#آیا_میدانید_که...
آیا می دانید شهیدان حمدالله و علی قربانعلی پور قبل از اینکه باهم پسر عمه و پسر دایی باشند باهم #رفیق صمیمی بودند....
#رفاقتی که از مدرسه شروع شد
#رفاقتی که در اعزام به جبهه باهم ادامه یافت
#رفاقتی در مفقودشدن همزمانشان آسمانی شد
واین #رفاقت با برگشت همزمانشان به زمینیان اثبات شد
آری شهدا چنین رفیقانی هستند....
شادی روحشان صلوات♥️♥️
#لالہ_های_آسمونے
وقتی روز #اعزام معلوم شد، دو هفته 📆بعد (از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها) رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا #تلفن محسن زنگ خورد، فکر کردم یکی از دوستانش👥 است یواشکی گفت: #چشم آماده میشم، گفتم: کی بود؟ میخواست از زیرش در برود پاپیاش شدم گفت: فردا صبح #اعزامه.
احساس کردم روی زمین🌏 نیستم، پاهایم دیگر #جان نداشت، سریع برگشتیم نجف آباد،🏘 گفت: باید اول به پدرم بگم اما #مادرم نباید هیچ بویی ببره ناراحت میشه، ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم😔 و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد، همان موقع عکس🖼 پروفایل #تلگرامم را عوض کردم: من به چشم👀 خویشتن دیدم که #جانم میرود ...
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#شهید_محسن_حججی🌷
#سالروز_اسارت
شادی روحش صلوات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🔻 #تلنگر
تو مملڪتی ڪه یه روزی پسر بچهای توش بود به نام غلامعلی پیچڪ . مامانش از بقالی سر ڪوچه واسش بستنی خرید . پسربچه بستنیشو تو آستینش قایم ڪرد آورد خونه ؛ مامانش میگفت : وقتی رسیدیم خونه رو ڪرد بهم و گفت : مامان بستنیم آب شد ولی دل بچههای تو ڪوچه آب نشد .
حالا آدمای همین مملڪت بعضیامون به جایی رسیدیم ڪه عڪس غذاها و نوشیدنیها و لحظه به لحظههامونا میفرستیم توی اینیستا و ...
برامون هم فرقی نمیڪنه مخاطبمون داراست یا نداره ، گرسنهست یا سیره ... اندڪی تأمل
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
شادی روحش صلوات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
✅ #عاشق_شهید_همت_بود.
یکبار در جلسه خواهران بسیج، دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند
او هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است طوری که در #مقابل خواهران نباشد و چهره در چهره نباشند.
می گفت: نمیخوام رودرروی خانمها باشم❗️
طوری مینشینم که عکس #شهید_همت هم در مقابلم باشه
حاج قاسم میگفت این شهید منو یاد #حاج_همت می انداخت
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
@masoodzakizadeh
#زیارت_با_ادب
عـادت نـداشـت کـفـشـش را بگذارد توی پلاستیک و دسـت بگـیرد.👞👞
فـقـط کـفـش داری.
حـتـی در زمان های شلوغی که باید تـوی صـف می ایـستـاد.
می گفت : " اگه جایی بری مـهمـونی، با کـفـشات می ری؟!
تـو خـونه ادب حُـکم میکنه بذاری دم در.😊"
برشی از کتاب #سربلند
صفحه ی ۸۵
#شهید_محسن_حججی🌹
یادش با صلوات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#ضیافت_شهدا
به او گفتم: تو که این همه کار برای مردم انجام میدهی، برای خودت خانه ای هم دست و پا کردی یا نه؟؟؟؟
گفت: بله، دارم برای خودم خانه درست می کنم.
گفتم: می خواهم خانه ات را ببینم!!!! گفت: من در آن دنیا دنبال خانه ساختن هستم.....
آری شهدا خانه ای ساختند از عشق وهر #پنجشنبه ما با اشتیاق به مهمانی شان می رویم شما هم دعوتید....
وعده ما امروز گلزار شهدا
یاد شهدا با صلوات
میگفت: نمیروم شهید شوم، میروم که بکشم ،آنقدر میجنگم تا ریشه تکفیری را بخشکانم..
یک آرم ۳۱۳ روی لباس آقاحسین بود که برایش مهم بود.
یکی از آرمهای حزبالله عراق است که عدد ۳۱۳ را نشان میدهد همراه با یک اسلحه.
آن آرم را به هیچ کس نمیداد و میگفت:
"من یکی از ۳۱۳ یار امام زمان(عج) هستم."،
این را با قاطعیت میگفت و اعتقاد داشت.
🌷 شهید مرتضی حسین پور شلمانی(حسین قمی)
شهادت: ۱۳۹۶/۵/۱۶
استان حمص، جنوب سوریه
روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات
°•|🍃🌸
🔴 #شهیدیکهماهعسلشبهجبههرفت
🔹برای خواندن خطبه عقد، رسيده بودند خدمت حضرت امام. امام بعد از اجرای عقد، مقداری وجه نقد هديه داده بودند بهشان تا با آن بروند مشهد زيارت و به اصطلاح #ماه_عسل.
🔹حسين هديه را از دستان مبارك حضرت امام قبول كرده بود، اما وقتی از محضر ايشان مرخص شده بود، جلوی در پاكت پول را داده بود به مرحوم آقا سيد احمد و گفته بود: خيلی دوست دارم به پيشنهاد آقا عمل كنم و بروم زيارت، اما هر چه فكر میكنم میبينم زيارت را پس از جنگ هم ميشه رفت!
و بعد به همراه خانمش راه اهواز شده بودند.
°•{علمـــــدار جبههها
#شهید_حاجحسین_خــرازی🕊🌹}•°
یادش با صلوات
در محضر شهدا
راه شهید ، کلام شهید
سردار شهید مهدی زین الدین
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید آنها هم شما را نزد اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند
♥️♥️♥️🌷♥️♥️♥️
حسین جانم ❤️
شب جمعہ حرمت بوے محرم دارد
بانویے ڪنج حـرم مجلس ماتم دارد
شب جمعہ شده و باز دلم رفت حــرم
دل آشفتہے من، صحن تو را ڪم دارد
اللهم ارزقنا توفیق الزیارة الحسین(ع)
یاد امام و شهدا دل و می بره کرببلا
شادی روح امام و شهدا صلوات
♥️🕊♥️♥️🌷♥️