30.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم_کوتاه «شهیدانه زیستن» | این قسمت: انتظار
🔰 برداشتی آزاد از خاطره همسر شهید علی تجلایی
🌸ما انقلاب کردیم که اضطرار امام زمان(عج) را به استقرار تبدیل کنیم.
و رسیدن به این هدف هزینه دارد و هزینه آن همین در سوریه و عراق شهید دادن است.
🌷 #شهید_سعید_کمالی🌷
شهادت؛اردیبهشت ۹۵
#شهیدان
[برترین کار،کاربرای فرج است]
🔰راز #شهادت شهید محمد مهدی مالامیری، بعد از سه سال
🔆گفت میخواهم #عربی یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا. پیشنهاد #مباحثه به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند.
🔰 محمد مهدی با یک تیر ☄دو نشان زده بود: "سلام بر ابراهیم".
🔸️آنچنان #تسلطی بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی #خاطرات برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد.
🔆در اتاق کارش #سلام بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه #نویسی کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست.
🔹️به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند. درست مثل #ابراهیم هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است.
🔰حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا #محمد مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم #فرمانده نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که #شهدا زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید 🔑سعادت است.
🔆شاید خودش را برده بود به #سال📅 ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل. با خودش گفت مگر عاشق💞 ابراهیم نبودی ⁉️مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که #سالهاست منتظرش بودی، بسم الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان. او ماند و معبری زد از #بصر الحریر به کانال کمیل.
🎤 راوی: پدر شهید
در مکتب سالکان راه سعادت
درمحضر بزرگان
به علامه طباطبایی عرض کردم
آقا من عجول و بیصبرم، حوصله معطلۍ ندارم!
در يڪ جمله برايم عصاره همه معارف اسلام را بيان ڪنيد.....
خنده مليحۍ کرد و فرمود:
👈با همه مهربان باش...!!
📚: آشنای آسمان، ص۱۶۰
#روایت_حبیب
زمانی که پیکر ایشان را می خواستیم به خاک بسپاریم، عبای رهبر انقلاب را کف قبر پهن کردیم و همراه کفن این سردار بزرگ؛ نامه ای از یک دختر شهید به همراه انگشترشان قرار دادیم.
از طرفی رسم است برای خواندن تلقین سر میت را باید به سمت قبله قرار دهند
اما در پیکر مطهر سردار حاج قاسم سلیمانی سری وجود نداشت و همین موجب شده بود در آن لحظات دشوار منقلب و اندوهگین شوم.
🎤: حاج محمود خالقی
📚:سردار دلها
#یادعزیزش_باصلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بیاد سرداران شهید دفاع مقدس
معروفون فی السماء
مجهولون فی الارض
آماده شو برادر،وقت رفتن فرارسیده است.حسین بن علی(ع)انتظارمیكشد تاشما راحلان طریق عشق با كاروان تاریخ بدو ملحق شوید.بگذاراهل ظاهر درجنگ جز ترس و مرگ نبینند؛ما این جنگ را دری از درهای بهشت میدانیم كه خداوندجز بر خاصهی اولیای خویش نمیگشاید واینچنین،حال مااكنون حال عاشقی است كه به سوی معشوق میرود.
سید شهیدان اهل قلم
شهید سید مرتضی آوینی
#روایت_عشق 💌
حلما 17 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد و با هم صحبت کردیم. من اواخر دوره بارداری ام بود و روزهای سختی را میگذراندم. به او گفتم: «خسته شدم. زودتر بیا خانه » گفت: «زهره جان! سپردمتان به حضرت زینب(س)و از خانم خواسته ام به شما سر بزند. وقتی حلما میخواست به دنیا بیاید فقط از حضرت زینب(س) کمک خواستم. فقط ائمه و حضرت زهرا(س)را صدا میزدم. این ها بودند که به من آرامش دادند.
مدافع حرم
#شهید_میثم_نجفی
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_عشق💌
دوم فروردین 96 بود که سعید هم صبح وشب با من تماس گرفت که آخرین بار ساعت 12 شب بود که تماس گرفت.
به سعید گفتم:
مامان پس کی می آیی؟
گفت:مامان شما نگران نباشید.
اصرار داشت که من مسافرت به شمال را بروم.
من درجوابش گفتم: مادر، تا تو نیایی بدون تو هیچ جا نمیروم.
سعید گفته بود که:
این بار ازجبهه برگردم میخواهم زن بگیرم.
قرار بود هشتم فروردین برای او جشن تولد بگیریمو اورا غافلگیر کنیم.
اما نمی دانستیم که سعید زود تر از همه مارا غافلگیر می کند.
بخشی از وصیت نامه📜
پشت رهبر را خالی نکنیم.
نماز اول وقت را به تأخیر نیندازیم و جوانان اجازه ندهند بیگانگان به کشورمان راه پیدا کنند.
ولادت: ۱۳۶۸/۱/۸
شهادت: ۱۳۹۶/۱/۴
شهید مدافع حرم
#سعید_خواجه_صالحانی
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_حبیب 🎤
خــــانومش پــــرسید: بــــه چے فڪــــر میڪنے؟!
رجایی گفتــــــ: امــــروز #نمــــاز اول وقتــــم عقبــــــــ افتــــاد فڪر میڪنم گیر ڪارم ڪجا بــــود ..
رییس جمهور محبوب و مردمی و انقلابی و ولایت مدار
#شــــهید محمدعلے رجایے🌷
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_عشق 💌
روایاتی از سردار دلها سلیمانی عزیز
مراسم بزرگداشتی برای شهید حاج احمد کاظمی در نجفآباد برگزار کرده بودند که سخنران آن مراسم شهید سلیمانی بود. بعد از پایان مراسم حاج قاسم به ما گفت چند نفر بچههای لشگر نجف اشرف که جانباز هستند در همین نزدیکی زندگی میکنند، آدرس منازل این بچهها را بگیرید تا برویم به آنها سر بزنیم، به شهید پورجعفری هم گفت که غذا بگیرید تا ناهار در منزل یکی از این جانبازان بخوریم. مسئولین برگزارکننده مراسم شهید کاظمی به حاج قاسم گفتند که ما تهیه ناهار دیدیم ولی حاجی از ایشان عذرخواهی کرد. خلاصه غذا را گرفتیم و به منزل یکی از جانبازها رفتیم و با هم ناهار خوردیم. خانواده جانباز به حاج قاسم شکوِه کردند که مگر در منزل ما غذا پیدا نمیشد که شما زحمت کشیدید غذا گرفتید؟ حاجی گفت ما میخواستیم ناهار را بیرون بخوریم، گفتیم با شما دور هم بخوریم. بعد از آنجا به منزل چند جانباز دیگر رفتیم. خاطرم هست شهید پورجعفری به سردار تذکر داد که جلسه شورای امنیت دارید، دیر میشود. حاج قاسم گفت مهم نیست، اول به منازل جانبازان برویم بعد هم به شورای امنیت میرویم. معمولا هدایایی را هم به این عزیزان تقدیم میکرد
🎤 راوی: سردار شجاعی