eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
617 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆 اعلام مراسمات فاطمیه کرمانشاه آذرماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمیه۱۰.mp3
4.68M
☆مرثیه مادر،۱۴۰۳ حاج آرمین غلامی چیزی از مادر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف هیچ از کوثر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف.. وای از اوضاعِ خانه وای از وضعِ علی... چیزی از حیدر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف هرکسی آمد عیادت..گفت با حالِ خراب.. بینِ این بستر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف فاطمه باغِ بهشتِ مصطفا بوده ...ولی جانِ پیغمبر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف.. آنقدر.... آزار دید از امّتِ بی عاطفه... از گلِ پرپر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف  بهرِ مرگِ خود دعاها کرد در وقتِ نماز از همین مضطر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف  در کنارش می شمارم زخم ها را یک به یک گویی از پیکر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف  روضه را سربسته می خوانم برای شیعیان  چیزی از مادر نمانده غیرِ یک جسمِ نحیف  حضرت زهرا(س) #/کرمانشاه شنبه۷ آذرماه_ سیدالشهدا کارمندان مداح،،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمیه۹.mp3
7.34M
👆👆بسم الله الرحمن الرحیم حضرت زهرا(س) #/کرمانشاه شنبه۷ آذرماه_ سیدالشهدا کارمندان مداح،، 👇👇
_۱۴۰۳🤞 حاج آرمین غلامی 🕯🖤🕯🖤🕯 علی رو حلال کن واسه زخم بازوت علی رو حلال کن واسه درد پهلوت علی رو حلال کن واسه دست بسته اش نتونست که برداره اون در رو از روت *لحظه های سختیه.. خانم صدا زد.. اسما! جانم خانم ..فضه! جانم‌خانم ..لحظه های سخت منه..خانم چیکار کنیم؟ ببینم بچه ها رو‌ میتونید از خونه ببرید؟ زینب وکلثوم رو فضه از خونه برد..حسن و حسینم خانم فرستاد مسجد.این لحظه های آخر امیر المومنین اومد خونه تو این لحظات سخت با علی حرف میزنه.یا علی ! قربونت برم..پسرعمو‌ چرا اینجور میکنی ..نرو ..تو بستر بمون ولی نرو ..سایه ات رو از رو سر ما نگیر خانم تمام دلخوشی من نگاه توعه..خیلی وقت به من خوب نگاه نمیکنی خیلی وقته تو‌حسرت دیدن خنده ات موندم‌ خانم!میشه نری..امیر المومنین گریه میکنه. با دست زخمیش اشک صورت علی رو پاک کردشونه های امیر المومنین از شدت گریه میلرزید.بی صدا گریه میکرد یاعلی قربونت برم‌حواست با منه احساس میکنم روحم با اندوه آکنده است.کوه نه میلرزه نه گریه میکنه قهرمانم گریه نکن.زهرا دورت بگرده مهربونم. آغلاما دا منه گلسین قادان آغلامادا ای منی آغلادان آغلامادا قرار این بود که عمری قرار هم باشیم که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم نگفتی ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار مگر قرار نشد رازدار هم باشیم نگفتی ام ز چه رو، رو گرفته ای از من مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم هی گفتم از دردات، هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میفته چیزی نیست تو دست به دیواری، گفتی یکم خسته ام نصفه قنوت تو، گفتی یکم دستم چشم پر آبِ تو نقش بر آبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم موی زینب هم خونه ام به هم ریخته طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره هی میگه دیوار و هی میگه گوشواره نشد تو کوچه دستشو بگیرم شدت ضربه اشو بگیرم سینه سپر کردی خیلی محک خوردی خانم سر من تو خیلی کتک خوردی زینب با دلشوره هی روتو میبوسه شونه که میفته بازوتو میبوسه وقتی همه خوابن فضه با دلشوره خونِ رو دیوارو با گریه میشوره گفت پسرعموبلند شو برو‌ مسجد وقته نمازه.آقا رو فرستاد مسجد.یه خانم‌ موند واسما و فضه.. فضه!یه کم آب آماده‌کن..نه بچه‌ها خونه ان نه مردی تو‌خونه است خانمها با همن..میخواست معجرش رو برداره دست افتاد. اسما اومد جلو گفت خانم اسما بمیره شما چرا معجر و باز کردی..معجر و باز کردن همان نمایان شدن کبودی صورت همان..اسما گفت دستش بکشنه. اسما گفت خانوم چرا خودتون رو به زحمت میندازین ؟بی بی فرمود: اسما کار واجب دارم امشب تو این خونه خیلی خبراست..کار برا علی بمونه سخت میشه ..فضه گفت خانم آب آماده است فرمود: اسما کمکم کن..هرچقدر با دستمال کشید خون سینه بند نمیومد..من این خونا رو‌ نشورم شب برا علی خیلی سخت میشه ..شب علی رو خونه خراب میکنه..با دست شکسته خونا رو شست. آرام و با زحمت غسل کرد ..صدا زد اسما تازه پیراهن‌ که پسر عموم‌خریده رو بیار.پیراهنو آوردن اسما اندازه ام بود میبینی الان‌ چقدر برام بزرگه* روضه حضرت زهرا(س) #/کرمانشاه شنبه۷ آذرماه_ سیدالشهدا کارمندان مداح،،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمیه۸.mp3
7.52M
👆👆بسم الله الرحمن الرحیم روضه حضرت زهرا(س) #/کرمانشاه شنبه۷ آذرماه_ سیدالشهدا کارمندان مداح،، 👇
روضه حضرت زهرا(س)🤞 #,مداح.حاج آرمین غلامی *پیراهن و از سر پوشوندن دست رد شد اما به دست دیگه که رسیدن هر چقدر کشیدن پیراهن رد نشد.دوباره معجر رو بست و محکم‌ گره زد صدا زد اسما جای من و بکش وسط اتاق.دیوار کاهگلی رو دیدین دست بهش بندازدید جای دست میمونه مخصوصا اگه یکی با زحمت بخواد بلند شه..گوشه ی حجره بستر خانم‌ رو پهن کرده بودن..هم بتونه بایسته هم اینکه موقع بلند شدن دست به دیوار بگیره جای دستان و انگشتان مبارک خانم روی دیوار مونده بود. آخه مولا از فردا میومد میدید بچه ها جای دستان مادر و‌ میبوسن.زینب لبهاش رو‌ میگذاشت جای دست مادر میگفت موهای من و شونه کن* حسین! من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم *بستر و آوردن وسط اتاق ..خانم پاهارو آرام دراز کرد رو به قبله صدا زد اسما برید بیرون درم ببندید. بعد ساعتی من و صدا کنید اگه جواب دادم که هیچ. اگه‌ جواب ندادم بفرستید دنبال پسرعموم بیاد.اسما میگه پشت در منتطر بودیم. ساعتی گذشت آرام در زدم جواب نیومد.اسما میگه شروع کردم صدا زدم خانم ! جواب نیومد. گفت بذار اینجور بگم به این اسم حساسه صدا زدم مادر حسین جواب نیومد.دیدم اسم‌ حسین اومد جواب نیومد گفتم کار تموم شده .در و باز کردم دیدم صورت کبودش رو‌گذاشته رو زمین جان از بدن خارج شده..گریه میکردم دیدم در باز شد حسن و حسین اومدن اشک‌ چشمم و پاک کردم. اسما میگه دیدم از آستانه در سر میکشن داخل و نگاه میکنن .دیدن مادر تو‌ جاش نیست. صدا زدن اسما مادرمون کجاست؟گفتم آقا زاده هامادرتون‌خوابیده..همین‌گفتم‌خوابیده دیدم حسین رفت جلو گفت اسما مادرمون این ساعت نمیخوابید. دیدم حسن میخواد بره داخل گفتم وایستا بیاین بغلم مادرتون از دنیا رفت. این وگفتم دیدم حسن دوید اون چند روزه بعد کوچه مادر نذاشته بود صورتش رو ببینه. دوید اول معجر و زد کنار گفت بشنکه دستش..ابی عبدالله یه کم ایستاد قربون ادبش تا امام‌ مجتبی صورت و دید اول دستش رو‌گذاشت رو سینه اش یا أخا!تسلیت عرض میکنم ..دید امام‌ مجتبی صورت به صورت مادر گذاشته ادب کرد رو‌ دو زانو‌ نشست عبا رو‌ کنار زد صورت کف پاهای مادر گذاشت.یومّا کلمینی..با من‌ حرف بزن.قدمها تو‌ میبوسم کربلا زود بیای..اسما میگه با زحمت بچه ها رو از مادر جدا کردم.گفتم‌ حسن‌ جان دست حسین رو بگیر برید بگید باباتون بیاد. دست حسین و گرفت امام‌ حسین سر گذاشته رو شونه ی امام‌ حسن میرن مسجد.اینو‌ من میگم رفتن رفتن یه دفعه دید امام‌ حسن نشست رو زمین.حسنت بمیره..امام حسین دست انداخت گردن امام‌حسن چی شده؟ دید امام‌حسن مشت به زمین میزنه..الهی بشکنه دست مغیره. از رو زمین بلند شد خودشون رو رسوندن مسجد صدای گریه اشون بلند شد مردم‌ تو‌و مسجد اومدن بیرون..یکی دید حسن گریه میکنه حسین‌گریه میکنه بچه ها چی شده ؟ یاد پیغمبر افتادین چرا گریه می کنید؟ چشمشون افتاد به امیر المومنین گفتن بابا..مولا فهمید چه خبره..دوید دیدن میدوه هی زمین میخوره.خونه خراب شدم.هی میگفت حالا کیه که حال منو بپرسه دوان دوان اومد تو‌ حجره* این اولین باره میلرزه دست و پام این اولین باره که مرگمو میخوام این اولین باره که بغضه تو صدام *رسید کنار بستر خانم سرش رو بغل گرفت صدا زد فاطمه!خانم! جوابی نیومد. گفت تا حالا نشده بود صدات کنم جوابمو ندی.من علیم* این آخرین باره میبینی حسنو این آخرین باره یه حرفی بزنو باور بکنم یا نکنم عزم سفر کردی باور بکنم یا نکنم محاله برگردی باور بکنی یا نکنی من بی تو میمیرم باور بکنی یا نکنی همینه تقدیرم صنوبریِ خمیده خدانگهدارت خوشی ز عمر ندیده خدانگهدارت اما زهرا! قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار رأس بریده خدانگهدارت روضه حضرت زهرا(س) #/کرمانشاه شنبه۷ آذرماه_ سیدالشهدا کارمندان مداح،، 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه کردی فاطمیه۶.mp3
1.9M
(نوحه کردی حضرت زهرا س) ‏(غسل و کفن و دفن)_۱۴۰۳ وشاعر..حاج آرمین غلامی شبانه، م غسلت بیم،ای نور چاوانم له چاوه گریانم زهرا کفن جسمت بکم،له دست لرزانم وه چاوه گریانم له وقت غسلت فاطمه،دیمه رخ نیلی له ضربه ی سیلی غسلت دیم یا فاطمه،وه اشک چاوانم وه چاوه گریانم بانوچطوری امشوی،غسلت بیم زهرا م بیمسه تنیا جسمت کفن بکم ولی،زار و پریشانم له چاوه گریانم زینب له داخت فاطمه،دیره سرشک غم لی داغ و لی ماتم بهر حسن بهر حسین،محزون و نالانم وه چاوه گریانم تابوت تو یا فاطمه،بردم غریبانه له گرده دردانه سنگ لحد، نامه ارات،له آه و افغانم له چاوه گریانم بی مخفیانه دفن تو،ای یاره دردانه زهرای فرزانه م له کناره قبره تو،پیوسته نالانم له چاوه گریانم _غلامی _مجنون کرمانشاهی نوحه حضرت زهرا(س) #/کرمانشاه شنبه۷ آذرماه_ سیدالشهدا کارمندان مداح،، 👇