eitaa logo
-مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›-🇮🇷
509 دنبال‌کننده
734 عکس
470 ویدیو
8 فایل
•بسم رب الشهداء و الصدیقین• . شهید حاج قاسم سلیمانی: پناهی جز حضرت زهرا ﴿س﴾ نداریم.🌿 . کانالی با اهداف؛ #مذهبی و #شهدایی . گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ﴿س﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . 🌿..شـــب آرزوهــا هــمـــیـــن آرزومــه بـبــیــنم ضــریــــــح حــســین ع رو بـه رومــه..🌿 . . اللهم عجل لولیک الفرج 🌿 گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س› 🏴|@maktab_al_zahra_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی_آنلاین_من_حرم_لازمم_پیام_کیانی.mp3
5.02M
من حرم لازمم دلم تنگه ، روزگارم ببین بهم خورده ، تو عراقی منم ایرانم ، سرنوشت این چنین رقم خورده ، آبروی دو عالم ، رویامه رویامه ، کربلا آخر دنیامه. گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س› 🏴|@maktab_al_zahra_313
-مـــکـــتب الـــزهرا ‹س›-🇮🇷
. 🌸 . معرفی کتاب ، اســم تــو مصـــطــفـاسـت در کتاب اسم تو مصطفاست،زندگی‌نامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده را به روایت همسرش، سمیه ابراهیم‌پور و قلم راضیه تجار می‌خوانید. خلاصه کتاب اســم تــو مصـــطــفـاسـت: راضیه تجار با قلم شیوا و زیبای خود داستان زندگی این شهید بزرگوار را از زبان همسرش نوشته است. از زمانی که مصطفی و سمیه که یکی زاده شمال و دیگری زاده جنوب بود باهم در تهران آشنا شدند و پیمان عشق بستند تا زمانی که روح یکی آنقدر بزرگ شد تا دیگر در پوست خودش نگنجید و به معراج رفت. کتاب اســم تــو مصـــطــفـاسـت برای چه کسانی مناسب است: اگر به خواندن داستان‌های واقعی از زندگی بزرگمردان و شهدای جنگ تمیلی علاقه دارید این اسم تو مصطفاست یکی از بهترین کتاب‌ها در زمینه‌ی زندگی‌نامه‌ی شهدا است. جملاتی از کتاب اســم تــو مصـــطــفـاسـت: اینجا بر لبهٔ سنگ سرد نشسته‌ام و زیر چادر، تیک‌تیک می‌لرزم. آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده، یک ذره هم گرما به تن من نمی‌بخشد. انگار با موذی‌گری می‌خواهد دو خط ابروی تو را به هم نزدیک‌تر کند و دل مرا بیشتر بلرزاند. می‌دانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم. از خانه‌مان تا بهشت رضوان شهریار ده دقیقه راه است، اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم و داد زدم: «آقامصطفی!» نه یک بار که سه بار. دیدم که از میان باد آمدی، با چشم‌هایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جای‌جایش لکه‌های خون بود و شلوار سبز لجنی شش‌جیبه. آمدی و گفتی: «جانم سمیه!» گـــروه جهـــادی مـــکـــتب الـــزهرا ‹س› 🏴|@maktab_al_zahra_313
اگر از من بپرسید که در شب لیلة الرغائب برای دوستان خود چه آرزویی کنیم؟ شما را به شهید سید مجتبی علمدار از ساری حواله می‌ دهم.‌ همانی که فرمود: «برای بهترین دوستان خود آرزوی شهادت کنید.» صبح وعاقبتمون شهدایی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا