eitaa logo
نوای دل💓 نوای دلتنگی💞
167 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
21 فایل
نوای_دلتنگی 😔 ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت… با دیدن هر درد و غمی یاد تو بودیم اینگونه به بی راهه نمی رفت دل ما هر روز اگر قدر دمی یاد تو بودیم امروز جهان تشنه عدل است، کجایی؟ 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ختم مجرب جهت حاجت روایی در صبح جمعه 🔵 در کتاب عده الداعی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سلم روایت شده است هر کس صبح جمعه بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب ده بار سوره کافرون را بخواند و ۱۰۰ صلوات به این طریق بفرستد: اَللَْهُمَّ صَلِّ عَليَ النَبيِّ الاُمي مُحَمَّدٍ وَ آلهِ وَسَلِّم و بعد از آن حاجت خود را خداوند بخواهد هر مطلبی که داشته باشد ( اگر صلاح باشد) بدون شک برآورده خواهد شد.( راوی حدیث گوید من تجربه کردم و به نتیجه رسیدم). 📚 کتاب هزار و یک ختم ص ۹۴ ختم ۱۵۲ 🟢 خوشا به حال افرادی که این عمل را با حاجت تعجیل در امر فرج انجام می‌دهند. 🥀 🆔️👈نوای دل 💗نوای دلتنگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رازی که آیت الله بهجت در گوشه قرآن خودش نوشته بود! (۵ دقیقه قبل از اذان صبح تا ۵ دقیقه بعداز اذان صبح این ذکر رو بگو) 🥀 🆔️👈نوای دل 💗نوای دلتنگی اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلمه نماز رابرعکس کن.... میشه زامن پس بدان هم تواین دنیا وهم آن دنیا خداوند به یاد ما هست.... 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیش از اینها فکر می کردم خدا خانه ای دارد میان ابرها   مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا   پایه های برجش از عاج و بلور  بر سر تختی نشسته با غرور   ماه برق کوچکی از تاج او  هر ستاره پولکی از تاج او    اطلس پیراهن او آسمان نقش روی دامن او کهکشان   رعد و برق شب صدای خنده اش  سیل و طوفان نعره توفنده اش   دکمه پیراهن او آفتاب برق تیغ و خنجر او ماهتاب   هیچکس از جای او آگاه نیست هیچکس را در حضورش راه نیست   پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود   آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان دور از زمین   بود اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود   در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت   هر چه می پرسیدم از خود از خدا از زمین، از آسمان، از ابرها   زود می گفتند این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست   آب اگر خوردی، عذابش آتش است هر چه می پرسی، جوابش آتش است   تا ببندی چشم ، کورت می کند تا شدی نزدیک ،دورت می کند   کج گشودی دست، سنگت می کند کج نهادی پای، لنگت می کند   تا خطا کردی عذابت می کند در میان آتش آبت می کند   با همین قصه دلم مشغول بود خوابهایم پر ز دیو و غول بود   نیت من در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا   هر چه می کردم همه از ترس بود  مثل از بر کردن یک درس بود   مثل تمرین حساب و هندسه مثل تنبیه مدیر مدرسه   مثل صرف فعل ماضی سخت بود مثل تکلیف ریاضی سخت بود   تا که یکشب دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر   در میان راه در یک روستا خانه ای دیدیم خوب و آشنا   زود پرسیدم پدر اینجا کجاست گفت اینجا خانه خوب خداست!   گفت اینجا می شود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند با وضویی دست ورویی تازه کرد با دل خود گفتگویی تازه کرد   گفتمش پس آن خدای خشمگین  خانه اش اینجاست اینجا در زمین؟   گفت آری خانه او بی ریاست فرش هایش از گلیم و بوریاست   مهربان وساده وبی کینه است مثل نوری در دل آیینه است   می توان با این خدا پرواز کرد سفره دل را برایش باز کرد   می شود درباره گل حرف زد  صاف و ساده مثل بلبل حرف زد   چکه چکه مثل باران حرف زد با دو قطره از هزاران حرف زد   می توان با او صمیمی حرف زد  مثل یاران قدیمی حرف زد   میتوان مثل علف ها حرف زد با زبان بی الفبا حرف زد   میتوان درباره هر چیز گفت می شود شعری خیال انگیز گفت....   تازه فهمیدم خدایم این خداست این خدای مهربان و آشناست   دوستی از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر قیصر امین پور