eitaa logo
Maktubat مکتوبات
100 دنبال‌کننده
77 عکس
48 ویدیو
5 فایل
گفتنی ها را باید گفت- جواد راد استادیار علوم سیاسی دانشگاه پیام نور @javadrad2022
مشاهده در ایتا
دانلود
در خصوص قطع برق تولید برق کشور در سالهای اخیر چه در دولت ۸ ساله ی آقای روحانی (با ۱۵ هزار مگاوات افزایش) و چه شهید رییسی عزیز (با ۹ هزار م)، همچنان در ایجاد تراز مصرفی، ناکام بوده است. لذا آنچه امروز دولت پزشکیان با آن مواجه است در واقع میراث گذشتگان است. بر ماست که حامی سیاستهای صرفه جویانه دولت باشیم و البته بر دولت است تا با ادامه راه شهید رییسی، توسعه ی زیرساختی صنعت برق را جدا دنبال کند. ان شالله که با همدلی و وفاق این مسئله، افتخار آمیز حل شود.
آقایان اصلاحطلب، اگر به زبان شما، خداحافظی مهندس ایرانی-آمریکایی با گوگل بدلیل همکاری این شرکت با صهیونیستها، شرافتمندانه است (که هست)، شما چرا مردم را به دوری از ابزاری مانند ایکس یا آیفون یا واتزاپ ترغیب نمیکنید؟! پیگیری "آزادی دسترسی به اطلاعات" حق است اما توصیه های شما به مردم برای دوری از ابزارهای ضدامنیتِ مسلمانان کجاست؟! کاش دقت کنیم که حق چند بُعد دارد...
اصلاحطلبان، مشاغل حساس و نظر رهبری 🔸اگر ادعای برخی اصلاحطلبان 👆 درباره ی نظر مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم اصلاحِ "قانون مشاغل حساس" درست باشد، نظر موکد ایشان درباره ی عدم تکیه بر مدیرانی که نگاهشان به غرب و آمریکا است هم حائز اهمیت فراوان است!!!
نکاتی درباره ی آتش بس در لبنان 🔹 مفاد آتش بس، همان مفاد توافق سال ۲۰۰۶ است که بازگشت طرفین به مرزهای بین المللی را مصوب کرده بود. 🔹 بازگشت به این توافق نشان دهنده توازن قوا و عدم تغییر آن علیرغم حدود دو دهه است. این یک سربلندی جدی برای حزب الله است که علیرغم جراحات و شهادت بزرگانش، همچنان دست برتر را در نبرد زمینی داشت و در نبرد هوایی نیز موشکهایش قلب تل آویو را هدف قرار میداد. 🔹 در اوراق تاریخ، مقاومت صبورانه ی حزب الله دربرابر صهیونیسم و ابرقدرتها بر سر در جهان اسلام درخشان خواهد بود. 🔹 از نکات تلخ این شرایط البته شهادت سید بزرگ مقاومت است که مردم لبنان را با غمی بزرگ مواجه کرده و همچنین عدم پذیرش رسمی آتش بس در غزه که جزو اهداف اولیه حزب الله در نبرد با صهیونیسم بود. 🔹تشابه این جنگ با جنگ ۸ ساله و قطعنامه ی ۵۹۸ زیاد است و هرچند آنزمان پذیرشش سخت بود، در نهایت انتصار را به همراه داشت و انشالله در ادامه آنچه برای صدام رخ داد، برای نتانیاهو و رژیم هم رخ دهد. جواد راد
عراقچی وزیری لایق در شرایطی که عرصه بین المللی و منطقه دچار تحولات سریع است، آقای عراقچی نشان داده که وزیر امور خارجه لایقی برای ملت ایران است. او این روزها از وین تا نیویورک، و از سوریه تا لبنان تا پاکستان تا عربستان پیوسته در رفت و آمد است. اگر روزی ملت ایران انتظار داشت، دیپلماسی و میدان در کنار هم فعال باشند، این امر با وزارت آقای عراقچی در حال تحقق است.
Maktubat مکتوبات
درباره ی آقای ظریف و برجام در باره ی خوب و بد برجام به عنوان یک معاهده، پاسخ به یک سوال ساده چراغ ر
هرچند بنده به کرات در باره ی لزوم و تایید برجام نوشته ام و بازگشت به آن را برای کشور و دنیا مطلوب دانسته و آقای ظریف را بابت آن تلاش یکباره محترم داشته ام، اما حضور ایشان را در معاونت راهبردی دولت آقای پزشکیان یک اشتباه راهبردی میدانم و همچون آقای زیدآبادی معتقدم ایشان در بهترین حالت میتواند یک دیپلمات خوش زبان در بخش اروپا و آمریکا باشد و نه بیشتر. کاش آقای پزشکیان، ظریف را مثلا بعنوان نماینده در سازمان ملل استفاده میکردند. جایگاه راهبردی کنونی بدلیل تداخل وظیفه با وزارت خارجه، مشکلات راهبردی اساسی در تعامل با شرق و محور مقاومت، و حتی مذاکرات با غرب، دولت را دچار ضعفهایی جدی خواهد کرد. خسروان دانند...
درباره اوضاع کنونی سوریه و موضع ایران شرایط هرچند عجیب یا تلخ است اما از جهت مواضع ایران خیلی پیچیده نیست. ایران یکبار در دهه ۹۰ شمسی، بدلیل حمایت های سوریه از ایران در جنگ ۸ ساله با صدام، لطف خانواده اسد را جبران کرد و به ارتش سوریه کمک و البته دستان خونینِ داعش را کوتاه کرد.‌ البته که حکومت سکولار بشار (چه آنزمان چه اکنون)، بهتر از داعش و نصره و تحریر است که حتی با معیارهای آمریکایی هم تروریست نامیده شده اند! اما تحریمهای ظالمانه ی آمریکا و تعلل اسد در اصلاحات سیاسی باعث شکاف بین او و مردمان و ضعف سوریه شد. امروز نیز اگر دولت سوریه بخواهد و درخواست دهد، باز هم به حرمت حرمین و قوانین بین الملل، ایرانیان کمکشان خواهند کرد. اگر نه، الخیر و مافی وقع... این موضع درباره ی سایر جبهه ها هم تاکنون همینطور بوده و ایران ضمن حمایت منطقی و ممکن، هیچوقت کاسه داغتر از آش نبوده است. بعنوان مثال پذیرش آتش بس در لبنان را از سوی حزب الله پذیرفت و ادامه جنگ توسط حماس را نیز پذیرفته است و فشاری له یا علیه شان نداشته و از هر دو تصمیم حمایت کرده است. بنابراین درباره ی سوریه اگر درخواست بدهند، با همین معیارهای امروزی سکولار، باز هم از اسد و حرمین دفاع خواهد شد (نه اینکه با شعارهای مندرس دموکراسی و غیره، دست صهیونیسم و ترکیه و آمریکا را باز بگذارد که هجمه ی بیشتری به مسلمانان وارد کنند). اگر نه، مسیر سوریه به دست اطرافیان و بیگانگانی مشخص میشود که شاید دلسوز مسلمانان نباشند. در چنین شرایطی البته نیاز به سخن و روشنگری خط حزب الله توسط رهبران مقاومت بیش از پیش احساس می شود. جواد راد
📍گزارشی متقن و پرفایده از یک حادثه‌ مهم مهدی فضائلی 🔹هر بار که کتابی مفید و عمیق و حاوی نکات بدیع را میخوانم خودم را بابت اینکه چرا بیشتر مطالعه نمیکنم، سرزنش می کنم. دنیای انسان و نوع نگاه ما به اطرافمان، قبل و بعد از مطالعه یک اثر عمیق و متقن یا لطیف و ادبی یا زندگینامه و خاطراتی آموزنده یا علمی و یا هر نوع دیگر، با هم فرق می کند و چرا ما دنیاهای جدید را که با تلاش، پشتکار و ابتکار افراد فرهیخته خلق می شود تجربه نمی‌کنیم؟ چرا از نگاه محدود و دنیای کوچک خودمان خسته نمی‌شویم و عمیق‌تر،دقیق‌تر، دوراندیشانه‌تر و... به پیرامون خود نمی‌نگریم؟ کتاب " ایستگاه خیابان روزولت" که رهبر انقلاب در تقریظ خود بدرستی آنرا " گزارشی متقن و پرفایده از یک حادثه‌ی مهم " توصیف فرمودند، یکی از همین کتاب‌هایی است که حال خواننده قبل و بعد از آن متفاوت خواهد بود. با خواندن این کتاب که روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران است، خواننده پاسخ دهها و شاید صدها پرسش خود را بیابد یا دانسته‌هایش دقیق‌تر می شود؛پرسش‌هایی مانند چرا سفارت آمریکا لانه جاسوسی نامیده شد؟ نتایج تسخیر لانه جاسوسی چه بود؟ چرا آمریکا از انقلاب اسلامی عصبانی است؟ دشمنی آمریکا با انقلاب از کی شروع شد و چرا؟ چه کسی آغاز کننده دشمنی بود ایران یا آمریکا؟ چرا در ابتدای انقلاب با آیت‌الله شریعتمداری آنگونه برخورد شد؟ نقش آمریکا در غائله کردستان چه بود؟ چرا باید مراقب جریان غرب‌زده و نگران نفوذ این جریان در مسئولیت‌های گوناگون باشیم؟ نفوذی منافقین در بین دانشجویان پیرو خط امام چه کسی بوده؟ اسناد لانه جاسوسی در باره شهید بهشتی بيانگر چه حقیقتی است و ... مطالعه این کتاب را به همه، بویژه به همه فعالان سیاسی و رسانه‌ای از طیف‌های مختلف توصیه می کنم. همچنین به مسئولان رسانه ملی پیشنهاد می کنم این کتاب را دستمایه تولید یک یا چند مجموعه تلویزیونی قرار بدهند که در صورت خوش‌ساخت بودن، یکی از جذاب‌ترین و مفیدترین مجموعه‌ها خواهد شد و قدری از خلا و غفلت موجود در تولید روایت را برطرف خواهد کرد. 💢 متن یادداشت در خبرگزاری فارس https://farsnews.ir/Fazaeli/1733566000380009838 |عضو شوید👇 https://eitaa.com/Fazaeli_M
✍ در خصوص رفع فیلترها بنظر بنده برداشتن فیلترینگ خواسته ی بخشی از جامعه است (هرچند نظرسنجی ها این را در انتهای خواسته عموم نشان میدهد) اما از این جهت که رفعش، زحمت خاصی ندارد، مد نظر برخی از دولت‌مردان اصلاحات است. از سوی دیگر، این پلتفورم ها محل حضور بخشی از طرفداران داخلی و خارجی این جناح هم هست و لذا آنها آگاهانه، "وصل شدن به آنطرف" را در تغییر تفکر مردم مهم می دانند. علیرغم همه ی اینها رفع فیلترینگ بدلیل ظاهرا شکست آن اهمیت دارد، اما یک سوال مهم اینجاست: آنطرف، پس از رفع فیلتر، برنامه چیست؟ آیا بعنوان یک کشور محور مقاومت، ما میتوانیم از مواهب رفع فیلترینگ استفاده کنیم؟ با معایب و خطرهایش چه کنیم؟ با آسیبهای اقتصادیش چگونه مواجه بشویم؟ بنظر بنده، مهمتر از خود فیلترینگ، جواب سوالات بالاست چرا که اساسا فیلتر بعنوان راهکاری برای آن مشکلات مطرح شد. این مسئله البته درباره ی سایر صنایع هم صادق است. دغدغه این است که آیا با رفع فیلتر قرار است ما پلتفورم های داخلی را با خاک یکسان کنیم و همین یک جو امنیت و اشتغال داخلی را که مثلا در "آپارات" هست، با "یوتیوب" از بین ببریم؟ اصلا "یوتیوب" به ما اجازه ی اشتغال بومی (با تمام مختصات ما) را در آن بستر میدهد؟ یا فعلا فقط یک رابطه ی یکجانبه از ما میخواهد؟! سوال بعدی اینکه ما در بحث اخلاقیات اسلامی (یا حتی اخلاقیات سکولار)، تکلیفمان با فضای رفع فیلتر شده چیست؟ اگر کسی یا دولتی یا مجموعه ای، جرمی خلاف شان انسانیت مرتکب شد، چگونه و با چه دسترسی، عدالت را برقرار کنیم؟ واقعیت سخت و تلخ این است که ما نمیتوانیم آنرا به زعم برخی رهاکنیم تا خودش درست تنظیم و درست شود، چرا که به دو دلیل یکی طبیعت بشر و دوم دخالت "شرکتهای" بیگانه، مضمحل میشویم و مشکلات دیگر... بعلاوه امروز که هوش مصنوعی حتی برای خود غرب هم بعنوان یک فرصت/معضل جدی در حال ظهور است و کنترل آن هدفی مهم گشته، اهمیت مدیریت فجازی روشنتر شده است. یک بحث ساده انگارانه این است که ما میتوانیم با عوام گرایی و تنظیم مباحثمان با توجه به منویات مادی و لذات گذرای عموم، موج سواری کنیم و چند صباحی حکومت کنیم. اما اگر ایرادهای ملی و اخلاقی و انسانی آنرا برطرف نکنیم، جز شلیک به پای خود و بشریت آیا کاری کرده ایم؟ فرضا همه را رفع فیلتر کردیم و خواسته ی بخشی از مردم اجابت شد. بهرحال وظیفه ی نخبه در بحث حفظ سهم بومی و ملی و اسلامی در تقابل و تعامل با غرب سلطه گر چیست؟ همراهی با بخشی از عموم!؟ به زعم بنده فیلتر یا رفع فیلتر، فقط اقداماتی دم دستی و نه عمیق هستند، بلکه سیاستی هوشمندانه است که مشکلات بالا را خطاب قرار داده و برنامه ی روشنتری جز زدن دکمه فیلتر یا رفع فیلتر داشته باشد! خسروان دانند... جواد راد
✍ درباره ی سفر ریس جمهور به خراسان شمالی و سهم صفر دانشگاهیان! سفر رئیس دولت چهاردهم به استان محرومِ خراسان شمالی، امید عموم را برای توجه بیشتر دولت نسبت به عدالت ملی زنده کرد. همزمان با این سفر پروژه تصفیه خانه پساب بجنورد و ۱۵۰۰ مسکن ملی (از یادگاریهای دولتِ شهید) افتتاح گردیدند، و برای دو سال آینده نیز مجموعا ۳۵ هزار میلیارد تومان بودجه جهت پروژه ها مصوب شد. اما مایه ی تاسف رویکرد دولت نسبت به دانشگاههای استان بود! در این خصوص، نقدهای جدی بر این سفر وارد است. اول اینکه متاسفانه، علیرغم تاکیدات دولت بر برجستگی نقش دانشگاهیان در کشور، وزیر محترم علوم غایب بزرگ سفر بودند. دوم اینکه، سهم دانشگاههای استان از اعتبارات این سفر ۳۵ همتی، صفر بود! سوم اینکه حتی رییس دانشگاه مادر استان هم به جلسه ی نخبگان ریاست جمهوری دعوت نشده بود. از وزیر محترم علوم باید پرسید که آیا جمعیت ۳۰ هزار نفری دانشجویان استان خراسان شمالی، لایق حضور یک وزیر، یک ریال، یا حتی سخنرانی یک رییس دانشگاه نبودند؟! اینکه دانشگاههای استان درگیر کمبود خوابگاه، سرویس ایاب ذهاب، کلاس درس و ارزاق دانشجویی باشند، ولی کوچکترین دغدغه ای از سوی رییس و وزیر دولت، و حتی استاندار و نمایندگان مطرح نشود، مایه ی ناامیدی است و مخاطرات شدیدی در پی خواهد داشت. امید آنکه در این سیاست سوال برانگیز، بازنگری جدی صورت گیرد. جواد راد- هیات علمی دانشگاه بجنورد
به مناسبت سالروز شهادت سردار بخشی از مقدمه ی کتاب "نامیرا" نوشته اینجانب را تقدیم میکنم: [...] سلیمانی که در ابتدا برای بسیاری ناشناخته بود، بیش از همه در جریان مبارزه با داعش مورد توجه عموم قرار گرفت؛ اما این فقط به‌مثابه قله‌ی کوه یخ برای او بود. ژنرال استنلی مک کریستال، رئیس سابق فرماندهی عملیات ویژه مشترک ارتش ایالات‌متحده در عراق، او را به‌عنوان یک «استاد پشت پرده‌ی سیاست» توصیف کرد که «درخشش، اثربخشی و تعهد او به کشورش» باعث گسترش نفوذ ایران در غرب آسیا برای چندین دهه شده بود. در رسانه‌های غربی، شخصیت «زورو مانند» او نام‌هایی چون «فرمانده‌ی در سایه»، «شوالیه تاریکی» و «آقای مشکل‌گشا» را برای او به ارمغان آورده بود. سلیمانی آن‌قدر قدرتمند بود که در سال 2017 در مجله تایمز در فهرست 100 نفر اول مؤثرترین افراد جهان قرار گرفت و کِنت پولاک، تحلیلگر سابق سازمان سیا، او را به «جیمز باند، اروین رومل و لیدی گاگا» همگی در یک فرد تشبیه کرد. ایرانیان نیز از هر قشری او را ستایش می‌کردند. حاج قاسم از نظر رهبر انقلاب همچون فرزندی عزیز، «رفیق خوشبخت» و یک «شهید زنده» بود که لیاقت دریافت بالاترین نشان نظامی ایران، یعنی ذوالفقار را داشت. در تاریخ معاصر ایران، شهرت او در میان مردم عادی ایران به‌قدری بالا بود که مجله نیوزویک در سال 2018 او را حتی محبوب‌تر از رئیس‌جمهور وقت ایران معرفی کرد. بر این اساس، تقریباً 80 درصد ایرانیان شخصیت او را «بسیار مطلوب و تا حدودی مطلوب» می‌دانستند. او در خاورمیانه نیز مشهور بود. در لبنان، سید حسن نصرالله، رهبر جنبش حزب‌الله، او را «دوست عزیز ما» و «برادر عزیز» می‌خواند که نه تنها یک «متخصص نظامی» بلکه یک شخصیت جامع بود و «در مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و امنیتی اطلاعات وسیعی داشت». در سوریه، بشار اسد تقریباً در تمام دوران جنگ داخلی کشورش به کمک سلیمانی متکی بود و آن دو، آن‌قدر به هم نزدیک بودند که وقتی اسد در خرداد 1398 بدون اطلاع قبلی از تهران بازدید کرد، نه وزیر امور خارجه ایران، بلکه سردار سلیمانی ترتیب این سفر را داده بود. هنگامی که پدر سلیمانی در سال 1397 درگذشت، بشار برای مراسم او دسته گلی فاخر فرستاد که نشان دهنده پیوند شخصی بین آن دو بود. او به قول کنت پولاک در مجله تایم، «به‌طور همزمان فرمانده نظامی، دیپلمات ارشد و مدیر کمک‌رسانی ایران در منطقه بود.» صعود تدریجی سلیمانی به کانون توجهات نظامی و سیاسی غرب آسیا که در بسیاری از موارد او را با اسرائیل و ایالات‌متحده روبرو می‌کرد، سردار را به آنتاگونیست (یا همان ضدقهرمان کامل) در گفتمان غربی تبدیل کرد. کمتر صحبتی از خاورمیانه و سیاست ایران می‌شد که نام سلیمانی در آن نباشد. لذا سیاستمداران آمریکایی و اسرائیلی آشکارا از نیت خود برای ترور او در اوایل سال‌های دهه 1390 سخن می‌گفتند. سرانجام در دی‌ماه 1398 بود که ارتش ایالات‌متحده به دستور شخص رییس‌جمهور آمریکا، کاروان سلیمانی را در عراق مورد حمله تروریستی قرار داد و او را در کنار ابومهدی المهندس، هم‌رزم عراقی‌اش، به شهادت رساند. این ترور منجر به طغیان افکار مردمی در خاورمیانه و نگرانی مهمی در کل جهان شد. [...] ۱/۲
صرف نظر از جنبه عاطفی و احساسی ترور سردار سلیمانی، شهادت او، به قول فردریک کِمپ از شبکه ی سی ان بی سی، به‌عنوان «ضایعه‌ای غیرقابل‌جبران برای ایرانیان» تلقی شد. ظرفیتی که او در طی سال‌ها ممارست برای خودش ساخت، حاج قاسم را تبدیل به مردی همه‌فن‌حریف برای رهبری ایران کرده بود. او تقریباً با هر سیاستمداری که به ایران متمایل بود، پیوندی ناگسستنی برقرار کرده بود. این ویژگی تا حدی برجسته بود که در یک بازه زمانی، کشوری همچون ایالات‌متحده نیز خود را در مشارکت با او در جریان نبرد با القاعده در افغانستان و داعش در عراق دیده بود. در واقع در بسیاری از مواقع که موضوع امنیت غرب آسیا در میان بود، سردار، حضور خود را به‌عنوان مردی ضروری به اثبات رسانده بود. سؤالی که در این مجال پرسیده می‌شود این است که قاسم چگونه خود را از یک خانواده روستایی ساده به بالاترین رده‌های رهبری ایران رساند و به ستاره برجسته‌ی سیاست غرب آسیا تبدیل شد. به عبارت دیگر، برای اینکه فردی، یک استراتژیست درخشان و در عین حال باابهت باشد و مثل سلیمانی در سیاست مسلمانان بدرخشد، به چه ویژگی‌هایی نیاز دارد؟ هرچند قاسم سلیمانی در آزمون‌های استعدادیابی شرکت نکرده بود (یا حداقل اطلاعات رسمی در این خصوص در دست نیست)، اما به نظر می‌رسد او از سه توانمندی خاص شخصیتی بهره می‌برد: ضریب شناختی بالا (آی‌کیو)، ضریب هیجانی بالا (ای کیو) و ضریب معنوی بالا (اس کیو). این ویژگی‌ها که ریشه‌ی آن را در کودکی و تربیت سلیمانی می‌توان یافت، به او این امکان را می‌داد که جنبه‌های مثبت دیگری مانند شجاعت، آینده‌نگری، روحیه دینی، عدم تحزب، نوآوری و سرمایه اجتماعی فوق‌العاده را در شخصیت خود ایجاد کند. البته این اتفاق یک شبه رخ نداد و باید تأکید داشت که تکامل چنین ویژگی‌هایی در شخصیت او در طول شش دهه مبارزه‌اش با جبر جغرافیا و سرنوشت رخ داد. ممکن است در ابتدای کلام عجیب به نظر برسد، اما داشتن سطح قابل توجهی از هوش شناختی به سلیمانی این امکان را می‌داد که به‌عنوان مثال در طول نبردهایش از شکست‌ها و پیروزی‌ها درس بگیرد و استراتژی‌های کوتاه‌مدت و بلندمدتی طراحی کند که افراد معدودی در خاورمیانه‌ی امروزی آن قابلیت را داشتند. بر همین اساس، او دقیقاً زمانی که کمبودها، بسیاری را فلج می‌کرد، یک نوآوری خارق‌العاده نشان می‌داد و مشکل را برطرف می‌کرد. از سوی دیگر، ضریب هوش هیجانی بالای او باعث شد توانایی درک و استفاده مثبت از احساسات خود و دیگران داشته باشد. همچنین، ضریب هوشی معنوی او، ظرفیت معنا بخشی به زندگی را در او ایجاد کرده و این قدرت را داده بود که خود را در ارتباط عمیق با خداوند دیده و از آن منظر، روابط خود را با افراد مدیریت و طبقه‌بندی کند. چنین قضاوتی در مورد شخصیت حاج قاسم ممکن است اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما همان‌طور که در ادامه این اثر نشان داده خواهد شد، سبک رهبری سردار واقعا همانقدر منحصر به فرد و شگفت انگیز بوده است و به راحتی نمیتوان روش او را در قالب نظریه های رایج سبک رهبری گنجانید. به عبارت دیگر، اگر مثلا هر کدام از سبکهای معمول رهبریِ دموکراتیک، کاریزماتیک، استبدادی، بروکراتیک، معاملاتی، خدمتگزار، و یا تحول گرا، بر ویژگیهای و رفتارهای خاصی از مدیران تمرکز دارند، نمونه‌های زیادی در زندگی سردار وجود دارد که ثابت می کند او به صورت هم زمان و ترکیبی همه ی این ویژگیها را داشته است. مشورت پذیری، فر شخصیتی، تحکم و اقتدار، پاداش دهی، خدمت گزاری و تواضع، قالب شکنی، و نگاه استراتژیک همگی از موارد پرتکرار در منش و عملکرد شصت ساله ی ایشان از کودکی تا شهادت بوده اند و بنابراین بیراه نیست بر اساس یافته های این کتاب، سبک رهبری سردار، سبک رهبری ترکیبی (یا به عبارتی اقتضایی) نامیده شود. [...] ارادت- جواد راد ۲/۲