#دلتنگ_فصل_عشق_و_جنگم_آه...
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
دلتنگ فصل عشق وجنگم آه ای دل
كــــو بانگ و آواز تــفنـگم آه ای دل
دارم بـــدل داغ رفيــقان نـجيبم
ياران مست از بـادهٔ اَمـن يـجيبم
برسر هواي وصل ياران دارم امشب
شوق ديـار سـربداران دارم امـشب
رو سوي شهر فاطميون بار بستم
رايـحهٔ عطر شهیدان كـرده مستم
آنجاكه نام پاك صحرايش شلمچه ست
آنجاکه دلهاگشته ازصهبای جان مست
آنجا كه ياران عشق راباخون نوشتند
آنـجاکه مردانش همه زيبا سرشتند
روزی که آن صحرا پر از رزمندگان بود
هرلحظه اش سرشار بانگ عارفان بود
آنجاشلمچه مشهدخوبان عشق است
آنجا قـدمگاه علـمداران عشق است
آنجا زمينش مـأمن ارواح پاك است
آنجا هزاران رازِ پنـهان زيرخاك است
آنجا اگر پـا مي گذاري با وضو باش
با لاله هاي سرخ آن در گفتگو باش
آنجا زمينش در دل خود گنج دارد
گل هاي سرخ «كربـلاي پـنج» دارد
آنجا شهيدان عقده ی دل باز كردند
پروانه وش تا آسمان پرواز كردند
آنجـا شهیدانش هـمه زهـرا تبارند
پهلو شکسته همچومادر بی مزارند
خاكش اگر ازبوي مُشك وعنبرآراست
آنجا قدمگاه امـام هشتم مـاست
آنجاشميم فاطمه پيچيده در دشت
قبرهزاران لاله درآن خاك گم گشت
آنجا زمينش بــوي عـطر ياس دارد
آن كـربــلا هم اكـبر و عباس دارد
آنجا رفيع آنجا بقيع آنجا مدينه است
باباي درخون خفتهٔ صدهاسكينه است
آنجادعا را عاشقان با سوز خواندند
آنجا سمند عشق را تا عرش راندند
وقتي كه سوز ناله سر بر اوج مي زد
در آسمان بال شهيدان موج مي زد
هان ای شلمچه ای شميمت نينوايي
تو قطعه ای از خاک پــاک كـربلايی
هان ای شلمچه گر فغان و ناله دارم
منعم مكن در سـينه داغ لالــه دارم
«مداح» در دل حسرت پرواز دارد
این درد را با چه زبان ابراز دارد؟
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روزگـار_پیـش_از_این_یادش_بخیر
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
روزگـار پیـش ازاین یادش بخیر
سـفرة مـیدان مـین یادش بخیر
مردهای با صفا و بی بدیل
آن همه اهل یقین یادش بخیر
سینه سـرخانی کـه دراوج سکوت
جان سـپردن درکمین یادش بخیر
هـر کـجا افـتاده اندایـن سبزها
سرخ شد رنگ زمین یادش بخیر
سر زمینی کـه چـو دشت کـربلا
بوده پاک و دلنشین یادش بخیر
رمزهای یا حسین ،یا فاطمه
یا امیرالمومنین یادش بخیر
از شهیدان آن سلام بر حسین
لحظه های واپسین یادش بخیر
کـربـلا های مجسم داشتیم
خیبر و فتح المبین یادش بخیر
تـازه دامادی که از شوق وصال
رنگ کرد ازخون جبین یادش بخیر
حیف دیگر رفته اند از دست ما
دوســتان نــازنین یادش بخیر
از تــمام خــاطـرات سبزشان
آن وداع آخـرین یـادش بخیر
بـا دل تنگت بگو «مداح» بـاز
روزگـار پیـش ازاین یادش بخیر
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
روضه وفات حضرت معصومه (س)
حاج میثم مطیعی
یک صبح مى شود که برایم دعا کنى
یا نیمه شب به شوق نمازم صدا کنى
مرغ دل از قفس تن به درکشى
در آسمان صحن و سرایت رها کنى
بی وفا نباش، زود به زود برو قم، دست ادب رو سینه بذار، بگو:یا فاطمه… یه جوری گفتم یا فاطمه! یاد این شعر افتادم:
یا فاطمه من عقدهی دل وا نکردم
گشتم، ولی قبر تو را پیدا نکردم
مدینه روضه میخوندیم با صدای آهسته؛ آخه اونجا اگه بلند بلند گریه کنی بی احترامی میکنند، قانونمدینه همیشه همین بوده، وسط روضه یه پیرمرد آمد دست گذاشت رو شونم گفت:روضه خوان یه سوال دارم؛ چند روزه دارم میگردم قبر مادرم رو پیدا نمیکنم، اگه بلدی به من بگو … جدی میگفت … خیلی جدی …
ما را به پادشاهى عالم در آورى
یعنى که در حریم بلندت گدا کنى
امروزه کاینچنین به کرامت زبانزدى
تا رستخیز بهرِ شفاعت چها کنى
تو زائر مدینه اى و طوس مى روى
ما را ببر که زائر قبرِ رضا کنى
قربون کبوترای حرمت امام رضا، دلم تنگ شده برات، دلت مشهد نمیخواد دلت هوای پنجره فولادش رو نکرده! حضرت معصومه رو التماس کن
تو زائر مدینه اى و طوس مى روى
ما را ببر که زائر قبرِ رضا کنى
این جا که آمدى سخن از تازیانه نیست
به نیت دیدن برادر از مدینه حرکت کرد، یادش میاد اون روزی که برادر میخواد از مدینه حرکت کنه، بی بی ها، دخترا، همه رو گفت بیاید برا من گریه کنید، آقا گریه پشت سر مسافر خوب نیست، فرمود:گریه کنید! اون مسافری که به وطن برمیگرده پست سرش نباید گریه کرد… حضرت معصومه حرکت کرد با برادرا، خاندان، اهلبیت… شهر ساوه دشمنای اهلبیت اومدن، برادراشو کشتن، خاندانش رو کشتن… مریض شد این صحنهها رو دید، قربونت برم… فرمود:من رو قم ببرید، خدا روشکر یه جای نزدیک بود بهش پناه ببرید… آخه فرمود: از پدرم شنیدم که موسی بن جعفر فرمود:قم محل سکونت شیعیان ماست… راهی هم از ساوه تا قم نبود… فدای عمه جانت بشم… عصر روز یازدهم جایی رو نداشت بره… همه رو سوار کرد؛ کجا میخوان ببرنت زینب
بی بی حضرت معصومه وارد قم شد؛ مریضه؛ مردم قم همه جمع شدن، همه احترام کردن؛ همه دست ادب به سینه گذاشتن؛ بزرگ خاندان اشعری آمد، خودش افسار مرکب بی بی رو گرفت؛ پیرمرد پیاده میرفت بی بی سواره بود… آی بی بی! میدونی شهر شام چه خبر بودهمه جمع شدن، اما کسی دست ادب به سینه نذاشت؛ مردای شام دستاشونو مشت کرده بودن، سنگ آماده کرده بودند؛ کسی دختر ناقهی دختر علی رو هدایت نکرد؛ بی بی همه تازیانهها آماده بود…
خودم دیدم که عمه…
ای بی بیای کاش من شهر شام بودم وقتی اون دستای نامرد بلند میشد یه دستو نیگه میداشتم میگفتم این دخترا تازیانه کم نخوردن… سیلی کم نخوردن…ای حسین.
این جا که آمدى سخن از تازیانه نیست
حرفى ز بى وفایى و ظلم زمانه نیست
در دستهاى مردم شهر تو سنگ نیست
یعنى سلام مردم تو وحشیانه نیست
سیلى نزد کسى به رُخ داغدار تو
اینجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نیست…
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
زمینه حاج حسین سیب سرخی وفات حضرت معصومه (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
خیلی آرومه قلب پر درد بی بی معصومه
بی کس و تنهاست خیلی مظلومه
تمومه کارش دیگه معلومه
خیلی آرومه
چشماش خیره به در مادر کی میرسه
حیدر کی میرسه
داداش برا دیدن خواهر کی میرسه
یا حضرت معصومه ...
دل پریشونه قصه عشق و آخه میدونه
از غم زینب عمری مجنونه
زیر لب داره روضه میخونه
افتاده به دلم یاد کرببلا تصویر شهدا
زینب خسته دل و زنجیر اسرا
یا حضرت معصومه ...
زار و شیدا نیست
توی شهر قم آخه تنها نیست
سر سالارش روی نی ها نیست
بین نامحرم آخه پیدا نیست
زار و شیدا نیست
غم دید اما کسی گوشواره ندرید
موهاشو نکشید
سر برادرشو با خنجر نبرید
یا حضرت معصومه ...
حضرت ارباب مردم از دوریت نوکرو دریاب
روی دیوار قلب من یک قاب
عکس شش برده از من تاب
حضرت ارباب
در عشقت همه عمر زنجیرم به خدا
درگیرم به خدا
کربلا رو نبینم میمیرم به خدا
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
حسین جانم ...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سلام_مهدی_سلام_ای_جان...
#شهید_شهادت_دفاع_مقدس
#امام_زمان_عج_شهید_شهادت
🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀🌸
سلام مهدی سلام ای جان هستی
کجــا چشـم انتـظار مــا نشستی؟
چهــارده قـرن را چشـم انتظاری
چهـــارده قـــرن را دنبـــال یـــاری
بــه تنـگ آمـد دل مـا از جـدایی
نشـد یــار تـو بـاشیم کــه بیـایی
نشـان ده روی مـاه و نـازنیـن را
بهـاری کـن همه فصـل زمین را
بتـــاب ای آفتــاب صبــح امـــید
کـه از نـور تو گیـرد وام خورشید
بتاب از مکه ای شمس ولایت
جهان در پـرتـوت گردد هدایت
توچون صبح بهاری با نشاطی
زلال و پــاک چـون آب حیـاتی
سلام فرمانده، ای که جانِ جانی
توهم فـرمـانده هم صاحب زمانی
بیـــا ای همـــدم راز شهـــیدان
بیــا شـــاهــد پــــرواز شهــیدان
تو که با این شهیدان همنوایی
تـو کـه با یک یک شان آشنایی
بخـوان تـا جـان بگیـریم ازنوایت
«کجــاییـد ای شهیــدان خــدایی»
هنـوز دلتنگ آن همسنگرانم
فــراق روی شـان بــرده تــوانم
منم جا مانده از نسل غیورم
هوای نفس کرده از تو دورم
بیــا آقــای مـن تــا زنـده هستم
بیــا تـا کــه نبستـه مـرگ دستم
شوم لایق الهی چون شهیدان
کـنم هستی خــودرا برتو قربان
نمی دانـم کجـای ایـن جهـانی
توهم مولای مـا،هم جـانِ جانی
من از روز ازل بــودم مـریدت
مـدد فـرماکه گردم روسفیدت
به درگاه تـو گـرچـه مـن فقیرم
شهادت قسمتم کن تا نمیرم
شهــادت بهــترین آغــاز بـــاشــد
تمـاشـایـی تــرین پـــرواز بـــاشـد
بــــرای آرزومـــــندان عـــــاشــــق
درِ بــــاغ شهــــادت بـــاز بـــاشــد
خوشامردان پاک وخوش سعادت
ســـفر کـــردنــد بــا بـــال شهـــادت
تـو کـه دیدی در آن جمع خدایی
صفا بود و خلوص و بی ریایی
تودیدی عاشق آنجابی نشان بود
چه شوری در دل رزمندگان بود
تـو کـه در جبهه دیـدی کـربـلا را
تـو شاهد بوده ای لطف خدا را
تـو پـرپـر گشتن شان را که دیدی
تـو بی سرگشتن شان راکه دیدی
هرآنکس ذکرمهدی رابه لب داشت
شهادت را زحق آن شب طلب داشت
نــواهــا بــا نــوای کــــاروان بـــود
به لبها بـانگ یاصاحب زمان بود
همه رفتندومن جـامانده هستم
دریغـا از شهیـدان رانـده هســتم
نشـد آخــر شهـادت قسـمت من
از آن آلاله هـا وامــانـده هستم
همـی دانــم کــه تــا روز قیــامت
ز روی ماهشان شرمنده هستم
اگـــر چـــه ســالهـا بگـذشـت امــا
ز دلتنـگی شـان آکنــده هستـم
شهـیدان در غُمـار عشـق بُـردند
منم کــه تــا ابــد بــازنـده هستم
چنــــان دوران دفــــاع مقــــدس
اگـرچـه همچنان رزمنده هستم
بیـا لـب تـر کـن ای فـرزنـد زهـرا
مطیـع امـرت ای فرمانده هستم
شهادت افتخاری جاودان است
شهادت هم ازآنِ عاشقان است
شهیدان عاشقانی حق سرشتند
شهیـدان تــا قیــامت در بهشتند
مـن از روز نخستین عهـدبستیم
که حامیِ «ولایت»بودو هستیم
رخ چون ماه تو تاپشت پرده است
ولــیِ امــرمـا «سیـدعلـی» هسـت
بجـوشدتـاکـه خون«حاج قاسم»
وفـاداریـم مــاچون«حاج قاسم»
شــده ذکــر همـه بــرگــرد آقــا
تــو را بــه فــاطمـه بــرگـرد آقـا
بیـا ای غصـه خـوار درد حیـدر
بیـا ای بـی قـرار داغ مــادر
بیا مهدی بیا ای روح احساس
بیـا ای سـوگــوار داغ عبـاس
بیا ای روضه خوان عمه زینب
دوچشمت خون چکان عمه زینب
بخوان از روضه ی جانسوز گودال
بگو چون شـدکه زینب رفته ازحال
بگو از لحظه ای که سر جدا شد
صـــدای زینبــش واویلــتا شـــد
بـگو اسبان چه کردند بـا تن او
بــگو از غــارت پیــراهــن او
بخوان آن روضهٔ دشت عطش را
بخوان زآنجا که زینب کرده غش را
بخـوان روضه که«مـداح»جـان بگیرد
بخـوان یک یاحسین گــویـد بمیرد
🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀🌸
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#سلام_ای_سالکان_عشق_و_مستی
#شهید_شهادت #دفاع_مقدس
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
سلام ای سالکان عشق ومستی
سلام ای ساکنان مُلک هستی
شهیدان به خاک و خون تپیده
در آغوش شهادت آرمیده
خوشا بر حالتان که زود رفتید
زلال و پاک همچون رود رفتید
نبودید تا ببینید ناکسان را
نبودید بشنوید زخم زبان را
نبودید تا ببینید قوم بی درد
دل ما را پر از زخم زبان کرد
همانکه سینه اش از کینه پُر بود
بگفتا جبهه ها بخور بخور بود
مگردرجبهه جز ترکش چه خوردید؟
مگر جز پاره پاره تن چه بردید؟
مگرنه اینکه جبهه مرد می رفت
هرآنکس داشت دردل دردمی رفت
بگو با قوم یاقی قوم سرکش
مگرچه خورده اید جز تیرو ترکش؟
هرآنکس ظرف دل ازعشق پُرکرد
به جبهه رفته و بخور بخور کرد
بیا بگذار راحت تر بگویم
حدیث عشق واضح تر بگویم
کجا بودید خوردن را ببینید؟
به راه عشق مُردن را ببینید
کجا بودید از خشکی و دریا
بساط خوردن آنجا شد مهیا
یکی که قسمتش خمپاره می شد
چنان می خورد پاره پاره می شد
یکی هنـگام حـملۀ هـوایی
فقط می خورد گاز شیمیایی
یکی خمپاره میخورد دود می شد
یکی می سوخت و مفـقود می شد
یکی چون «حاج قاسم» مثل سقا
که هم بی دست بود و ارباً اربا
یکی تاسر جداشدمست می شد
یکی با ترکشی بی دست می شد
پدرها داغ دیدند غصه خوردند
و مادرها بسی دِق کرده مُـردند
هر آنچه خون دلها بود خوردند
دل پُر غصه را در گور بـردند
گروهی کز شهیدان کینه دارند
مـنافق های بی اصل و تـبارند
هرآنکس باشهیدان تا درافتاد
اَساس دودمـان او بـر افتاد
شهیدان مثل ماه و آفتابند
شهیدان تا ابد بر ما بتابند
به هر بُوم و بَرَی نام شهیداست
نشاط وشور و احساس وامید است
شهیدان موجب عِزّ و نشاطـند
شهیدان شاهد اند و در حیاتند
شهید یعنی به خاک وخون مُلَـبّس
شهید یعنی دفاع یعـنی مقدس
شهید یعنی نشان از حَیِ سُبحان
شهید یعنی که آیاتی ز قرآن
شهید یعنی همیشه با «ولی»باش
جهان سوی دگر شد با«علی»باش
شهید یعنی چراغ راه مردم
نگردد هیچ کس در پَرتُوَش گُم
بدرگاه شهیدان کـن توسل
که باغ آرزوهایت دهد گُل
رگ غیرت به زیر پوست داریم
شهیدان را همیشه دوست داریم
شهیدان را بخوان«مداح» هر دم
چو قرآن می برند از سینه ات غم
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین