📚برشی از کتاب #سربلند
📝زمزمه🎶 رفتن محسن به #سپاه اول توی خانواده خانمش پیچید. من خودم دوست داشتم عضو سپاه شوم. همان اوایل جنگ💥 که رفتم #جبهه. خب نشد🚫؛ اما درمورد محسن مخالفت کردم که جای پایش را سفت کنم تا فردا کسی #اعتراض نکند.
📝به پدرخانمش گفتم: آدم #نظامی اختیارش دست خودش نیست❌. شب و نصفهشب زنگ میزنند☎️ باید زن و بچه رو ول کنه بره به امون خدا. بعدا گله نکنی!
📝به مادرش هم گفتم:کسی که سپاه بره #جون_سالم به در نمیبره. یا شل و پل میشه یا #کشته. بعدا گریه و زاری😭 نکنی.از وقتی رفت توی #سپاه نگرانش بودم. همیشه نگرانش بودم؛⚡️ ولی فکر نمیکردم به این زودی #شهید شود🌷.
📝سیدرضا نریمانی شعری دارد که میگوید:یه دسته گل دارم برای این #حرم میدم... روی این شعر #حساس بودم. اگر میشنیدم به هم میریختم😥. کسی حق نداشت توی خانهی ما🏡 این مداحی را گوش کند🎧 یا بخواند...
راوی:پدر شهید
#شهید_محسن_حججی💔
شادی روح مطهرش صلوات
شهید حاج احمد کاظمی:
ما در مقابل شهدا مسولیت داریم،
در قبال بچه هایی که میشناختیمشون.
تاریخ برای ما آنان را وصف نکرد....
ما حسین خرازی رو با همه وجودمون درکش کردیم که یک بچه خدایی بود، شهید بروجردی رو با تمامی وجودمون درکش کردیم که نفس کشیدنش هم برای خدا بود، حسن باقری رو با تمامی وجود درکش کردیم که فدا شد برای خدا و هزار بار دیگر هم زنده شود همان خواهد بود.
اخلاص مهدی باکری رو ما با تمامی وجود درک کردیم، حمید و زین الدین و همت و همه اینا....
این صف جلوی ماست ما نمیتونیم عقب بیایم، ما نمیتونیم عقب بشینیم ما نمیتونیم کوتاه بیاییم....
#ڪلام_شهید
اگر آیندگان پرسیدند
که چرا به جبهه رفتم و شهید شدم ؛
بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع)
در سرزمینی چون ڪربلا و در زمانی
چون عاشورا ، درسِ عشق و شهادت
و آزادمردی گرفتهام و معلم به من گفت:
«انی لا اری الموت الا السعادة و
الحیوة مع الضالمین الا...»
مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار،
و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست.
طلبه مجاهد و عارف
متولد روستای قناتغستان کرمان
شهادت : ۱۷ سالگی
۲۲ بهمن ۱۳۶۴
فاو ؛ عملیات والفجر ۸
#شهید_حسین_قاضیزاده
#روحش_شاد_با_ذکرصلوات
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
زندگی با مهدی برایم سر تا سر لطف بود و رضایت.. مهدی بسیار خوش اخلاق بود، مهربان، با گذشت، قانع و مسئولیت پذیر، از هیچ کوششی برای رشد من دریغ نمیکرد ،
برای ادامه تحصیل بسیار مشوق من بود و همینطور خودش نیز ادامه تحصیل داد و تا مقطع لیسانس رشته مدیریت دولتی درس خواند، خود من نیز در رشته کارشناسی امور تربیتی تحصیل کردم و در حوزه علمیه تا مقطع فوق لیسانس ادامه دادم و تنها مشوق من مهدی بود.
ایشان همیشه پشتیبانم بود به من میگفت شما درست را بخوان و اصلا نگران هزینه های تحصیلی نباش اگر شده گدایی میکنم تا هزینه های تحصیلت را جور کنم. در کنارش احساس آرامش میکردم .
روایت همسر شهید
🌹 شهید مهدی عسگری
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، کلام شهید
#فرازی_از_یک_وصیتنامه
"فردای قیامت جلوی تک تک آنهایی را می گیرم که بخواهند با خون من و امثال من و شهدایی که با خون خود راہ کربلای حسین(ع) را هموار کردند به پست و مقام برسند و از این طریق به آرزوی دیرینه خود که چپاول کردن اموال مردم است نائل آیند و بخواهند مثل زالو خون ملت عزیز و مظلوم را بمکند..."
#شهید_کریم_محمدپور❤️
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#یاد_یاران
♦️سقایِ تشنه لبان...♦️
🔷:آقا مرتضی ،
یه نفر روبفرست خط،
ببینیم چه خبره؟
هرکس میرفت،
دیگه برنمیگشت.
همون سه راهی که الآن میگن
سه راهی همت.
خیلی کم می شد بچهها برن
و سالم برگردن.
مرتضی سرشُ پایین انداخت
و گفت:
دیگه کسی رو ندارم بفرستم،
شرمنده...
حاجی بلند شد و گفت:
مثل این که خدا طلبیده...
و با میرافضلی سوار موتور
شدن که برن خط.
عراق داشت جلو میآمد.
زجاجی شهید شده بود و
کریمی توی خط بود.
بچهها از شدت عطش،
قمقمهها را می زدن لب هور،
جایی که جنازه افتاده بود،
و از همان استفاده میکردن،
روی یک تکه از پلهایی که
آنجا افتاده بود سوار شد.
هفت هشت تا از قمقمههای
بچهها دستش بود. با دست
آب رو کنار می زد و میرفت
جلو؛ وسط آب، زیر آتش.
آنجا، آب زلالتر بود!
قمقمهها را یکی یکی پر کرد
و برگشت...
🌷شهید محمد ابراهیم همت
شادی روح مطهرش صلوات
📎پایه گذار حشدالشعبی عراق
هنگامی که فرماندهی «تیپ 9بدر» را پذیرفت، گردان «احرار» را از میان اسیران عراقی تشکیل داد. آنهـا به رغم آنڪہ اسیـر بودند، با علاقه و اشتیـاق در این گردان با ارتشی که خودشـان سالها در آن ارتش بودند، میجنگیدند و بسیاری از آنها هم به شهادت رسیدند و حالا بسیاری از تربیت شدگان شهیـد دقایـقی امروز به یـاد او سازمان بـدر را که در عـراق با داعش میجنگد پایهگذاری کرده اند.
یکی از مجاهدین عراقی میگفت:
در یک زمستان سرد، با شهید دقایقی در چادری بودم. او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما میلرزد. با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیـاز داشت، پتـوی خـود را روی آن مجاهد انداخت. سپس گفت: مجـاهدین عراقی ودیعه های امـام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنـم.
الان خانه هر مجاهد عراقی که بروی، سه عکس میبینی : امام خمینـی، شهیـد صدر و شهیـد اسماعیل دقایقی...
در واقع او را باید مبدع فرهنگ بسیجی در میان عراقـی ها نامید. همـان چیزی ڪہ به عنـوان حشدالشعبی در میان عراقی ها نام گرفته است.
#شهید_سردار_اسماعیل_دقایقی
#شهادت_کربلای۵_شلمچه
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
.
شهید نوید صفری ،
رفیق شهید ایشون آقا رسول خلیلی بود ،
و در وصیت نامه شون هم نوشتن
که من رو کنار آقا رسول خاک کنید ،
انقدر با رفیقشــون گشتـن
تا آخر مثل رفیقشون شهید شدند..
.
در برشی از نوشته هاشون
که توسط همسرگرامی شهید
منتشر شده شهیدنوید ذکر کردند :
" اگر کسی چهل روز زیارت عاشورا بخواند
و ثواب آن را هدیه بفرستد
تمام تلاشم را به اذن خدا خواهم کرد
تا حاجت اورا بگیـرم.. "
شهیددل❤️
🌷شهیدنوید