eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
608 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
937 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم درکوچه بر رخساره مادر،مشت میخورد پیش علی یاس پیمبر ،مشت میخورد سیلی وضرب تازیان ، درکوچه هابود بهردفاع اوپشت آن در ،مشت میخورد یک لشکری آمدبگیرد جان زهرا زهرامیان کل لشکر،مشت میخورد اوباره شیشه دارداماهمچوشیراست آن ماده شیر حی داور ،مشت میخورد یک سومغیره بود وآن سو بودقنفذ زهرادرآتش پهلوی در مشت میخورد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________
بسم الله الرحمن الرحیم آشوب بدی در دلم انداخت مغیره باقنفذملعون به سویم تاخت مغیره یک لشکروحشی هم جمع اند به کوچه در خاطر من ، خاطرغم ساخت مغیره بگرفت کمربندعلی ، فاطمه ی او باضربت پابر تن اوتاخت مغیره شد جنگ میان عمر وفاطمه، ای وای باصرب لگد بهره تو پرداخت مغیره از لعل لبت ، خون وسط کوچه چکیده کاینگونه زد آتش دل و بگداخت مغیره در بین همه مدعیان ، فاطمه تنهاست جان داد برای تو و نشناخت مغیره باضرب غلافی به زد قنفذملعون تا پرچم آشوب برافراخت مغیره برگردن حیدر وسط کوچه طناب است روبه صفتی بودکه بنواخت مغیره دوری و جدایی زتو سخت است عزیزم جان دادی و صد حیف چنین ، باخت مغیره غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم تابوت تومیرفت شبی ازدره خانه میبردعلی، پیکر زهرا،سر شانه یک گوشه حسین وحسن وزینب وکلثوم باگریه نگاهش شده معطوف به شانه تاشست تن فاطمه را ، حیدرکرار آن تیر غمش سمت علی کرد کمانه دیدم که عقیقی به گدا داد ٬ به مسجد حیدربه تویاقوت کبود، داد زمانه این قوم حسادت به تو وفاطمه کردند این معرکه ها بود درآن کوچه بهانه بانوی علی، نیمه شب از دست علی رفت ازداغ تو زینب بگرفته است بهانه 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک دیده ، پیکرت زهرابشویم درخانه ی بی تو، تورا دریابشویم بانوتو رفتی خنده بر لب جا ندارد با اشک دیده ها پیکرت اینجابشویم شهر مدینه جای ماندن نیست دیگر من پیکرت راگوشه ای تنهابشویم ازهرنفس، خون آیدازآن سینه ی تو بانو تورا من باغمی پیدابشویم حق ولایت خواستی گیری زنامرد خونابه ی جسم تواز دعوا بشویم بانو سلام مرتضایت بی جواب است این درد غربت ، باتوای زهرابشویم شد آرزو یم بعدتوزنده نمانم جسم تورادربین این غمهابشویم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂ وسط کوچه علی جان سپرت افتاده همسرشکسته پهلوبه برت افتاده همه آرامش تو رفت زدستت حیدر بین دیوار دری بال وپرت افتاده بوتراب است که زانو به بغل بگرفته بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو در دفاع از توعلی بود برت افتاده کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر پیش چشمان همه اشک ترت افتاده ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون )
درِ آتش زده ای روی سرش افتاده وسطِ شعله همه بال وپرش افتاده باره شیشه داشت آن بانو به خود‌ بالگد بین دری بود پسرش افتاده ابر با ابر گلاویز شد وشد آتش صاعقه بر دل دعوا گذرش افتاده لشگری ردشده از،روي گل یاس علی دیدیکباره همه برگ وبرش افتاده درطناب افتاده واوبه خودش می‌پیچد جنگ را باخته؛ در مه سپرش افتاده شر، شده کوچه ودر، وای بحال زهرا پیش چشمان علی بود سپرش افتاده فاطمه دروسط کوچه زمین گیرشده سوی اوحضرت مولا نظرش افتاده آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بین دیواری ودری بود عذابت کردند پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند بین دیوار ودری داغ نمودند تنت بالگدهای مداوم همه خوابت کردند چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم وسط شعله چنین بود کبابت کردند بازی اهل سیاست چه فریبَ‌ست و ریا باتمسخربین در بودخطابت کردند اول کار دراين حمله هجوم آوردند آخرش بين دري نقشه بر‌ آبت کردند بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا بین دیوار ودری بودسرابت کردند لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند... آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بین دیواری ودری بود عذابت کردند پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند بین دیوار ودری داغ نمودند تنت بالگدهای مداوم همه خوابت کردند چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم وسط شعله چنین بود کبابت کردند بازی اهل سیاست چه فریبَ‌ست و ریا باتمسخربین در بودخطابت کردند اول کار دراين حمله هجوم آوردند آخرش بين دري نقشه بر‌ آبت کردند بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا بین دیوار ودری بودسرابت کردند لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند... آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه دربین دیوارودری زهرا به هم ریخت ناگه همه شیرازه ی دنیا به هم ریخت گیسوی زهرا بین درمیسوخت حیدر ازشعله ی آتش دل ‌ دریا به‌هم ریخت درکوچه دیدم جا شده صد ابـــر تیره حالِ دلِ چشمانِ من اینجابه هم ریخت کابوس تنــــــــــها ماندنم بی توچه سخت است با غربت بی‌حد و از غم ها به هم ریخت دست تورادرکوچه هابشکست قنفذ نبضِ حیاتم هم زمان اینجا به هم ریخت میزدمغیره تازیان درکوچه برتو دیدم که با شلاق او،زهرا به هم ریخت هفتادمرد جنگی ویک مرده تنها کابوسِ شبهای علی یکجا به هم ریخت کاره علی یکسرشده بارفتن تو حال دل من بی توای زهرا به هم ریخت ✍شاعر: آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)