قیام مسجد گوهرشاد چرا و چگونه اتفاق افتاد؟
https://www.yjc.ir/fa/news/6595102/%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%AF-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D9%88-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%82-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%AF
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#مهدوی_ارفع
چه
غریبانه
دلم
میل
تو
دارد ..
علامت رفیق این است که وقتی از او دور شوی نتوانی زندگی کنی!
"رفیق کسی است که فراق او موجب مرگ تو بشه..."
#روایت
[استادمصطفی امینیخواه]
اگر من واقعا رفیق تو هستم چرا ازغصه دق نمیکنم که نیستی ؟
#حضرتصاحبدلم
روزگار قرار نداره
و دلِ مضطربِ من نیـز...!
ای پیرترین جوان دنیا بیا
#اللهمعجللولیکالفرج
#معرفی_کتاب📚
عنوان کتاب : پوشش وحجاب زن در ادبیات فارسی از ایران باستان تا انقلاب مشروطه 📖
مولف : مهدی رحمتی✍
ناشر : پژوهشکده ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزرات علوم، تحقیقات و فناوری📃
موضوع: بررسی سیر تاریخی و تحلیلی پوشش زنان ایرانی🇮🇷
🔻شامل سه فصل🔻
🔸️مقدمات و کلیات و تعاریف
🔹️پوشش زن در ایران باستان تا آغاز ظهور اسلام
🔸️پوشش زن در ادبیات فارسی تا انقلاب مشروطه
🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
کسانی که در تهران سوار مترو شده اند. ایستگاهی است به نام "جوانمرد قصاب"
جوانمرد قصاب را بیشتر بشناسید👇
قصابی که به معنای واقعی مرد بود و ملقب شد به جوانمرد قصاب 💐
عبدالحسین کیانی از نظر انسانی و اخلاقی فرد ممتازی بود و خود را مطیع دستگاه سیدالشهدا علیه السلام دانسته و واقعا زیبا امتحان خود را پس داد
همیشه با وضو می رفت مغازه. هر گاه از او می پرسند: « عبدالحسین! چه خبر از وضع بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط می گفت الحمدلله … ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد… »
همیشه بیشتر از وزنه ای که توی کفه ترازو بود گوشت می گذاشت، و می داد دست مشتری. همیشه کفه گوشت به کفه آن طرفی می چربید . هیچ کس کفه های ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود. همیشه سمت گوشت سنگین تر بود
هیچ وقت کسی نمیدید عبدالحسین پولی را که از مشتری هایش می گیرد، بشمارد. پول را که می گیرد، بدون اینکه حتی نگاهش کند، می انداخت توی دخل. این عادت همیشگی اش بود.
اگر مشتری مبلغ ناچیزی گوشت می خواست عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازویی هست» و البته همه می دانند که او همیشه بیشتر از حق مشتری گوشت می گذاشت توی ترازو. اصلاً گاهی اوقات که مشتری را می شناسد، نمی گذارد مشتری مبلغی را که گوشت می خواهد به زبان بیاورد. مقداری گوشت می پیچد توی کاغذ و می داد دستش.
مشتری هایش را می شناخت. آنهایی که وضع مادی خوبی نداشتند یا حدس می زند که نیازمند باشند یا اینکه عائله سنگینی دارند را دو برابر پولشان گوشت می داد. اصلاً گوشت را نمی گذاشت توی ترازو که طرف متوجه بشود داستان چیست.
گاهی اوقات برای اینکه بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کند که پول گرفته است. گاهی هم پول را می گیرد و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره برمیگرداند به مشتری. گاهی هم پول را می گرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می دهد دست مشتری و می گوید:«بفرما. مابقی پولت را بگیر». می خواست عزت نفس مشتری های نیازمندش را نشکند. عبدالحسین سال های سال اینگونه رفتار کرد.
فردی یکی دوبار از رو به روی مغازه رد می شود که عبدالحسین صدایش می زند و می گوید:
«تو گوشت می خوای اما پول نداری و خدا به دلت انداخته که این مغازه نسیه هم گوشت می ده… مرد انگار که کسی حرف دلش را زده باشد، گره های پیشانی اش باز می شود و می گوید: «خدا خیرت بدهد یک ماهه گوشت نخوردیم. میشه نیم کیلو گوشت بدی و این انگشتر عقیق رو هم بزاری گرو بمونه تا پولشو بدم؟» عبدالحسین بدون اینکه او را بشناسد، تکه ی بزرگی گوشت می پیچد توی کاغذ و انگشتر را هم می گذارد توی دست مرد. «اینو بزار دستت، برا نماز ثواب داره. هر وقت داشتی، پولشو بده»
مرد لبخند زنان گوشت را می گیرد و می رود. عبدالحسین زیر لب می گوید: «خدایا! امیدوارم که هیچ وقت برا دادن پول گوشت نیاد، اینطوری گفتم فکر نکنه بهش صدقه دادم و خجالت بکشد».
او فردی وارسته بود و خوب بلد بود در عاشقی قمار کند
پیرزنی می آید درب مغازه و صدا می زند:
«عبدالحسین! مادر! این گوشت رو از فلانی خریدم، گوشت خوبی بهم داده؟» عبدالحسین گوشت را ورانداز می کند. یک تکه گوشت از لاشه آویزان در مغازه جدا می کند و می گذارد روی گوشت پیرزن و می گوید:« آره مادر! حالا دیگه گوشت خوبی شد». عادت همیشگی عبدالحسین همین است. هم دل مشتری را نمی شکند و هم دروغ نمی گوید. تازه این بماند که عصبانی شود و بگوید چرا از من خرید نکردی؟
معمولاً با گفتن نام قصاب، تصویر یک آدم خشن در ذهن ها نقش می بندد. اما عبدالحسین تنها جایی خشمگین می شد که برای خدا بود
همسر رئیس شهربانی آمده بود داخل مغازه اش و می گوید: «از این گوشت به من بده». عبدالحسین می گوید:«برو بیرون! مثل بقیه، سرنوبت… می گوید: «من زن رئیس شهربانی ام» و عبدالحسین که به معنای واقعی بجز خدا از هیچ کس نمی ترسد، پاسخ می دهد: «زن رئیس شهربانی باش. تو هم مثل بقیه.»
چند لحظه بعد دو مأمور شهربانی برای بردن عبدالحسین می آیند درب مغازه. او با مأمورها نمی رود ومی گوید: برید. کارم تموم شد، خودم میام.» کارش تمام می شود و می رود پیش رئیس شهربانی و می گوید: تو پشت میزت نشستی، برا قانون. منم تو مغازم برا قانون. اگه قرار به بی قانونیه، من از تو بهتر بلدم.» این را می گوید و از شهربانی می زند بیرون
ایشان چهل و سه بهار را گذراند و در نهایت ۱۲ گلوله او را به وادی موعود رهسپار کرد و به دیار معشوق شتافت و شهید شد
روحش شاد 🌺
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
•┈••✾♥🍃🌼🍃♥✾••┈•
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
قیام مسجد گوهرشاد چرا و چگونه اتفاق افتاد؟ https://www.yjc.ir/fa/news/6595102/%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%
🌹🌹
قیام مسجد گوهرشاد چرا و چگونه اتفاق افتاد؟
کانال ریحانه وابسته به دفتر رهبری با انتشار مطلبی به بیان کلی واقعهی مسجد گوهرشاد پرداخت.
به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بیست و یکم تیرماه در خاطر مردم ایران یادآور حادثه تلخ و ناگواری است، روزی که در آن دژخیمان حکومت جلاد پهلوی شمار زیادی از مردم مسلمان کشورمان را که به اعتراض علیه فرمان کشف حجاب از سوی رضاشاه مخلوع، در مسجد گوهرشاد مشهد برخاسته بودند به گلوله بستند و عده فراوانی در این هجوم وحشیانهی جنود و مزدوران رژیم فاسد طاغوت به فیض شهادت نائل شدند. به همین مناسبت در تقویم کشورمان 21 تیرماه به نام روز حجاب و عفاف نامگذاری شده است.
امروز 21 تیرماه و مصادف با روز حجاب و عفاف است. به همین مناسبت کانال ریحانه که یکی از کانالهای وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای است به بیان این واقعه پرداخته است که در ادامه متن منتشره را مشاهده میکنید.
قیام مسجد گوهرشاد چرا و چگونه اتفاق افتاد؟
۲۱ تیرماه؛ سالروزقیام گوهرشاد و روز عفاف و حجاب
واقعه مسجد گوهرشاد تجمع مردم مشهد در تیر ماه ۱۳۱۴ در اعتراض به قانون تغییر لباس بود که توسط نیروهای رضاخان سرکوب شد.
:fist:️ علت اصلی این تحصن اعتراض به اجباری شدن کشف حجاب و کلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس، و حصر آیت الله سید حسین قمی (در پی اعتراض به قوانین تغییر لباس) بود.
در ۲۰ تیرماه، درگیری اولیه در مسجد گوهرشاد باعث کشته شدن ۲۰ نفر شد. پس از آن بر تعداد متحصنین افزوده شد و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در مسجد گوهرشاد و اطراف آن گرد آمدند.
فردای آن روز در ۲۱ تیرماه و پس از آنکه تلاش نظامیان برای متفرق کردن جمعیت با مقاومت مردم رو به رو شد، راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد بسته و دستور شلیک صادر شد.
بدین ترتیب این تحصن به شدت سرکوب و بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر شدند و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از روسای ادارات مشهد تغییر کردند.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#گفتگو
🔹با ناامیدی گفت:
تو محله ی ما، من که #چادری ام خیلی احساس غریبی میکنم، نگاه تحقیر آمیزی بهم میکنن، امر به معروف هم که میکنم برخوردای بدی ازشون میبینم ...
انگار مُهر به قلبشون زدن، حرف حق رو نه تنها گوش نمیدن که انکار هم میکنن ...😔
🔸گفتم:
یه چیزی خوندم که خیلی به دلم نشسته، شاید برای تو هم امیدبخش باشه و اون جمله اینه 👇
«باد با شمع های خاموش کاری ندارد، اگر بر تو سخت میگذرد، بدان که روشنی»✨
🔶مطمئن باش همین روشنی، جایی و زمانی که در تاریکی قرار میگیری و هیچ یاوری نداری، به کمکت میاد و همراهت میمونه ...
لبخند زد، انگار دیگه ناامید نبود ...☺️
💞🌹💞🌹💞