#کتاب
📚تهران تا تیرانا
✍محمدجعفر بگلو
قیمت⬇️
۴۰.۰۰۰ تومان❌
۳۰.۰۰۰ تومان✅
برای سفارش پیام بدهید🗣
@maktabkhooneh_admin
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
@maktabkhooneh_info
4.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کتاب را کرایه میکردم و هر
جلدش را یک شبه میخواندم!
📚
بشنوید از خاطرات
مقام معظم رهبری
مستند "غیررسمی ۶"
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
@maktabkhooneh_info
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
کتاب را کرایه میکردم و هر جلدش را یک شبه میخواندم! 📚 بشنوید از خاطرات مقام معظم رهبری مستند "غیررسمی
خبر دارید که توی
هفته کتابخوانی
هستیم یا نه؟؟؟
انشاءالله به زودی از کتاب های
جدید مکتبخونه رونمایی میکنیم🥳
من حسابی خسته ام🤕
انشاءالله از فردا کتاب ها رو معرفی میکنم🌱
#کتاب
📚ترجمه الغارات
✍ابراهیم ابن محمد ثقفی
ترجمه محمود زارعی
و مقدمه علیرضا پناهیان
قیمت⬅️ ۱۴۰.۰۰۰ تومان
برای سفارش پیام بدهید🗣
@maktabkhooneh_admin
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
@maktabkhooneh_info
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
#کتاب 📚ترجمه الغارات ✍ابراهیم ابن محمد ثقفی ترجمه محمود زارعی و مقدمه علیرضا پناهیان
#معرفی_کتاب
#ترجمه_الغارات
در دو سال پایانی زندگی امیرالمومنین که سرشار از تلخی و مظلومیت است معاویه که دریافته بود توانایی مقابله مستقیم با حضرت را ندارد با ایجاد گروههای چریکی آن ها را مامور ساخت به شکل تدریجی به بدنه حکومت اسلامی ضربه وارد سازند و به شکلی ناگهانی شهرهای اسلامی را غارت نمایند. از همین روی این دو سال به الغارات شهرت یافت. امیرالمومنین که از حیله معاویه آگاهی داشتند و میدانستند این راهزنیهای کوچک به شکلی نرم حکومت اسلامی را فلج خواهد ساخت به کرات مردم کوفه را دعوت به جهاد نمودند اما فهم غلط مردم از مواضع امام سبب شد تا ایشان را همراهی نسازند تا در نهایت ایشان توسط یک انسان منحرف و بدسرشت ترور گردند. این کتاب را در واقع میتوان مقتل حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) دانست.
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
#معرفی_کتاب #ترجمه_الغارات در دو سال پایانی زندگی امیرالمومنین که سرشار از تلخی و مظلومیت است معاوی
در ادامه برشی از کتاب الغارات را میخوانید:
اُف بر شما که از شما غم بسیار در دل دارم وای بر شما نه روزی که شما را آهسته فراخواندم و نه روزی که بلند صدا زدم کسی جواب مرا نداد و نه کسی در برادری صادق بود. به خدا قسم من به دست شما گرفتار شدهام کر هستید و نمیشنوید لال هستید و سخن نمیگویید. کور هستید و نمی بینید. الحمد لله رب العالمین وای بر شما به یاری برادرتان مالک بن کعب بروید که نعمان بن بشیر با جمعی از مردم شام که زیاد هم نیستند به جنگ او آمده است. برخیزید و آماده جنگ شوید شاید خدا به وسیله شما دست ستمکاران را قطع کند.
حضرت این سخنان را فرمود و از منبر پایین آمد. اما کسی آماده جنگیدن با دشمن نشد. امام علی (ع) کسی را نزد سران و بزرگان کوفه فرستاد و به آنها فرمود که آنها کاری کنند و مردم را برای رفتن به جنگ ترغیب نمایند. اما آنها نیز کاری نکردند.
#کتاب
📚حانیه
✍حامد عسکری
قیمت⬅️ ۹۰.۰۰۰ تومان
برای سفارش پیام بدهید🗣
@maktabkhooneh_admin
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
@maktabkhooneh_info
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
#کتاب 📚حانیه ✍حامد عسکری قیمت⬅️ ۹۰.۰۰۰ تومان برای سفارش پیام بدهید🗣 @maktabkhooneh_admin مکتب خون
#معرفی_کتاب
#حانیه
کتاب «حانیه» نوشته حامد عسکری روایت متفاوت از زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. این اثر همچون پریدخت داستانی بر پایه نامهنگاری است که در طی آن مردی به نام یحیی برای محبوبش حانیه نامه مینویسد. او در حال سفر به آمریکا برای تحصیل است و گفتگوهای درون کلاسشان بهانهای میشود تا در مورد شخصیت زن در اسلام و مفهوم شهادت سخن بگوید. این موضوعات بحث را به حضرت زهرا (سلام الله علیها) میرساند. حامد عسکری مثل همیشه با قلم ناب و غزل گونهاش تلاش کردی تصویری تازه از صحنههای تکراری نقش بزند و ماجرای سیده زنان دو عالم را که ماجرای تلخ و مظلومانه است از نگاه انسانی در قلب نیویورک روایت کرده است.
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
#معرفی_کتاب #حانیه کتاب «حانیه» نوشته حامد عسکری روایت متفاوت از زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها)
در برشی از کتاب حانیه میخوانید:
چرا پیش نمیرود؟ چرا هر چه مینویسم به جانم نمینشیند، حانیه؟ کلمات هم در این شهر مرا رها کردهاند میخواهم بزنم زیر همه چیز و برگردم. این سردرگمی کی تمام میشود؟ من ساعتها با تو حرف زدهام، دلداریام دادهای گفتهای تمام میشود و تمام نمیشود روزهایم کتابخانه است و یونس و قدم زدن داشتم در مورد چیزهایی که برای مکفی نوشتهام فکر میکردم. رسیدم به آنجا که دختران را زنده به گور میکردند و به روایتی رسیدم که عربی آمده بود پیش مرد و گفته بود یازده دخترم را یکی یکی بردم و با دستهای خودم زنده زنده در بیابان دفن کردم خواندی حانیه؟ یازده دختر را فکر کن بچه میخواسته و هر سال همسرش دختر میآورده یعنی از خانه تا بیابان محل دفنشان، توی چشمهای آنها زل نزده؟ نگاه نکرده؟ وقتی میخواسته دست در قبر کند و بگذاردشان انگشتهای کوچکشان دور انگشتهای زمختش گره نخورده؟چگونه دلش آمده؟ چگونه بعدش آمده و پیش محمد اعتراف کرده و به این فکر نکرده که با کلماتش اشکهای زلال مرد را جاری میکند؟