eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
993 دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
7.5هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🕊🌷🕊 🕊🌷🕊 🕊 در محضر شهدا ﺍﮔﺮ ﺟﺴﺪم ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺷﺪ ، ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﺨﻮﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺟﺴﺪ ﻫﺮﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺨﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪﺷﺪ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﺎﺳﻔﯽ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮ ﻣﻈﻠﻮﻣﯿﺖ و ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺮﺑﺖ حضرت ﺯﻫﺮﺍ (س) ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺷﻮﺩ ..... یاد عزیزش با صلوات 🕊 🕊🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊
*﷽* در مکتب نبوت در محضر آقا رسول الله (ص) 👈سستی انسان در نماز 🌻پیامبر اکرم (ص) فرمودند: 🌱کسی که در نماز سستی کند، در قبر به غصه شدید و تاریکی، تنگی قبر و عذاب قبر تا قیامت و محرومیّت از بشارت ملائکه رحمت مبتلا می‌شود، حشر او در محشر بصورت الاغ خواهد بود نامه عملش را به دست چپ می‌دهند و حسابش طولانی می‌شود. 🌱پیامبر اکرم (ص) در باب احوالات برزخی مردم فرمودند: 🌱پس از آن بر جمعیتی گذشتم که سر و صورت هایشان را با سنگ شکسته و له می‌کردند. از جبرائیل پرسیدم: آنها کیستند؟ 🍃گفت: جمعی از امت تو هستند که نماز عشاء را نخوانده، از روی غفلت و اهمیّت ندادن به نماز آن را ترک کرده اند. 📚: نصایح، ص ۱۰۸، ح ۵۲ هدیه به آقا رسول الله (ص)صلوات 🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*﷽* وارد مجلس که می‌شوم چشم‌هایم دنبال چهره آشنایی است که سخت مشتاق دیدارش هستم. بانی مراسم. بالای مجلس نیست، می‌گویم شاید هنوز نیامده، که می‌بینم جلو خودم نشسته. وسط مجلس. ساده و بی ریا!! این همان ژنرال سلیمانی است که اسمش در همه لیست‌های سیاه دنیای استکبار به چشم می‌خورد. همان که در کنگره آمریکا برای شهید کردنش نقشه‌ها کشیده‌اند. او حالا با لباس سیاه نشسته روی گلیمی و حواسش هست به جوانکی که سینی چای میان مهمان‌ها می‌چرخاند و به او یادآوری می‌کند که برای آن چند نفر هم که تازه آمده‌اند چای ببر!! احوالپرسی می کنم، چند لحظه بعد که او یک چشمش به حاج آقا عسکری سخنران مجلس و یک چشمش به مهمان های تازه وارد است، کاغذی از جیبم در می آورم و این سروده قدیمی ام را تا آنجا که می توانم خوش خط می نویسم و می گیرم به طرفش از آن روزی که چشمان تو تر بود مرا درد تو سلاخ جگر بود الهی کاش وقتی دشمن آمد دل من بین آن دیوار و در بود. شعر را می خوانَد، با نگاهی سرشار از مهربانی و تشکر کاغذ را تا می کند می گذارد توی جیب پیراهنش. 🎤: روایتی از احمد یوسف زاده، از مراسم فاطمیه در بیت الزهرا 📚: شاید پیش از اذان صبح
📸 تصاویر ماندگار و به یاد ماندنی از سردار سلیمانی عزیز «حسن منصوری» از بسیجیان «لشکر 41 ثارالله» درباره یک قطعه عکس از یادگارهای حضورش در میادین دفاع مقدس، خاطره ای به این شرح بیان کرده است: « یکی از روزهایی که در مقر «لشکر41 ثارالله» در نزدیکی اهواز مستقربودیم، من و «محمد جواد زادخوش» و یکی ازدوستان که دوربین عکاسی داشت، برای عکس گرفتن از سنگر بیرون زدیم که با «سردار سلیمانی»فرمانده لشکر، مواجه شدیم. به محض دیدن «حاج قاسم» تصمیم گرفتیم با ایشان هم یک عکس یادگاری بگیریم. «حاج قاسم» چون «محمد جواد» را به واسطه‌ی آشنائی با برادر بزرگترش می شناخت و از شوخ طبعی و چقر بودنش خبر داشت، همان طور که از روبرو، سمت ما می آمد، از همان دور به «جواد» گفت:«من با شما عکس نمی گیرم.» جواد هم بی معطلی و باخون‌سردی گفت:«ما که نمی خواهیم با شما عکس بگیریم. می خواهیم دوربینمان را به شما بدهیم تا از ما عکس بگیرید.» حاج قاسم که جاخورده بود، لبش به خنده باز شد و آمد کنارمان ایستاد و عکس یادگاری گرفتیم که این همان است» بد نیست بدانیم عاقبت بسیجی شوخ طبعِ «خانوکی» چه شد. «محمد‌جواد زادخوش» که به سال 1344 در «خانوک»(شهری در جنوب «زرندِ» کرمان) به دنیا آمده بود، به تاریخ 21 اسفند 1363 شمسی، در «عملیات بدر» خرقه‌ی شهادت پوشید. سمت چپ محمدجواد یاد سردار عزیزمان بخیر یاد عزیزش با صلوات
در مکتب شهادت در محضر پدران شهدا 🌷شهیدی که برای رفتن به جبهه اعتصاب غذا کرد پدر شهید عباس علومی :🎤 عباس از اوایل تشکیل بسیج عضو فعال پایگاه حزب‌الله بود و در کارهای فرهنگی و تبلیغاتی بسیج استعداد زیادی داشت که اثرهای مفید او باقی است. وقتی خبر قبول شدنش را شنیدم، خیلی خوشحال شدم. گفتم عباس! حالا که دانشگاه قبول شده‌ای، دیگر به درس‌هایت برس. گفت بابا! تا زمانی که جنگ هست، دانشگاه جبهه واجب‌تر است. برای رفتن به جبهه و جلب رضایت من چند روز اعتصاب غذا کرده بود، اما من طاقت نیاوردم و یکی از همان شب‌ها سر شام گفتم خانم! صدایش کن، کارش دارم. پیشم آمد. گفتم خیلی دوست داری بروی جبهه؟ گفت بله، باباجان. گفتم پس برو آن کاغذ را بیاور برایت امضا کنم. با خوشحالی رضایتنامه را آورد و من زیرش را امضا کردم. کنارم نشست و غذا خورد. فردای آن روز از آن برگه چند تا کپی گرفت. وقتی علتش را که پرسیدم، گفت از این به بعد هر وقت خواستم بروم جبهه، دیگر مشکل ندارم. شادی روح صلوات یاد عزیزش با صلوات
*﷽* در مکتب ولایت در محضر امام روح الله همسر امام خمینی ۱۵سال در آب و هوای گرم نجف مشکلات را تحمل کرده و همه جا همراه امام بودند. در حالی که در خانواده پدری شان در رفاه به سر می‌بردند و دختر خانم ۱۵ ساله بیش نبود، که به خانه امام وارد شدند. مثل اینکه در آن موقع قم را دوست نداشتند ولی هرگز این مسئله را نزد امام اظهار نکرده بودند. امام همیشه در پاسخ ما که می پرسیدیم چه کنیم شوهرانمان به ما این همه علاقه مند باشند؟ می گفتند: اگر شما هم این قدر فداکاری کنید، همسرانتان تا آخر همین قدر به شما علاقه خواهند داشت. 📚: مهدی سیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار سلیمانی:🎤 سپاه سعی داشته همه‌ی عملی که انجام می‌دهد مقدس باشد، نه عمل بزرگ... عمل بزرگ، عمل ماندگار نیست. اینکه ما عمل بزرگ را عمل استراتژیک می‌نامیم، خیلی در تاریخ بوده است، امّا اثر او بر یک قبیله، بر یک قوم و بر یک ملت است. اثر اسکندر بر یونان قدیم است، امّا از دید ملت ایران منفور است. اثر نادر بر یک دوره‌ای از ایران قابل افتخار است، امّا بر ملت دیگری قابل تنفر است. ولی عمل مقدس، عمل امام حسین(ع) است که در آن خودخواهی، خودمحوری، جاه‌طلبی، خویشاوندپروری راه ندارد. یاد عزیزش با صلوات
*﷽* در مکتب ولایت در محضر رهبر فرزانه انقلاب مقام معظم رهبری:🎤 کشتار مردم غزه به دست صهیونیست های غاصب باید دولت ها و ملت های اسلامی را به خود بیاورد تا دست از اختلاف بردارند و با یکدیگر متحد شوند. (۱۳۹۳/۰۴/۲۳)
*﷽* در مکتب ولایت در محضر امام روح الله 👈این گونه رهبر یک ملت می شود... خبرنگاران زیادی از نقاط مختلف دنیا به نوفل لوشاتو آمده بودند امام خمینی(ره) با آرامش و وقار خاصی نشسته بود تا آنها سئوالاتشان را بپرسند. من خیلی خوشحال بودم چون با این برنامه ، انقلاب مردم ایران در سطح جهانی مطرح می شد و صدای انقلاب به گوش مردم کشورهای دیگر نيزمی رسید. یکی دو خبرنگار که سوالشان را پرسیدند نوبت خبرنگار دیگری شد. قبل از اینکه خبرنگار سئوالش را بپرسد ، امام از جایش بلند شد و شروع به حرکت کرد. با عجله خودم را به امام خمینی(ره) رساندم و گفتم: آقا کجا تشریف میبرید؟ امام خمینی(ره) با آرامش جواب داد: وقت نماز است. گفتم: آقا دیگر این فرصت نصیب ما نمی شود که انقلاب را معرفی کنیم ، خواهش می کنم چند دقیقه دیگر بنشینید تا سه چهار نفر دیگر سؤالاتشان را بپرسند. امام خمینی با ناراحتی فرمودند: وقت نماز است و به سمت اتاق دیگری حرکت کرد. من هاج و واج مانده بودم و خبرنگارانی که از من علت رفتن امام خمینی را می پرسیدند... 📚: کتاب پر پرواز 🌷