eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
616 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
اطلاعیه مراسمات عزاداری شهادت امام هادی(ع)درکرمانشاه @majnon1396
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ ♦️سخنرانی_امام_هادی_ع عظمت طب امام هادی النقی علیه السلام ... 🔸طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت:«ای خلیفه،این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده،روز به روز ورمش بیشتر می شود.»متوکل ناله ای کرد و گفت:«فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد.»طبیب نگاهی به صورت رنگ پریده‌ی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید.» ـ سر زخم را بشکافید؟!من همین طور هم آرام و قرار ندارم،چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید. طبیب دیگر گفت:«ای خلیفه!هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.»فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه!اگر اجازه بدهی،شخصی را نزد علی النقی بفرستیم.شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد.» متوکل با اشاره‌ی سر،حرف او را تایید کرد.فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت:«حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت.»بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت،گفت: «هیچ کاری از او بر نمی‌آید.»طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!» مادر متوکل با دستمال اشک‌هایش را گرفت و پیش خود گفت:«نذر می‌کنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم.» ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت:«امام گفت که پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.» صدای خنده فضای اتاق را پر کرد: [ـ پشکل؟! ـ عجب حرفی! ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق علیه السلام را مسخره می‌کردند)] صدای فتح بن خاقان آن‌ها را به خود آورد: ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت. و برای تهیه‌ی آن،از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت:«بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجه‌ی کار را ببینیم» ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود،با ناباوری گفت:«به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما درباره‌ی او اشتباه بود‌.» بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود،این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.» متوکل که کمی دردش آرام شده بود،به آن‌ها گفت: «شما مرخص هستید،می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت:«اگر داروی علی النقی نبود،من الآن حال خوشی نداشتم».بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت.متوکل که متوجه نگرانی او شده بود،گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟» ـ ای خلیفه!علی النقی مال و اسلحه‌ی زیادی در خانه‌ی خود جمع کرده و می‌خواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد. ـ برو سعید حاجب را خبر کن. وقتی سعید وارد شد،متوکل گفت:«همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.» تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد: ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم! گوشه‌ی عمامه‌ی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار.» سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت. ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسه‌ها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.» کیسه‌ی دیگر را باز کرد،چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟» مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.» صورت متوکل از شرم سرخ شد،رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسه‌ها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»... پزشکی طب_اهل_بیت علیهم السلام منابع: 📕کافی،ج۱،ص۴۹۹ 📕الإرشاد،ج۲،ص۳۰۲ 📕المناقب،ج۴،ص۴۱۵ 📕الخرائج و الجرائح،ج ۲،ص۶۷۶ 📕إعلام الوری،ج۲،ص۱۱۹ 📕کشف الغمة،ج۲،ص۳۷۸ 📕بحارالأنوار،ج۵۰،ص۱۹۸ 🕌🕯🥀🕌🕯🥀🕌🕯🥀🕌🕯🥀🕌
در زمان امام هادی(علیه السلام)شخصى نامه‌ای نوشت از يکی از شهرهای دور، که آقا من دور از شما هستم... گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟؟ حضرت در جواب ايشان نوشتند: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك » لبت را حرکت بده، حرف بزن. بگو. ما دور نيستيم... بحارالانوار/ج53/ص306 @majnon1396
شهادت امام هادی ع.. حضرت هادی تویی ارباب عشق جلوه ای از روی تو مهتاب عشق ایکه خورشیدی به رنگ فاطمه نام نکویت به لبهازمزمه روی توآیینه ی حیدرنما ای علی چارم ای شمس ولا در رگ توخون حیدرجاری است حرف توچون تیغ حیدرکاری است انبیامحوتماشایت شده جمله عالم مست وشیدایت شده لاله ی باغ جوادی ای امام بوده حرفت برهمه حسن ختام قطره قطره آب شدشمع دلت زهرکینه شعله زدبرحاصلت لاله هاپژمرده شددرماتمت چشم عالم جمله گریان غمت شدگل عمرت خزان ازباده کین گشتی از زهرجفانقش زمین زهرکین عمره توراکرده تمام درغریبی جان سپردی ای امام شعله زدزهرستم برپیکرت سوخت از زهرجفابال وپرت میرودازاین جهان ارباب ما شدامام عسکری.صاحب عزا درمیان سامره غوغا شده گوییابرپاغمی عظما شده دست دشمن زدشرربرآن پری دیده گریانه پدر .شدعسکری ازدوچشمش اشک غم جوشیده است برتن بابا .کفن پوشیده است 📕شعر.آرمین غلامی (مجنون)ازکرمانشاه @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی
4_5861700155023033487.m4a
11.66M
روضه ی حضرت امام هادی (ع) -معجزه امام هادی و ساحرومتوکل -معجزه ی امام هادی وزنی ک خود رابدروغ زینب کبری میخواند .... @majnon1396 _مداح.... حاج آرمین غلامی(مجنون) -اسفند ماه -۹۶ کرمانشاه
4_5859377917745693306.m4a
4.19M
روضه ی امام حضرت امام هادی (ع) .... @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی _مداح.... حاج آرمین غلامی(مجنون) -اسفند ماه -۹۶ کرمانشاه
4_5861700155023033488.m4a
4.28M
سینه زنی شهادت حضرت امام هادی (ع) .... @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی _مداح.... حاج آرمین غلامی(مجنون) -اسفند ماه -۹۶ کرمانشاه-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم را برای خود ذخیره کن تا هر وقت احساس ناراحتی و افسردگی و ناامیدی داشتی نگاهی به آن بیندازی و برای همه آنانکه دوستش داری ارسال کنی. 🆔 @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب مجنون کرمانشاهی
etratnet.ir.managhebeamir-1.apk
2.48M
👌 مناقب امیر المومنین علی «ع» 🌺مطالب شامل ⏬⏬ ✨ حضرت علی (ع)از زبان قرآن 👌 ✨(ع)از زبان پیامبر اکرم (ص)👌 ✨❤️پیامبر اکرم هرکس یک فضیلت علی (علیه السلام )رابگوید گناهان قبل وبعدش بخشیدهدخواهد شد 📚مورد تایید علمای خاص و عام شیعه و اهل سنت ❤️✨
‍┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🔴تدریس امیرالمومنین به جبرئیل روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(ص) مشغول صحبت بود که حضرت علی(ع) وارد شد .جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد... پیامبر(ص) فرمودند: ای جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم می‌کنی؟ عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او بر من حق تعلیم است. پیامبر(ص) فرمودند: چه تعلیمی؟ جبرئیل عرض کرد: در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد؛ از من پرسید: «تو کیستی و من کیستم؟» من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد که بگو: 👈« تو پروردگار جلیل و جمیلی 👉 👈و من بنده ذلیل، جبرئیلم» 👉 از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم. 📚 تحفة المجالس، ص 80 ‌کانال مجنون کرمانشاهی