📚اخبات
✍علی صفایی حائری (عین.صاد)
برای هماهنگی پیام بدهید👇
@maktabkhooneh_admin
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
📚اخبات ✍علی صفایی حائری (عین.صاد) برای هماهنگی پیام بدهید👇 @maktabkhooneh_admin
معرفی کتاب:
در مراحل قرب الی الله، بعد از اسلام و ایمان و تقوا و احسان، اخبات است.
علی صفایی حائری نیز در کتاب پیشرو، به شرح و معرفی مقام اخبات پرداخته است و دروازه ای به سوی این مقام را در شب های قدر به خوانندگان این کتاب از نشر لیله القدر، معرفی می کند.
برای دریافت حلاوت کتاب بخشی از آن را میخوانیم:
«بعضی وقتها که با رفقا دور هم جمع هستیم، وقتی کسی را میبینم که پایش به استکانی و یا آشغالی میخورد و بدون توجه عبور میکند و آن را بر نمیدارد، این معنا به ذهنم خطور میکند که وقتی امروز دعوت این حوادث کوچک را ندیده میگیریم و این استکان و یا آشغال را برنمیداریم، قطعآ در فردای دیگر، دعوت حوادث بزرگ را هم ندیده خواهیم گرفت. اگر فردا پیش ما صدها شکم را هم پاره کنند، بیتفاوت خواهیم بود.»
📚اسم تو مصطفاست
زندگی نامه داستانی شهید صدرزاده
✍راضیه تجار
برای هماهنگی پیام بدهید👇
@maktabkhooneh_admin
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
📚اسم تو مصطفاست زندگی نامه داستانی شهید صدرزاده ✍راضیه تجار برای هماهنگی پیام بدهید👇 @maktabkhoone
معرفی کتاب:
راضیه تجار با قلم شیوا و زیبای خود داستان زندگی این شهید بزرگوار را از زبان همسرش نوشته است. از زمانی که مصطفی و سمیه که یکی زاده شمال و دیگری زاده جنوب بود باهم در تهران آشنا شدند و پیمان عشق بستند تا زمانی که روح یکی آنقدر بزرگ شد تا دیگر در پوست خودش نگنجید و به معراج رفت.
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
معرفی کتاب: راضیه تجار با قلم شیوا و زیبای خود داستان زندگی این شهید بزرگوار را از زبان همسرش نوشت
جملاتی از کتاب اسم تو مصطفاست:
اینجا بر لبهٔ سنگ سرد نشستهام و زیر چادر، تیکتیک میلرزم. آن گل آفتابی که در چشمان تو افتاده، یک ذره هم گرما به تن من نمیبخشد. انگار با موذیگری میخواهد دو خط ابروی تو را به هم نزدیکتر کند و دل مرا بیشتر بلرزاند. میدانی که همیشه در برابر اخمت پای دلم لرزیده. تا اینجا پای پیاده آمدم. از خانهمان تا بهشت رضوان شهریار ده دقیقه راه است، اما برای همین مسافت کوتاه هم رو به باد ایستادم و داد زدم: «آقامصطفی!» نه یک بار که سه بار. دیدم که از میان باد آمدی، با چشمهایی سرخ و موهایی آشفته. با همان پیراهنی که جایجایش لکههای خون بود و شلوار سبز لجنی ششجیبه. آمدی و گفتی: «جانم سمیه!»
گفتم: «مگه نه اینکه هروقت میخواستم جایی برم، همراهیم میکردی؟ حالا میخوام بیام سر مزارت، با من بیا!» شانهبهشانهام آمدی.
به مامان که گفتم فاطمه و محمدعلی پیش شما باشند تا برم بهشت رضوان و برگردم، با نگرانی پرسید: «تنها؟!»
ـ چرا فکر میکنی تنها؟
ـ پس با کی؟
ـ آقامصطفی!
پلک چپش پرید: «بسم الله الرحمن الرحیم.» چشمهایش پر از اشک شد. زیر لب دعایی خواند و بهسمتم فوت کرد. لابد خیال کرد مُخَم تاب برداشته...
توجه کنید که اگه میخواید از کتاب های جدید امانت ببرید، حتما قبل مراسم هماهنگ کنید‼️
@maktabkhooneh_admin
📚تو شهید نمیشوی
حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضایی
✍احمدرضا بیضایی
برای هماهنگی پیام بدهید👇
@maktabkhooneh_admin
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
📚تو شهید نمیشوی حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضایی ✍احمدرضا بیضایی برای هماهنگی پیام بدهید👇 @makta
برشی از کتاب:
ماندن در تهران برایش به معنی ماندن در میانه میدان و برگشتن به تبریز، به معنی پشت میزنشینی و از دست دادن فرصت خدمتی بود که برای آن، نیروی قدس را انتخاب کرده بود… بعد از اینکه در تهران، تشکیل خانواده داد، در جواب برادری که به او پیشنهاد کرده بود خانواده اش را بردارد و برود تبریز زندگی کند، گفته بود: «تو شهید نمی شوی»
سلام و عرض ادب🌱
اگه قصد خرید کتابی رو دارید که توی مکتب خونه موجود نیست میتونید سفارش بدید تا همین امروز براتون تهیه بشه‼️
@maktabkhooneh_admin
📚آداب کتاب خواری
روایت هایی از زندگی با کاغذ و کلمه
✍احسان رضایی
برای هماهنگی پیام بدهید👇
@maktabkhooneh_admin
مکتب خونه | کتاب و سبک زندگی
📚آداب کتاب خواری روایت هایی از زندگی با کاغذ و کلمه ✍احسان رضایی برای هماهنگی پیام بدهید👇 @maktabk
معرفی کتاب:
احسان رضایی در کتاب آداب کتابخواری در سی یادداشت و روایت، مهمترین موضوعاتی که هر کتابخوان حرفهای با آنها مواجه بوده یا خواهد شد مثل پیدا کردن کتاب مناسب، تشخیص قیمت کتاب، یا موضوع امانت دادن کتاب، و حاشیه نویسی بر کتاب، خط کشیدن داخل صفحات کتاب و موضوعاتی از این دست را بیان نموده است، گر چه در لابهلای یادداشتها هم حرفهای دیگری که حرفهای دلی نویسنده هستند آورده شدهاند.