزه و شمشیر و شمر و قتلگاه
🟤تازیانه، دود، آتش، اشک، آه
⬅️یا بگویم با دوچشم خون فشان
⬅️از سفر با جمعی از نامحرمان
🔹نیست غم های تورا محدوده ای
🔹تو خودت ام المصائب بوده ای
❇️روز عاشورا دلت پُر داد بود
❇️چون پدر را جانب میدان نمود
🔸آتش غم شد به قلبت شعله ور
🔸جمله ای گفتی تو با چشمان تر
🟪جمله ات مسروری از دل، دور کرد
🟪رزق اشک عالمی را جور کرد
🔥گفته ای مرثیه گونه با ملال
🔥ذوالجناحا از تو دارم یک سوال
🟢آب دادن آن شه لب تشنه را
🟢یا که عطشان شد ذبیح بالقفا?
🟧گرچه رزقش، تیر و تیغ و دشنه بود
🟧موقع رفتن به میدان، تشنه بود
#صلی_الله_علیک_یا_مظلوم_یا_ابا_عبدالله
😭#ای_تشنه_لب_حسین
☑️همه تو خیمه منتظرن که امام حسین کی میاد
☑️یه وقت صدای شیهه ذوالجناح به گوششون میرسه
✔️همه از خیمه ها بیرون دویدن
✔️ولی سالار زینب را ندیدن
😭😭😭
✔️دیدن یالش، غرق خونِ
✔️زینش واژگونِ
🔘یکی گفت ذوالجناح، آقام چی شده? ?
🔘یکی گفت ذوالجناح داداشم چی شده??
☑️خانم حضرت سکینه اومد جلو گفت ذوالجناح، با این حال و روزت میدونم بابامو کشتن…
☑️به من بگو آیا به بابام آب دادن??
یا با لب تشنه… ؟؟
♥️#حسیـــــــــــــن
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹برپاست به بزم پدرت شور و نوایی
🔹من چشم به راه تو نشستم، تو کجایی؟
🔸تو صاحب این روضه و مهمان تو هستم
🔸آقا به پذیرایی مهمان، نمی آیی؟
⬅️جانم به فدای غم تو، آجرک الله
⬅️بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی
🔻زهر ستم از پای درآورده پدر را
🔺حالا پسر و روضه و تشییع جدایی
❇️در ظاهر اگر کوچکی و کودک و کم سن
❇️در واقع بزرگی و ابوالفضل نمایی
🔰عالم همه قربان گل فاطمه مهدی
🔰امشب تو خودت سینه زن و نوحه سرایی
🟤من گریه کن روضه ی بابای غریبت
🟤تو فکر من و کوله سنگین خطایی
😭😭😭
☑️چقد برا من گریه کردی??
☑️به خاطر گناهای منه رو سیاه…
◀️نور دل زهرا،به عزا خانه ی بابا
◀️سر میزنی و میکُنی اَم کرببلایی
🍁🍁🍁 🍁🍁🍁
🔆کام بهار طعمهی جام خزان شده
🔆زهری بلای جان امامی جوان شده
♻️غُربت کم است در حق مردی که خانه اش
♻️زندان و خود، شبیه به زندانیان شده
✳️بیتاب لرزش بدنش دیده ی زمین
☑️این زهری که به امام عسکری دادن، رعشه تو وجود امام انداخته
همه ی بدنش به لرزه افتاده
✳️بیتاب لرزش بدنش دیده ی زمین
✳️گریان دست و پا زدنش آسمان شده
♨️حتی برای کاسه آبی، رمق نداشت
☑️مسموم شد
☑️تشنگی همه ی وجود آقارو گرفت
☑️چنبار تو کاسه، آب ریختن برا آقا
هر بار این کاسه، افتاد رو زمین
♨️حتی برای کاسه آبی، رمق نداشت
♨️دستی که از شرار ستم ناتوان شده
❎برخوردِ چیست با لب و دندان که مهدی اش
❎حالا کنار بستر او روضه خوان شده
💠ای وای از آن غریب که لب های تشنه اش
💠زخمیه دستِ بی ادب خیزران شده
😭😭
ای وای از آن غریب که لب های تشنه اش
زخمیه دستِ بی ادب خیزران شده
🔵ای وای از آن عزیز که اهل و عیال او
🔵پایین نشین مجلس نامحرمان شده
😭😭
☑️خیلی آقارو اذیت میکردن
☑️بی خبر میومدن میریختن تو خونه اش
☑️جلو چشم زن و بچش، با دستای بسته میبردنش
🔘علامه امینی میگه، اگه زن گرفتار باشه بچه ها به بابا پناه میبرن
✔️اگه پدر گرفتار باشه، به مادر پناه میبرن
✔️اینی که گفتم جلو چشم زن و بچش، امام عسکری رو دست بسته میبردن…
✔️دستای مولا رو بستن تو کوچه
بچه ها به مادر پناه بردن…
😭😭😭
🔴گردیده بود قنفذ، همدست با مغیره
ای وااای مادرم…
😭😭
اما منظور شاعر تو این شعر این نیست
میگه…
🟣ای وای از آن عزیز که اهل و عیال او
🟣پایین نشین مجلس نامحرمان شده
☑️جلو چشم خانم زینب، چوب میزد به لب و دندان داداش حسینش
☑️جلو چشم خانم رقیه چوب میزدن به لب و دندان بابای مظلومش
😭
جلو چشم رباب…
😭😭
🟧ای وای از آن شهید که انگشت های او
🟧مقصود غارت دست یک ساربان شده
😭
⚪️خشک است کام تو، ولی از قحط آب نیست
⚪️هستی اسیر گرچه به دستت طناب نیست
🟡از خون سرت، محاسنت آقا خضاب نیست
🟡بر پیکر شما اثر آفتاب نیست
🔷با نیزه که بندبند تنت جدا نشد
🔷جسمت 3 روز، در بیابان رها نشد
😭😭😭
🍂سنگین که شد سرت، به روی نیزه ها نرفت
🍂آوای استغاثه ی تو، هر کجا نرفت
🌱دیگر سنان میان دهان شما نرفت
🌱ناموستان به کوفه و شام بلا نرفت
😭😭
یا اباعبدالله…
خودت اشک بده به ما
سوز بده به ما
☑️امام زمان5-4 ساله، سر بابارو رو دامن گرفته
☑️لحظه ی آخر، خودش با دستای خودش سیراب کرد بابای غریبشو
☑️اما من یکیو سراغ دارم، سر بابارو رو دامن گرفت
☑️سر بریده ی باباشو بغل گرفت
بابا…
😭😭
چرا لبات پاره پاره س بابا? ?!
😭😭
بابا…
چرا دندونات شکستس بابا??
😭😭
بابا…
چرا پیشونیت شکستس بابا??!
😭😭
بابا…
سرت بوی نون بده
بوی خاکستر تنور میده بابا
😭😭😭
بابا…
کدوم نامردی، رگ های گردنتو انقده نامرتب بریده??
😭😭😭
♥️#حسیــــــــــــن
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴 #شهادت_امام_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#مهدی_جان…
🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان
🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان
⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان
⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان
*جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار*
من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه
حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم
اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون…
مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید
مهدی من کجایی??
✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد
✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان
🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود
🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان
🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک
🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان
#غیرتیا
🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن
✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم
⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان
◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان
#حســــین
#غریب_مادر_غریب_مادر
آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره
☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه
☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون..
آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد
☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه??
💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم
☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید.
اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید
☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد
به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه
دختر دوید… اما دشمن بهش رسید
☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن
چرا فرار میکنی?
☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی
☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم
☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم
☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم
انقده زدن مارو…
یکی با دست
یکی با تازیانه
یه عده ای با لگد
همه جای بدنم درد میکنه
♨️چه کمکی از دستم برمیاد??
اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده
♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد.
آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی??
گفت بگو
〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره?
تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی??
بابام که رفت میدون، لب تشنه بود
😭😭😭😭
#حسیـــــن
✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره
یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد
✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن
سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه
🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم
از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده
همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن
همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش
❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن
یه عده از شیعیان اومدن
❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه
❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن
💠تو کربلا هم اینجوری شده
اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت
بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن
💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد
✳️این بدن، بدن قاسمِ
✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ
✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ
✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ
کفن که نمیشد…
گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره
😭😭😭😭😭
حسین…
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود?
🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود??
حسیــــــن
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه
🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه
🍃ناله هاش، قلب میسوزونه
🍃رو لباش، لخته های خونِ
🍃روضه ی کوچه رو میخونه
🍂چشم به راه مونده حالا
🍂تا بیاد مهدی از راه
💢مث یک مار گزیده
💢سر گذاشته رو خاکا
✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره
✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره
🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر
🔘خوبه اصلا نداری دختر
🔘تا ببینه تورو بی سر
#رفتی_خرابه_دیگه…
🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ
🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ
🔥پُر شدیم از کبودی، بابا
🔥بین چنتا یهودی بابا
🔥خوب شد اصلا نبودی بابا
😭زود رسیدم به پیری، بابا
😭تو لباس اسیری، بابا
😭مُردم از سر به زیری، بابا
❣#حسیـــــن
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#مهدی_جان…
🌾زهر افتاده به جانِ جگرم،مهدی جان
🌾لرزه افکنده زِ پا، تا به سرم،مهدی جان
⚡️به لب خشک پدر،جرعه ی آبی برسان
⚡️که من از روز عطش،شعله ورم مهدی جان
*جگرم داره میسوزه، یه قطره آب برام بیار*
من نمیدونم تو جمع ما، کسی مسموم شده یا نه
حالا به دلایلی نمیخوام بگم زهر عطش غلبه میکنه به آدم
اونم زهری که به اهل بیت دادن و به قصد کشتن و شهید کردن امامامون…
مث شخص مارگزیده به خودش میپیچید
مهدی من کجایی??
✨قبل از آنی که به دل،زهر،اثر بگذارد
✨کشته است صحنه دیوار و درم،مهدی جان
🔹لحظه ای نیست عزیزم،که تداعی نشود
🔹وقعه ی کرببلا در نظرم،مهدی جان
🔸قدح آب روان، تا به لبم شد نزدیک
🔸عطش اهل حرم،زد شررم مهدی جان
#غیرتیا
🔻بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
🔺به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
یه وقتایی من و تو روضه میخونیم یوقتاییم هم خوده اهل بیت میخونن
✔️بشکند دستی که با بغض علی،سیلی زد
✔️به رخ عمه ی نیکو سیرم، مهدی جان
⬅️تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم
⬅️سر نورانی هجده قمرم،مهدی جان
◀️زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب
◀️خون قلبم چکد از چشم ترم،مهدی جان
#حســــین
#غریب_مادر_غریب_مادر
آب طلبید. پسر امامِ،،، سن و سالی هم نداره
☑️رفت آب آورد برا بابای غریبش که از شدت تشنگی داره به خودش میپیچه
☑️آبُ داد. امام حسن عسکری دستاش لرزون..
آب گرفت. ظرف آب از دستش افتاد
☑️اینی که میگی بچه ای برا تشنگیه باباش آب آورده، چه روضه ای تو دهنت تداعی میشه??
💎یقینا دلت همونجاییکه من میخوام بگم
☑️دامن آتیش گرفت. دشمن به هوای خاموش کردن آتیش دامنش، پشتش دوید.
اینم به هوای اینکه دوباره تازیانه و سیلی در کاره، میدوید
☑️هرچی سرعتش بیشتر میشد، سرعت دختر سه ساله هم بیشتر میشد
به آتیش که باد بخوره، شعله ورتر میشه
دختر دوید… اما دشمن بهش رسید
☑️یه نگاهی بهش انداخت. فهمید اومد برا کمک کردن
چرا فرار میکنی?
☑️گفتم حتما تو هم میخوای مثل اونا کتکم بزنی
☑️همه بدنم کبوده، دیگه نای کتک خوردن ندارم
☑️دیگه نای سیلی خوردن ندارم
☑️دیگه توان تازیانه خوردن ندارم
انقده زدن مارو…
یکی با دست
یکی با تازیانه
یه عده ای با لگد
همه جای بدنم درد میکنه
♨️چه کمکی از دستم برمیاد??
اگه امکان داره، یه مقدار آب بهم بده
♨️مشک آبُ گرفت. یه مقدار آب بهش داد.
آقا یه سوالی ازت دارم، جوابمو میدی??
گفت بگو
〽️به من بگو گودیه قتلگاه کدوم وره?
تو تشنه بودی آب میخواستی، گودیه قتلگاه برا چی??
بابام که رفت میدون، لب تشنه بود
😭😭😭😭
#حسیـــــن
✅اما تفاوتش اینه مهدی فاطمه آب برا بابا برد، اما این دختر نتونست ببره
یه موقعی یادش اومد که سر از بدن جدا شد
✅بدن با عزت و احترام، غسل دادن
سامرا شهر بدیه،،، الانم همینه
🔰به ندرت پیش میاد اوناییکه کربلا رفتن بگن سامرا هم رفتیم
از همون موقع، همیشه حکومت نظامی بوده
همیشه مراقب امام حسن عسکری بودن
همیشه تو غربت بود حتی تو خونه ی خودش
❇️آقارو بعد از غسل، تشییع کردن
یه عده از شیعیان اومدن
❇️موقع نماز، برادر امام هادی که عموی امام حسن عسکری بود، اومد نماز بخونه که مهدی فاطمه اومد فرمود: بر بدن امام ، فقط امام باید نماز بخونه
❇️خوده امام زمان شروع کرد به نماز خوندن
💠تو کربلا هم اینجوری شده
اما تفاوتش اینه نه تشییع جنازه ای داشت، نه غسل و کفنی داشت
بنی اسد اومدند بدنهارو جابجا کردن
💠خوده آقا زین العابدین اومد شناسایی کرد
✳️این بدن، بدن قاسمِ
✳️این بدن، بدن اربا اربای علی اکبرِ
✳️این بدن، بدن عموم ابالفضلِ
✳️این بدن، بدن پاره پاره ی بابای غریبم حسینِ
کفن که نمیشد…
گفت بنی اسد، یکی بوریا بیاره
😭😭😭😭😭
حسین…
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔵مگر به کربلا، کفن به غیر بوریا نبود?
🔵مگرحسین تشنه لب،عزیز مصطفی نبود??
حسیــــــن
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
#غریب_مادر_غریب_مادر
🔰از سوز زهر کینه، هی رو خاکا میشینه
🔰دست به دیوار میگیره، مادرش رو میبینه
🍃ناله هاش، قلب میسوزونه
🍃رو لباش، لخته های خونِ
🍃روضه ی کوچه رو میخونه
🍂چشم به راه مونده حالا
🍂تا بیاد مهدی از راه
💢مث یک مار گزیده
💢سر گذاشته رو خاکا
✴️سر باباشو داره، روی پاهاش میزاره
✴️زیر لبهاش میخونه، روضه ای با اشاره
🔘خوبه که پیش تو نیست، خواهر
🔘خوبه اصلا نداری دختر
🔘تا ببینه تورو بی سر
#رفتی_خرابه_دیگه…
🔥دیدم بزم شرابُ، میچشیدم عدابُ
🔥وقتی مرد غریبه، بست به دستم طنابُ
🔥پُر شدیم از کبودی، بابا
🔥بین چنتا یهودی بابا
🔥خوب شد اصلا نبودی بابا
😭زود رسیدم به پیری، بابا
😭تو لباس اسیری، بابا
😭مُردم از سر به زیری، بابا
❣#حسیـــــن
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین