خُتِمَ بِهِ نُبُوَّتـُهُ وَ وَضَحَتْ بِهِ حُجَّتُهُ فَوَعَظَ وَ نَصَحَ وَ بَلَّغَ وَ كَدَحَ.
به او نبوّتش پایان یافت، و به او دلیلش آشکار گشت، پس پند داد و نصیحت کرد و رساند و کوشش کرد.
رَؤوفٌ بِكُلِّ مُؤْمِنٍ، رَحِیمٌ سَخِی رَضِی وَلِی زَكِی. عَلَیهِ رَحْمَةٌ وَ تَسْلِیمٌ وَ بَرَكَةٌ وَ تَعْظِیمٌ وَ تَکْرِیمٌ مِنْ رَبٍّ غَفُورٍ رَحِیمٍ قَرِیبٍ مُجِیبٍ حَلِیمٍ.
(پیامبری که) به هر مؤمنی مهربان بود، رحیم، و بخشنده، و پسندیده، و دوست، و پاکیزه بود. بر او است رحمت و سلام و برکت و بزرگی و کرامت از طرف پروردگار آمرزندۀ مهربان و نزدیک و پاسخ دهنده و بردبار.
وَصَّیتُكُمْ مَعْشَرَ مَنْ حَضَرَ، بوَصِیةِ رَبِّكُمْ، وَ ذَكَّرْتُكُمْ بسُنَّة ِ نَبِیكُمْ.
وصیت وسفارش میکنم شما را ای گروهی که حاضرید، بوصیت وسفارش پروردگارتان، و یادآوری میکنم شما را به سنت و روش پیامبرتان.
فَعَلَیكُمْ برَهْبَةٍ تُسَكِّنُ قُلُوبَكُمْ وَ خَشْیةٍ تُذرِی دُمُوعَكُمْ وَ تَقِیةٍ تُنْجِیكُمْ قَبْلَ یوْمٍ یذهِلُكُمْ وَ یبْتَلِیكُمْ، یوْمَ یفُوزُ فِیهِ مَنْ ثـَقـُلَ وَزْنُ حَسَنَتِهِ وَ خَفَّ وَزْنُ سَیئَتِهِ.
پس بر شما باد بر ترسی که دلهایتان را آرامش دهد و بیمی که اشکتان را جاری کند و پرهیزگاری و تقوایی که نجاتتان دهد پیش از روزی که آنروز شما را پریشان و گرفتار سازد؛ روزی که رستگار شود در آن، کسیکه سنگین است وزن کردار نیکش و سبک است وزن گناهش.
وَ [لْتَكُن مَسألَتُكُم] مَسْأَلَةَ ذ ُلٍّ وَ خُضُوعٍ، وَ تَمَلّـُقٍ [و شُکرٍ] وَ خُشُوعٍ، وَ تَوْبَةٍ وَ نُزُوعٍ، [و نـَدَمٍ و رُجوعٍ].
و بر شما باد به درخواست كُرنِش و فروتنی، و تملّق (دوستی ورزیدن با خدا، توأم با پذیرش ذلّت در برابر او) [و سپاسگزاری] و خشوع (نرمی و تواضع در برابر خدا)، و توبه و جدایی و دوری از گناهان، [و پشیمانی و بازگشت به سوی خدا].
وَ لْیغْتَنِمْ كُلّ ٌمِنْكُمْ صِحَّتَهُ قَبْلَ سُقْمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبْلَ هَرَمِهِ، وَ سَعَتَهُ قَبْلَ فَقرِهِ، وَ فَرْغَتَهُ قَبْلَ شُغُلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبْلَ سَفَرِهِ، وَ حَیاتَهُ قَبْلَ مَوْتِهِ، قَبْلَ یهِنَ وَ یهْرَمَ، وَ یمْرَضَ وَ یسْقَمَ، وَ یمِلَّهُ طَبِیبُهُ وَ یعْرِضَ عَنْهُ حَبِیبُهُ، وَ ینْقَطِعَ عُمُرُهُ وَ یتَغَیرَ عَقْلُهُ، ثُمَّ قِیلَ: “هُوَ مَوْعُوکٌ وَ جِسْمُهُ مَنْهُوکٌ!”، ثُمَّ جَدَّ فِی نَزْعٍ شَدِیدٍ، وَحَضَرَهُ كُلُّ قَرِیبٍ وَ بَعِیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبِینُهُ وَ سَكَنَ حَنینُهُ، وَ جَدَبَتْ نَفْسُهُ، وَ بَكَتْ عِرْسُهُ وَ حَضَرَ رَمْسُهُ، وَ یتِمَ مِنْهُ وَلَدُهُ وَ تَفَرَّقَ عَنْهُ عَدَدُهُ، وَ فُصِمَ جَمْعُهُ وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمْعُهُ، وَ جُرِّدَ وَ غُسِّلَ وَ عُرِی، وَ نُشِّفَ وَ سُجِّی، وَ بُسِطَ لَهُ وَ هُیئَ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ كَفَنُهُ وَ شُدَّ مِنْهُ ذَقَنُهُ، [وَ قُمِّصَ و عُمِّمَ، وَ لـُفَّ و وُدِّعَ وَ سُلـِّمَ]؛
و باید غنیمت شمُرَد هریک از شما سلامتیش را پیش از بیماریش، جوانیش را پیش از پیریش، گشایشش را پیش از تهیدستیش، وقت فراغتش را پیش از گرفتاریش، حاضر بودنش را پیش از مسافرتش، زندگیش را پیش از مرگش، پیش از آنکه سست و پیر شود، مریض و دردمند گردد، كَسِل و خسته شود از او پزشک و طبیبش، دوستش از او دوری کند، عمرش بپایان برسد، خردش تغییر کند، بعد گفته شود که: او بیمار است و بدنش شدیداً نحیف شده!، سپس در بستر احتضار و جان دادنی سخت و دشوار بیفتد، دور و نزدیک پیش او حاضر شوند، پس دیدهاش را با خیرگی به بالا فکنده، نگاهش را مات دوخته، چهرهاش عرق کرده، نالههای دردآلودش آرام شده، و جانش در حال از دست رفتن است، همسرش میگرید، دفنش نزدیک میشود، و با مردن او فرزندانش یتیم گردند، و جمعیت اطرافیان او گسسته شوند، و بینایی و شنوایی از چشم و گوشش برود، و برهنه گردد و غسل داده شود و از هر جامه و پیرایهای عاری گردد، و او را خشک کنند و رویش را بپوشانند، کفنش را برایش گسترده و مهیا گردانند، و تای دیگر کفن را بر روی بدنش اندازند و با آن چانهاش را ببندند (تا دهانش باز نماند)، پیراهن و عِمامهای نیز برایش قرار داده، او را در لِفافی پیچیدهاند، و نزدیکانش با او وداع نموده، بدرودش گفتهاند؛
وَ حُمِلَ فَوْقَ سَرِیرٍ، وَ صُلِّی عَلَیهِ بِتَکْبِیرٍ، بِغَیرِ سُجُودٍ وَ تَعْفِیرٍ، وَ نُقِلَ مِنْ دُورٍ مُزَخْرَفَةٍ وَ قُصُورٍ مُشَیدَةٍ وَ فُرُشٍ مُنَجَّدَةٍ وَ حُجَرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فِی ضَرِیحٍ مَلْحُودٍ، ضَیقٍ مَرْصُودٍ، بِلَبِنٍ مَنْضُودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلْمُودٍ!
(اکنون) بر فراز تابوت حمل شود، و بر او نماز یا تکبیر بدون سجود (نماز مَیت) بخوانند، و او را از کاخهای زرنگار (یا شاید خانههای پر زرق و برق مدرن امروزی!!) و قصرهای مجلّل و برافراشته (و شاید آسمانخراشها و آپارتمانهای بلند و شیک امروزی!!) و فرشهای پر نقش و نگار، و (خانههای دارای) اطاقهای بسیار در هر گوشه و کنار، انتقال دهند به درون گوری که برایش کندهاند، که تنگست و از اطراف نیز تنگاتنگ با خشتهایی محکم بر هم چیده شده، احاطه گشته و سقفش را نیز با تخته سنگی (مانند سنگ قبرهای دارای تزیینات امروزی!!) پوشاندهاند!
وَ هِیلَ عَلَیهِ [حَفَرُهُ] وَ حُثِی [عَلَیهِ] مَدَرُهُ وَ تَحَقَّقَ حَذَرُهُ وَ نُسِی خَبَرُهُ، وَ رَجَعَ عَنْهُ وَلِیهُ وَ نَدِیمُهُ، وَ نَسِیبُهُ وَ حَمِیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قَرِینُهُ وَ حَبِیبُهُ، فَهُوَ حَشْوُ قَبْرٍ وَ رَهِینُ [قَفرٍ]! یدِبُّ فِی جِسْمِهِ دُودُ قَبْرِهِ وَ یسِیلُ صَدِیدُهُ مِنْ مَنْخَِرِهِ، وَ تَسْحَقُ تُرْبَتُهُ لَحْمَهُ، وَ ینْشَفُ دَمُهُ وَ یرَمُّ عَظْمُهُ، حَتَّی یوْمِ حَشْرِهِ، [فَینْشَرُ] مِنْ قَبْرِهِ، وَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ، وَ یدْعَیٰ لِحَشْرٍ وَ نُشُورٍ، فَثَمَّ بُعْثِرَتْ قُبُورٌ، وَ حُصِّلَتْ سَرِیرَةٌ فِی صُدُورٍ؛
و بر او ریخته شده [خاک قبرش]، و پاشیده شده بر او کلوخش، و مسلّم گشته ترس و هراسش، و فراموش شده خبرش. پس دوست و همدم و خویشاوند و رفیق وی از (نزد قبر) او برگردند و همنشینان و دوستانش کسانی دیگر را بجای او برگزینند. و اکنون وی درون قبر است و گرفتار [مکانی تنها و خلوت]! کرمهای قبر در بدنش میلولند و خون و چرک بدنش از دماغش روان شود و بدنش را خاک قبر کهنه کند، و خونش بخشکد و استخوانش بپوسد، تا روز قیامت و حشرش، [پس او را از قبر بیرون آورند]، و در صور (اسرافیل) دمیده شود، و مردگان خوانده شوند برای برخاستن (از قبر) و برانگیخته شدن (به سوی حساب)، پس در این هنگام گورها زیر و رو شوند، و آشکار گردد آنچه در سینهها است (نیت هرکس و اسراری که خود و خدا میداند، فاش شود)؛
وَ جِیءَ بِكُلِّ نَبِی وَ صِدِّیقٍ، وَ شَهِیدٍ وَ مِنْطِیقٍ، وَ [تَوَلـَّیٰ] لِفَصْلِ حُکْمِهِ [رَبٌّ] قَدِیرٌ، بِعَبْدِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ؛ فَكَمْ [مِن] زَفرَةٍ تُضنیهِ وَ حَسْرَةٍ تُنضیهِ، فِی مَوْقِفٍ مَهِیلٍ [عَظیمٍ]، وَ مَشْهَدٍ جَلِیلٍ [جَسیمٍ]، بَینَ یدَی مَلِکٍ [كَریمٍ]، بِكُلِّ صَغِیرَةٍ وَ كَبِیرَةٍ عَلِیمٍ؛
هر پیامبر و هر راستگو، و هر شهید و بلیغ سخنور آورده شوند (به عنوان شهود و ناظران بر محاکمه بندگان) و عهدهدار قضاوت شود [پروردگار] توانائی که به بندهاش آگاه و بیناست؛ پس بسا نالهها که اورا رنجور و زمینگیر کند، و حسرتی که فرسوده و نحیفش سازد، در جایگاهی هولناک [و با شکوه] و محلّ تجمّعی بزرگ [و شکوهمند]، در برابر پادشاهی [بزرگوار] که به کوچک و بزرگ (از کردار بندگانش) کاملاً داناست؛
فَحِینَئِذٍ یلْجِمُهُ عَرَقُهُ وَ [یحفِزُهُ] قَلَقُهُ، فَعَبْرَتُهُ غَیرُ مَرْحُومَةٍ وَ صَرْخَتُهُ غَیرُ مَسْمُوعَةٍ [وَ حُجَّتـُهُ غَیرُ مَقبُولَةٍ]، وَ بَرَزَتْ صَحِیفَتُهُ وَ تَبَینَتْ جَرِیرَتُهُ، [وَ نَطَقَ كُلُّ عُضوٍ مِنهُ] بِسُوءِ عَمَلِهِ، وَ شَهِدَتْ عَینُهُ بِنَظَرِهِ، وَ یدُهُ بِبَطْشِهِ، وَ رِجْلُهُ بِخَطْوِهِ، وَ جِلْدُهُ بِلَمْسِهِ وَ فَرْجُهُ بِمَسِّهِ؛
پس در این هنگام، عرقش تا دهانش برسد و اضطرابش او را به تکاپو و ناآرامی وادارد؛ اشکش سبب ترحّم بر وی نشود، فریادش را کسی نشنود، [حجّت و برهانش پذیرفته نگردد]، نامه اعمالش آشکار شود، جرائمش روشن گردد، [و هر عضو بدنش بسخن آید] بر کردار بدش، پس گواهی دهد چشمش به نگاهش، دستش به ظلم و زدنش، پایش به رفتنش (بسوی حرام)، پوستش به تماسّش (به لمس حرام)، شرمگاهش به عمل یا تماسّ (حرامش)؛
وَ یهَدِّدُهُ مُنْكَرٌ وَ نَكِیرٌ، وَ كُشِفَ [عَنهُ] حَیثُ یصِیرُ، فَسُلْسِلَ جِیدُهُ وَ غُلَّتْ یدُهُ، فَسِیقَ یسْحَبُ وَحْدَهُ، فَوَرَدَ جَهَنَّمَ [بِكَربٍ] شَدِیدٍ، وَ ظَلَّ یعَذَّبُ فِی جَحِیمٍ، وَ یسْقَی شَرْبَةً مِنْ حَمِیمٍ، تَشْوِی وَجْهَهُ وَ تَسْلَخُ جِلْدَهُ، [یضرِبُهُ زَبینـَتـُهُ بِمِقمَعٍ مِن حَدیدٍ، یعُودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجِلدٍ جَدیدٍ]، یسْتَغِیثُ فَیعْرِضُ عَنْهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ، وَ یسْتَصْرِخُ فَیلْبَثُ حُقْبَهُ بِنَدَمٍ؛
او را نکیر و مُنكَر (دو فرشته عذاب) تهدید کنند، پردهاش [از او] برداشته شود هرسو که بچرخد، گردنش به زنجیر و دستش به غُل بسته گردد، و (بر روی زمین، بسوی جایگاه عذاب) کشان کشان و تنها برده شود، با [ناراحتی] سخت وارد جهنم گردد، و پیوسته در جهنم عذاب شود، از آبهای داغ به او بنوشانند که گوشت صورتش را کباب کند و پوستش را بکـَند، [فرشتۀ عذاب، او را با گرزی آهنین میزند؛ پیوسته پوستش پس از پخته شدن و سوختن، دوباره از نو تنیده میشود]، پناه
میخواهد ولی مأموران جهنم از او رو برگردانند، فریاد سر میدهد و توأم با پشیمانی، دورانی طولانی در جهنم درنگ میکند (و اگر کافِر باشد، در آتش دوزخ جاودان و مُخلَّد میماند)؛
نَعُوذُ بِرَبٍّ قَدِیرٍ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَصِیرٍ، وَ نَسْأَلُهُ عَفْوَ مَنْ رَضِی عَنْهُ، وَ مَغْفِرَةَ مَنْ قَبِلَ مِنْهُ؛ فَهُوَ وَلِی مَسْأَلَتِی وَ مُنْجِحُ طَلِبَتِی؛
پناه میبرم به پروردگار قدیر از بدی هر سرنوشتی، و از او خواهش عفو و بخشش داریم بسان (عفو و بخشش) کسانی که او از آنها راضی گردیده، و مغفرت و آمرزش میطلبیم بمثل (مغفرت و آمرزش) کسانی که (ایمان و طاعت) ایشان را پذیرفته است؛ و تنها اوست رسیدگی کننده به پُرسش من و روا کنندۀ خواهش من؛
فَمَنْ زُحْزِحَ عَنْ تَعْذِیبِ رَبِّهِ جُعِلَ فِی جَنَّتِهِ بِقُرْبِهِ، وَ خُلِّدَ فِی قُصُورٍ وَ نِعَمِهِ، وَ [مُكِّنَ مِن] حُورٍ عِینٍ وَ حَفَدَةٍ [وَ طِیفَ عَلَیهِ بِكُؤُوسٍ، وَ سَكَنَ حَظیرَةً مُشَیدَةً وَ مَكُنَ فِردَوسَ]، وَ تَقَلَّبَ فِی نَعِیمٍ وَ سُقِی مِنْ تَسْنِیمٍ، [وَ شَرِبَ مِن عَینِ سَلسَبیلٍ مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ]، مَخْتُومَةٍ بِمِسْکٍ وَ [عَبیرٍ، مُستَدیمٌ لِلحُبُورِ، مُستشعِرٌ لِلسُّرورِ، یشرَبُ مِن خُمُورٍ، فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ، لَیسَ یصدَعُ مَن شَرِبَهُ]، یشْرَبُ مِنْ خَمْرٍ مَعْذُوبٍ شُرْبُهُ، لَیسَ ینْزَفُ لُبُّهُ؛
پس کسی که کنار شد از عذاب پروردگارش، به قرب او در بهشتش قرار گرفته، و در کاخها و نعمتهای او جاودان مُتنعِّم است، و برخوردار از حُورُالعین (حوریان زیبا، سفیدرو، دارای چشمان درشت، سیاه و جذّاب) و فرزندانشان (به سان غلامان و خادمان بهشتی زیبا چهره) شده، [و جامهای (پر از خوردنی لذیذ و نوشیدنی گوارا) پیرامونش بگردانند، و در بارگاهی باشکوه ساکن گردد و در بهشت فردوس(بوستان سرسبز خرّم) جا و مکان گیرد]، در نعمتهای سرشار بسر بَرَد و از آب چشمۀ تسنیم (که از بالای غرفهها جاری است) سیراب شود، [و از چشمه سلسبیل (که آبی زلال و گوارا است)، آمیخته به زنجبیل (خوشبو و معطّر)] و (از کوزههای) مُهر شده بمُشک و عَبیر (عِطرآگین) بنوشد، [که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است؛ او از نوشیدنیهایی (لذیذ) در باغی روشن، با درختانی پربار مینوشد، که هرکس از آن بنوشد، هرگز دچار سردرد (و سرگیجۀ ناشی از مستی) نشود]، از نوشیدنی گوارا او را چشانند که هرگز عقل و هوش وی را (به سبب مستی) نبَرَد؛
هَذِهِ مَنْزِلَةُ مَنْ خَشِی رَبَّهُ وَ حَذَّرَ نَفْسَهُ، وَ تِلْكَ عُقُوبَةُ مَنْ عَصَی مُنْشِئَهُ وَ سَوَّلَتْ لَهُ نَفْسُهُ مَعْصِیةَ مُبْدِئِهِ؛ لَهُوَ ذَلِكَ قَوْلٌ فَصْلٌ وَ حُکْمٌ عَدْلٌ، خَیرُ قَصَصٍ قُصَّ وَ وُعِظَ بِهِ وَ نُصَّ، تَنْزِیلٌ مِنْ حَكِیمٍ حَمِیدٍ.
این است درجۀ کسی که از پروردگارش بترسد و نفسش را بر حذر دارد، و آنست کیفر کسی که نافرمانی کند پدید آورندۀ خود را و نفسش برای او نافرمانی آفرینندهاش را زینت دهد؛ و این سخن، تمیز دهنده (بین حقّ و باطل یا هدایت و ضَلالت) و حکمی عادلانه، و بهترین داستانیست که برای دیگران خوانده شده و بهترین موعظه و پندی که داده شده و بدان تصریح گشته، (فرمایش) قرآن است از طرف خداوند حکیم حمید.[۱۱]
[نَزَلَ بِهِ رُوحُ قُدُسٍ مُبینٍ، عَلیٰ نَبِی مُهتَدٍ مَکینٍ، صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُكَرَّمُونَ بَرَرَةٌ؛ عُذتُ بِرَبٍّ رَحیمٍ مِن شَرِّ كُلِّ رَجیمٍ، فَلْیتَضَرَّعْ مُتَضَرِّعُكُم و لْیبتَهـِلْ مُبتَهـِلُكُمْ، فَنَستَغفِرُ رَبَّ كُلِّ مَربُوبٍ، لی وَ لَكُمْ.][۱۲]
[روحی روشنگر و قدسی (روح القُدُس/ جبرئیل، از جانب خداوند) آن را بر پیامبری هدایتیافته و عالیمقام (حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله) نازل کرده، که رسولان گرامی نیکوکار و فرستادۀ خدا، بر این پیامبر درود و صلوات فرستادهاند؛ و پناه میبرم به پروردگاری مهربان از شرّ هر رانده شدهای (مثل شیطان)، پس باید که زاری و تضرّع و ناله و استغاثه به درگاه خدا کند هرکدام از شما که چنین میکند، و ما طلب آمرزش و بخشش میکنیم از پروردگار هر مخلوق پرورده، هم برای خودم و هم برای شما.][۱۳]
17.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 برکات دولت ولی فقیه
🔹چیزی که امروز در جهان برای آمریکا رعب آور است
کلمه ولایت فقیه است
🔹عراق - بغداد | 25/09/1402
به کانال سید هاشم الحیدری
🔴 #برکات_عذرخواهی
💠 قبول کردن اشتباه یکی از روشهای پایداری بنیان خانواده است.
✍ با گوش دادن به صحبتهای همسرتان، میتوانید او را آرام کنید و با قبول کردن اشتباهتان و گفتنِ
کلمهی "ببخشید"، یک بار دیگر عشق را به زندگی خود هدیه کنید.
💠 کلمهی "ببخشید" را با لحن نرم و مهربانانه و بدون گارد بگویید تا اثرگذاری عالی داشته باشد.
💠 معنای پذیرش اشتباه این است که شما میخواهید رابطه گرم خانوادهتان ادامه داشته باشد. معنایش این است که در برابر مشکلات، فرد منطقی و بدون تعصّب هستید.
💠 علاوه بر اینکه کوتاه آمدن و پا گذاشتن روی هوای نفس، سکوی پرشی به سمت محبوبیت و عزّت است.
🌙✨
میتوانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین نقطهی دنیا بشوی
ساده نگذشتم از این عشق ، خودت میدانی
من زمینگیر شدم تا تو ، مبادا بشوی
آی! مثل خوره این فکر عذابم میداد ؛
چوب ما را بخوری، ورد زبان ها بشوی
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم
من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی
دانهی برفی و آنقدرظریفی که فقط
باید از این طرف شیشه تماشا بشوی
گره.ی عشق تو را هیچکسی باز نکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی
درجهانی که پر از وامق و مجنون شده است
میتوانی عذرا باشی، لیلا بشوی
میتوانی فقط از زاویهی یک لبخند
دردل سنگ ترین آدم ها جا بشوی
بعد از این، مرگ نفس های مرا میشمرد
فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی...
.
هدایت شده از لشکر قدس
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️کودک فلسطینی: ما گرسنه ایم خیلی گرسنه ایم و مجبوریم از خوراکی استفاده کنیم که فقط برای حیوانات استفاده میشود!
🚨 به لشکر سایبری قدس بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/542441666C7e7c280a3b
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 #شهادت_حضرت_زینب(س)
🌴قیام میکنم ... قیام میکنم
🌴برسم شام کارو تمام میکنم
🎙 #سجاد_محمدی
👌بسیار دلنشین
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا بنت ولی الله یا زینب کبری سلام الله علیها😭
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کجاست یک ذره غیرت روی ناموس ایرانی؟
وزارت ورزش و جوانان چه چهره ای از ایران به نمایش می گذارد ، در جریان باشید 👇👇
#اجرای_آهنگ «دخت شیرازی» در ورزشگاه بینالمللی خلیفه در قطر!
🔹اتفاق وحشتناکی که رقم خورد و آخرش هم هیچ کس برای ما مردم توضیح نداد که چی شد که نماد فرهنگی ما ایرانی ها در دوحه دخت شیرازی شد؟!
🔸آیا این برنامه توسط خود قطر برنامه ریزی شده بود؟
🔹اگه اینطور بوده نباید صدای اعتراضی از سفارت ما در دوحه بلند شه؟!
🔸آیا این برنامه توسط خود ایران برنامه ریزی شده بود؟
🔹یعنی با بودجه بیت المال ایران رو این مدلی تو دوحه معرفی کردن؟
🔸نکنه این گروه مجوز داشته؟
واااای مغزمون پُکید!
🔹مسئولین محترم لطفا شفاف سازی کنید...؟
🔸روابط عمومی دولت
📞111
🌐https://111.ir/
☎️نهاد ریاست جمهوری
0216133
02164453173
🔹ویراستی آقای بهادری جهرمی سخن گوی دولت
https://virasty.com/Alibahaador
🔹ویراستی پایگاه اطلاع رسانی آقای رئیسی
https://virasty.com/padDolat
🔹ویراستی آقای صالحی دبیر شورای اطلاع رسانی
باز هم با خطبه ای زینب قیامت می کند
همچو زهرا مادرش،از دین حمایت می کند
بعد عاشورا ز غم ها قامت زینب خمید
پیش حیدر از غم دوران شکایت می کند
شام و کوفه فتح شد با خطبه ی غرای او
در مدینه از عطش دارد روایت می کند
بعد زهرا و علی نوبت به زینب می رسد
روز محشر زینب کبری شفاعت می کند
سالها بعد از اسیری هرکجا زنجیر دید
بر زمین افتاده و یاد اسارت می کند
تا که دختر بچه ای را دید بین کوچه ها
در دل از داغ آن دختر حکایت می کند