eitaa logo
کانال مالک حسنی
1هزار دنبال‌کننده
54 عکس
17 ویدیو
0 فایل
برخی مطالب و یادداشت‌های بنده (گاهی حوصله‌‌ام یاری کنه بارگذاری‌ می‌کنم.)😊 پل ارتباطی برای استفاده از نظرات دوستان: @Malek_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
سفرنامه اربعین ۱۴۴۶ قمری از درب باب‌القبله که وارد می‌شوی علمای ایرانی زیادی در سمت راست مدفون هستند و در سمت چپ قبر شیخ مرتضی انصاری (ره) است؛ او از علمای بزرگ ایرانی حوزه‌های علمیه بود و قریب به ۲۰۰ سال است که کتاب‌های او مرجع است و در حوزه‌ها تدریس می‌شود. و چه توفیقی که بعد عمری مجاهدت و تلاش و بندگی و عشق به اهل‌بیت (ع) توفیق شود در کنار آن‌ها به آرامش ابدی برسیم. (رمان آقای یامین‌پور برای آشنایی با شخصیت شیخ خواندنی است.) زیارت امین‌الله برای زیارت‌های کوتاه که پر از درخواست‌های بزرگ و عمیق است و زیارت جامعه کبیره برای آن زمانی که حال بهتری داریم به نظر در حرم مولای متقیان با مُسمّی و پرخاصیت ان‌شاءالله خواهد بود. نمی‌دانم چرا؟! اما آجر‌ها و درب‌های قدیمی اماکن متبرکه را همیشه بیشتر دوست دارم. از همان ابتدای حرم بوسیدن آجرهای قدیمی حرم که قدمت بیشتری دارند و علما و عرفا و زوّار بیشتری به آن‌ها دست کشیدند، برایم آرامش‌بخش‌تر است. وقتی که با تمام احساس و دقیقا مثل اینکه ضریح را می‌بوسی، خودت را به دیوارها و آجرهای حرم می‌چسبانی حس می‌کنم عاجزانه‌ و عاشقانه‌تر به نظر می‌رسد و حس می‌کنی تو را به زمان امام نزدیک‌تر می‌کند. باید معتقد بود آن‌ها هر کجا که باشیم و هر گوشه‌ای از حرم دخیل بسته باشیم *یَرَون مَقامِی و یَسمَعونَ کَلامِی* و اگر هم ممکن نشد شبکه‌های ضریح را بگیریم، مهم این است که بدانیم که کل این حرم محل آمد و شد ملائک است و در محضر امام هستیم. روایت درون حرم که برای هر کسی به گونه‌ای خاص خودش رقم خواهد خورد را همیشه دوست نداشتم و این‌جا با هم از حرم خارج می‌شویم که به یاد شما و همه شیعیان عالم بوده‌ام و دعا برای مظلومیت کودکان غزه را فراموش نکردم. دو سال پیش تحت قبة حضرت سیدالشهداء (ع) گوشه‌ای ایستاده بودم که تکه پری از چوب‌پره‌هایی که برای هدایت زائرین دست خادم‌های حرم بود، در کف حرم افتاد و آن را به قصد تبرک برداشتم و در بین صفحات مفاتیحم هنوز آن را دارم؛ زیباست و فکر می‌کنم پر طاووس است. امسال هم در حال خروج از ضریح حضرت علی (ع) بودم که پر بزرگی از چوب‌پره‌های خادم حرم شکست و جلویم افتاد و خم شدم و آن را برداشتم. طبیعی و خیلی لطیفی بود و بعد از زیارت آن پر جدا شده از حرم را به صورت دانشجوهای همراهم کشیدم و دوست داشتم خاصیت نوازش زائرین حرم و لبخندهای ناشی از قلقلک این چوپ پره ادامه یابد. (چه زیبا است که نباید کمتر از گل به زائر گفت و حتی برای راهنمایی آن‌ها از چوب پره‌های طاووس و قو و جنس‌های بالطافت در بقاء‌ متبرکه استفاده می‌شود.) تا الان هر طور بود این پر متبرک را در کوله‌ام با هر سختی‌ای که هست جا دادم و امیدوارم آن را به عنوان تحفه‌ای ارزشمند از این سفر، به‌یادگار به ایران برگردانم و نگه دارم. پایان قسمت چهارم @malek_hasanii
سفرنامه اربعین ۱۴۴۶ قمری مثل همیشه صحن حضرت فاطمه‌الزهراء (س) شلوغ بود و گنبد نورانی و زیبای مَولَی المُوحِّدین در دل این صحن جذابیت و نورانیت ویژه‌ای به آن بخشیده است. همراهانم این‌جا همه دست به سینه سلام به حضرت می‌دادند و افراد زیادی هم شب‌ها مشغول عکس گرفتن می‌شوند. برایم سوالی پیش آمد که چطور وقتی از کنار درب‌های ورودی حرم در شلوغی جمعیت رد می‌شدیم، چرا کمتر سلام داده می‌شد و توجه می‌شد و حال در صحن حضرت فاطمه الزهراء (س) با اینکه فاصله دورتر است همه مشغول سلام دادن می‌شویم؟ آیا به خاطر ازدحام جمعیت آن‌جا بی‌توجه می‌شویم یا اینکه به قول آن عارف عادت به گنبد کردیم؟ او می‌گفت: وقتی سلام می‌دهید حواستان باشد که به گنبد سلام ندهید و بدانید متوجه چه کسی هستیم. وقتی از پله‌های برقی قسمت آقایان به طبقه منفی یک می‌رویم از پله‌ها سمت راست‌ که کنار وضوخانه قرار دارند، باز پایین‌تر می‌رویم، در سمت چپ شبستان بسیار زیبایی می‌بینید و آن‌قدر سیستم سرمایش و به قول‌ عراقی‌ها تبریدش زیاد است که اگر با این گرمای بدن وارد شویم انگار وارد سردخانه شدیم. سرمای درون این شبستان به راحتی تا ۱۰ متری احساس می‌شد و با همین فاصله صبری کردم تا گرمای بدنم کمتر شود و بی‌نصیب از نوازش خنکی این مکان زیبا‌ نشوم. وقتی وارد شبستان می‌شوی به راحتی جا پیدا نمی‌شود و تنها راه این است که گروه از هم جدا شوند و هر کسی گوشه‌ای را برای استراحت انتخاب کند. از وسط این شبستان راهی به عرض حدودا ۲‌ متر وجود دارد که عده‌ای برای پیدا کردن جا وارد می‌شوند و عده‌ای یا ناامید از یافتن جا و یا با کوله پس از استراحت محل را ترک می‌کنند. جالب این‌جاست که بعد از نماز ظهر و‌ عصر و بعد از نیمه شب که تقریبا همه زوّار استراحت دست جمعی دارند این ۲ متر گاهی در اواخر شبستان به نیم‌تر کاهش پیدا می‌کند و برخی زوّار از فرط خستگی کوله‌شان را به زیر سر می‌گذارند و در کنار این حجم رفت و آمد جایی پیدا می‌کنند و می‌خوابند و لگد شدن زیر پای زائرین را به جان می‌خرند و چنان خوابشان سنگین می‌شود که گویی در بی‌صداترین جای عالم خوابیده‌اند. ساعت حدودا ۱۱ و نیم شب بود و دیگر برای جا پیدا کردن در شبستان دیر شده بود و من هم دوست نداشتم راه رفت و آمد را اشغال کنم، در حال گذر از جمعی زوّار بودم که اصرار داشتند کنارشان بشینم و صحبت کنیم و من فعلا به دنبال جا برای خواب بودم؛ بعدا فهمیدم دوتایشان اصفهانی و یکی قمی و دیگری تهرانی بود و جالب این است که وقتی با من صحبت می‌کردند انگار همه دوست بودند و سال‌ها بود آشنا بودند، اما کمتر از ساعتی بود که کنار هم نشسته بودند و واسطه این آشنایی فقط اربعین و مسیر عاشقی بود. بعد از اینکه از کنارشان رد شدم و جایی پیدا نکردم، در مسیر برگشت با اصرار مرد میان‌سالی از آن جمع که باصفا به نظر می‌آمد، کنارشان نشستم؛ یکی از آن‌ها نوجوان شوخ‌طبع حدودا ۲۰ ساله‌ای بود‌ که سوال‌هایش پیرامون کفن بود و چون مرد میان‌سال چون از مسایل دینی بی‌خبر بود، از من خواست جواب سوالهای او را بدهم. نوجوان می‌خواست یک‌ کفن برای خودش و یکی برای مادرش خرید کند و حال سؤال اولش این بود که کفن مرد و زن با هم‌ تفاوت دارد یا نه؟ در همین حال بودیم که صدای ناله وحشت مردی که حدودا ۴۵ سال سن داشت بلند شد که: محمّد محمّد و دنبال پسرش بود و در همان لحظه همراهش گفت محمد این‌جا خوابیده است و آن‌ مرد با یک حال بدی به روی زمین نشست و نمی‌توانست حرکت‌ کند. محمد او بیش از ۲۵ سال سن داشت و در حال آرام کردن پدرش بود؛ اما مرد میانسالی که مرا نگه داشت، باور نمی‌کرد که این ناراحتی واقعی باشد و من هم گفتم چرا؛ بنده خدا از حالت اضطرارش معلوم است که خیلی مضطرب شد. مشغول صحبت‌ بودیم که یکی از دوستان مرد میان‌سال آمد و گفت پسر مرد میان‌سال را مدتی دنبالش می‌گردد؛ اما پیدایش نمی‌کند. نوجوان شوخ‌طبع گفت: نگران نباش خودش می‌آید؛ گفتم: سنش چقدر است؟ نوجوان‌ گفت: زن و بچه دارد؛ اما نگرانی را کامل در چشمان مرد میان‌سال دیدم و گفت باید بروم دنبالش؛ هرچه گفتیم نگران نباش، بی‌فایده بود. گفت: من می‌روم شما یک ساعتی استراحت کن جای من. گفتم که خب زودتر پیدایش می‌کنید و خسته‌اید خودتان می‌خواهید بخوابید؛ با اصرار مجدد او قرار شد من‌ کمی بخوابم. بعد از یک ساعت آمد و من از جایم بلند شدم؛ اما اجازه نداد و گفت بخواب پیدایش نکردم. قبل از اذان صبح مجدد آمد و پیدایش کرده بود و تازه لبخند اولش به لب‌هایش برگشت. یاد ناله آن مرد افتادم که محمدش را صدا می‌زد و این‌جاست که گاهی اگر خودمان را جای دیگران بگذاریم، بهتر آن‌ها را درک خواهیم کرد. مرد میان‌سال گروهش را بعد از نماز صبح آماده حرکت‌ کرد و حاضر نشد من بروم. جای خودش را به من داد و خداحافظی کرد. پایان قسمت پنجم @malek_hasanii
سفرنامه اربعین ۱۴۴۶ قمری بعد از ظهر بود که از کنار وادی‌السلام سوار ماشین شدیم به سمت کوفه. همراهمان بچه‌های خردسال هم بودند، ابتدا به زيارت قبر ميثم تمار رفتيم و از آن‌ها سوال مي‌پرسيدم كه ايشان را مي‌شناسند يا نه؟ و آن‌ها به خاطر ديدن فيلم مختار با اين شخصيت آشنا بودند. بعد از زيارت قبر ميثم تمار به خانه حضرت علي (ع) رفتيم و پس از ديدن اين خانه به سمت مسجد كوفه مسير را ادامه داديم. زيارت قبر مسلم بن عقيل و مختار و هاني بن عروه (رحمهم‌الله) هم از ديدارهاي گره خورده به مسجد كوفه است. ساعت حدودا ۵ عصر شده بود و ما پياده‌روي را رسما از مسجد كوفه شروع كرديم. بيش از يك ساعت در اين مسير ادامه راه داديم و كم كم غروب شهر كوفه نزديك مي‌شد. دست محمدجواد، پسرم كه سفر اولي هم بود در دستم بود، و گروه همراه هم تقريبا ۲۰ متري جلوتر بودند، از كنار خانه‌‌هاي مردم كوفه در حال رد شدن بوديم و دعوت‌های غروب موکب‌دارانی که نماز جماعت داشتند و دعوت مردم به مبیت (خانه محل استراحت شبانه) هم شروع شده بود. قصد دوستان همراهمان اين بود كه نمازي بخوانيم و تا مسجد سهله پياده‌روي كنيم و فعلا در بين راه توقف نكنيم. از کنار خانه‌اي كه بانوانش جلوي خانه در حال پخت نان بودند، رد مي‌شديم و پسری تقریبا ۱۰ یا ۱۱ ساله كه از محمدجواد بزرگتر بود در جلوي خانه ايستاده بود با دعوت و اصرار دستم را گرفت كه بايد امشب در خانه ما بماني؛ من را نگه داشت و گروه همراه در حال دور شدن بودند. از او تشكر كردم و به او گفتم كه دوستان همراهم رفته‌اند و نمي‌شود از آن‌ها جدا شوم و فعلا بايد بروم؛ اما او دست بردار نبود و يك كلمه را بيشتر از بقيه حرف‌هايش تكرار مي‌كرد كه: لا .. لا... محمدجواد اين حجم از اصرارش برايش قابل هضم نبود و انتظار داشت آن پسر حرف من را قبول كند و من كم كم توضيح می‌دادم که این‌ها به اینکه زائر امام حسین (ع) به خانه آن‌ها برود خیلی اهمیت می‌دهند و برای همین اصرار مي‌كند. به خاطر اينكه گروه دوستانمان را گم نكنيم راه مي‌رفتيم و دنبال بودم راضيش كنم كه برگردد. از خانه‌شان خيلي دور شده بوديم؛ اما هنوز دستم را رها نكرده بود؛ به او باز توضيح دادم كه زائران ديگر را هم مي‌تواني به خانه ببري، فرقي بين زائران نيست و سريعتر برو و ديگران را به خانه ببر؛ اما بي‌فايده بود. لحظه‌اي ايستادم و از او خواستم كه حرف من را قبول كند، انگار از اينكه ما را راضي كند مأيوس شده بود؛ نگاهي به من كرد و دستم را به سمت خود كشاند و با احترام بوسید؛ او را بغل كردم و سر او را بوسيدم. به سمت محمدجواد رفت، دست او را گرفت و بوسيد و با چهره‌اي ناراحت از ما جدا شد. 😭😭 اين خاطره را امروز در شبكه جهان‌بين صدا و سيماي ‌استان در لابه‌لاي خاطره‌هاي سفر بيان كرده بودم. در حال برگشت به سمت ويژه برنامه اربعين دانشگاه شهركرد بودم كه از خانه تماس گرفتند و محمدهادي پسر ۶ ساله‌ام كه امسال با هزار قول و قرار و اينكه سال بعد ان‌شاءالله او را خواهم برد، توانستم او راضي كنم که اجازه دهد بی او به سفر اربعین بروم، پشت گوشی بود و فقط گریه می‌کرد. راستش را بخواهید از خاطرات، شگفتی‌ها و زیبایی‌های سفر فعلا برایش تعریف نمی‌کنم؛ چون می‌دانم داغ دلش تازه مي‌شود و آرام كردنش به اين راحتي نيست. (باید خدا قوت گفت به عوامل شبکه سراسری پویا که برای آشنایی با این مسیر مثل هر سال برنامه ویژه دارد.) فكر نمي‌كردم همين ابتداي صبح از خواب بيدار شود و پاي شبكه استان نشسته باشد. زياد گريه مي‌كرد و مي‌گفت: بابا چرا نايستادي و به خانه آن پسر عراقي نرفتي؟ پایان قسمت ششم @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۱) نزدیک یکسال است که اسرائیل درگیر جنگ غزه شده و اصلا فکر چنین جنگ فرسایشی برایش قابل تصور نبود. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۲) اسرائیل تمام توانش را در مقابله با حماس و در جنگ غزه به کار برده است؛ ولی جبهه مقاومت صرفا برای بازدارندگی و جلوگیری از جنایت‌های اسرائیل فقط عملیات‌های ایذایی داشته است. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۳) اسرائیل عملا وارد جنگ شده است و طبیعتا هر‌چه در‌ چنته دارد رو‌‌ کرده است؛ اما‌ میزان قدرت جبهه مقاومت منطقه بزرگترین معمای ذهنی صهیونیسم و حامیان اوست. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۴) روحیه ارتش اسرائیل پس از یکسال جنگ ضعیف شده و ادامه جنگ با چنین سربازانی ممکن نیست و اساسا ترورهای این ایام به خاطر سرپوش‌ گذاشتن بر شکستی است که بر پیکره ارتش اسرائیل وارد شده است. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۵) اسرائیل پس از یکسال جنگ فرسایشی غزه، توان جنگ زمینی سنگین با حزب‌الله را ندارد. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۶) شرایط کوهستانی شمال سرزمین‌های اشغالی یکی از بزرگترین مانع‌های جنگ زمینی اسرائیل با حزب‌الله است. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۷) در صورت جنگ زمینی و با توجه به تجربه‌های حزب‌الله در جنگ‌های گذشته، در کوهستان‌های شمال مناطق اشغالی تعداد اسرا و تانک‌های نابود شده اسرائیل چشم‌گیر خواهد بود. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۸) تجربه جنگ سال ۲۰۰۶ میلادی و‌‌‌ نیروهای ویژه رضوان کابوس اسرائیل در جنگ زمینی اسرائیل با حزب‌الله خواهد بود. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii
🔰 چرا اسرائیل از هر زمانی ضعیف‌تر شده است؟؟ (۹) اسرائیل از پس غزه در محاصره برنیامد، چه برسد به حزب‌الله با یک تشکیلات منسجم، قوی، روشمند و دارای سلاح‌های پیشرفته و بهرمند از یک جبهه وسیع منطقه‌ای و‌ پایگاه‌های مختلف. . 🖌 مالک حسنی @malek_hasanii